این دیالوگ فیلم پیتر خرگوشه بود ولی منم باهاش خیلی موافقم و یکی از ترس های منم هست
اینکه تنها بمیرم یا شاید هم وقتی تنهام بمیرم
و یکی دیگه از ترس هامم اینکه فراموش بشم بش
قبلا ازینکه کوچکترین مشکلی برای عزیزترینام پیش بیا میترسیدم ولی الان میدونم دنیا مریضی داره، مرگ داره، ناتوانی داره ، گریزی هم ازش نیست ، ازین میترسم که در مواجهه با اتفاقای بد نتونم خودمو به زندگی برگردونم و اینکه تو همین فرصت محدود عمرم نتونم از درصد خوبی از تواناییام بهره ببرم، از سکون میترسم، از تسلیم شدن
از شما چه پنهون راستش از این میترسم که یه شب با یه بنده خدایی خوابیده باشم بعد همون شب کلی چرت و پرت و حرف ناجور تو خواب بگم مخصوصا اگه کسی باشه که زیاد باهاش راحت نیستم
فوبیا به هزارپا. یادمه دوسال پیش سر همین هزارپا کارم ب اورژانس کشید!
ریشه اش هم کلاس اول دبستان ک بودم، یه بار رو مقنعه ام که پوشیده بودم یه هزار پا بود! از بعد از اون ماجرا جدی شد.