• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

تا حالا شده یادتون بره روزه این؟!

تا حالا شده یادتون بره روزه این؟

  • نه

    رای‌ها: 58 32.0%
  • آره

    رای‌ها: 123 68.0%

  • رای‌دهندگان
    181

emperor701

کاربر فعال
ارسال‌ها
52
امتیاز
509
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
پاسخ : تا حالا شده یادتون بره روزه این؟!

یادمه یه بار که روزه بودم چن لیوان آب خوردم و بعد فهمیدم روزه بودم :D
چن روز بعدش یه دونه شیرینی خامه ای رو خوردم و باز یادم اومد که روزه بودم
 

ستاره

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
158
امتیاز
761
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
فیزیک
پاسخ : تا حالا شده یادتون بره روزه این؟!

من همیشه آرزو داشتم این اتفاق برام بیافته.مخصوصا از کلاس ورزش میای تابستونه و گرما ی شدید و پیاده برگشتی خونه روزه ام هستی.
ولی خوب تا حالا اتفاق نیافتاده.
 

azam

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
86
امتیاز
535
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بیرجند
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
پارسال زیست شرکت کردم(فقط شرکت)
اینستاگرام
پاسخ : تا حالا شده یادتون بره روزه این؟!

شانس که نداریم [-(
البته یه بار روزه قضا(درسته؟) گرفته بودم بعد داشتم به ابجی کوچیکم غذا میدادم دستم خورد تو ماست همونا رو خوردم مامان بزرگم گفت مگه روزه نیستی که البته بعدش چون سحری نخورده بودم گفتن روزتو باز کن دیگه اغفالم کردن :D
 

Leo

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,579
امتیاز
21,897
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
-
سال فارغ التحصیلی
1399
خدارو شکر من هیچ وقت یادم نمیره!
یکی از دوستام یادش رفت یه گاز به فلافل مملو از فلفل زد بعد یادش اومد :))
 

عَنّآب ؛؛)

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
214
امتیاز
1,619
نام مرکز سمپاد
فرزانگان۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1396
مدال المپیاد
برنز کامپیوتر ۹۵
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
من 9-10 ساله بودم! یا سال اولی بود که روزه میگرفتم یا سال دوم! یه پسردایی 3-4 ساله م داشتم.
یه روز مهمونی بود خونه مامان بزرگم. من تو یه اتاقا داشتم با این بچه هه بازی میکردم! یه لحظه حواسم ازش پرت شد دیدم صندلی تاشویی که تو اتاق بود بسته شده و انگشت اینم لاش گیر کرده. اومدم برم یه اقدامی بکنم که مثّه چی زد زیر گریه و همه پریدن تو اتاق!
هی بهم چش غره میرفتن هی میگفتم به خدا من کاریش نکردم |:
مامانم گف:" باشه قبول-_-برو براش آب قند درست کن حداقل"
پسره رو بردنش تو حیاط که آروم شه،منم رفتم تو آشپزخونه آب قند درست کردم.
آب قنده رو که بردم تو حیاط حالا مگه آقا میخورد؟:/
مامانش گف آب قند دوس نداره و منم آب قنده رو برگردوندم آشپزخونه!
تصمیم گرفتم بخورمش.
بعد یه نیگا اینور انداختم یه نیگا اونور، دیدم کسی تو آشپزخونه نیس!بعد از ترسِ اینکه کسی سر برسه و دوباره بهم چش غره بره که"منتظر بودی دست این زخم شه که آب قند بخوری" بانهایت سرعتی که میتونستم آب قنده رو سرکشیدم.
در آخر دوباره یه نگاه اینور انداختم یه نگاه اونور و دیدم کسی نیس و عملیات موفقیت آمیز بوده!
نیم ساعت بعد که مامانم برگشت بالا و سراغ آب قنده رو گرف یادم افتاد که روزه م!
لازم به ذکره واقعاً تشنه بودم و آب قند واقعا خوبه "-: مخصوصا که خودم، مطابق طبع خودم درستش کرده بودم (((:
 
آخرین ویرایش:

ناتانائیل

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
246
امتیاز
381
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۱(حاج ترابی)
شهر
اراک
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی اراک
رشته دانشگاه
پزشکی
من بدبخت هروقتم یادم رفته با چیزای مزخرف بوده مثل پنیر
 

صال

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
827
امتیاز
8,421
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی۲
شهر
اسفراین
سال فارغ التحصیلی
99
دانشگاه
آزاد بجنورد
رشته دانشگاه
پرستاری
من روزی بیست بار سمت یخچال میرم برمیگردم ولی ب قسمت خوردن نمیرسم خداروشکر
اگ برسم ب اون قسمت عذاب وجدان میگیرم-_-
 

dr.namingstuff

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
808
امتیاز
2,973
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 1 تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
98
داشتیم میرفتی جایی با دوستان مغازه شیرینی فروشی دیدم داد زدم کی باید شیرینی بده همین الان بره بخره.
 

hanita.ard

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,832
امتیاز
25,977
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
....
سال فارغ التحصیلی
99
دانشگاه
قزوین
رشته دانشگاه
شیمی محض
ارع بچه تر ک بودم یادم میرفت
حتی ی بار مهمون داشتیم
بعد با اونا رفتیم بیرون
کلی خوراکی خوردیم
بعد یهو بچشون گفت هانی تو روزه نبودی؟؟؟؟
ساندویچ تو دهنم موند
چی میشد دیرتر میگفت من تمومش میکردم؟؟؟؟؟
 
ارسال‌ها
3,332
امتیاز
64,807
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
روان شناسی
من که چهارساله روزه نمی گیرم اما یه دوست همکلاسی داشتم ، خیلی همدیگه رو دوست داشتیم . بخاطر اینکه با هم بتونیم دوتایی پفک بخوریم یادش رفت روزه س :))
 

فاطیما

کاربر فوق‌حرفه‌ای
عضو مدیران انجمن
ارسال‌ها
1,109
امتیاز
22,511
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Esf
سال فارغ التحصیلی
99
یه بار یادم رفته بود روزه ام...بعد کلی عسل و آب و شیرینی خوردم....یهو خواهرم اومد و بهم گفت:مگه تو روزه نبودی؟!....تازه اون موفع یادم اومد روزه ام!
 
بالا