• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اعترافگاه!

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مکنم بچه که بودم
میرفتم سر جعبه ی دارو ها و یه سری قرص صورتی رنگ شیرین بود مگذاشتم تو دهنم و تا مزه ی شیرینش تموم میشد دوباره برشون میگردوندم سرجاشون :D
الان به شدت عذاب وجدان دارم!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بابا و مامانم راجع به پست بانک حرف میزدن من فک میکردم راجع به پوست حرف میزنن و پست بانک جاییه که پوست آدما رو میکنن. :-s

اعتراف میکنم تا کلاس سوم هروقت می رفتم استخر دسشوئی میکردم توو آب..بعد آب کف میکرد... کلی حال میکردم... X_X :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم بعضی وقتا تو خونه خودمو پیش داداشام اونقدر ساده وبچه نشون میدم که فک میکنن هنوز ابتداییم!!!!!!!!!!!حال میده ها!!! :))
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم که تا راهنماییم فک میکردم پیامبر بارسول اکرم فرق داره X_X
سره همین موضوع نیم نمره تو امتحان پرورشی سال سومم نگرفتم :-"
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اول راهنمایی بس که فیلم ومپایری دیدم یه لحظه فک کردم ومپایرم نشستم رو میله ی استیل تراس اتاقم :D که یه دفه احساس کردم بابام داره از دور خودکشی میکنه در وصف این رفتار من :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

واقعا نیدونستم روزهای هفته همه جای جهان یه جورن
فکر میکردم مثلا این جا که یک شنبس یه کشور دیگه مثلا 2شنبس X_X X_X
 
پاسخ : اعترافگاه !

میخوام اعتراف کنم من بدون شیطونی زندگیم معنا نداره :D :D :D :D :D =)) =))
 
پاسخ : اعترافگاه !

بَعله...! 8->

اعتراف میکنم توی آهنگ «منتظر بودن کاریه که...» از زد بازی مدت ها صدای آرش دارا رُ از صدای هیدن تشخیص نمیدادم :-"""
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم چندبار از شدت خواب توی مدرسه و اینکه نمیتونستم تو کلاس طاقت بیارم ،
زنگ نماز رفتم تو نمازخونه خوابیدم!! :D
نمونه ش همین امروز ..! ;;)
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم از آمپول بدم میاد
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم تا کلاس اول راهنمایی فک می کردم وایرلس،وای ال اس هستش!!
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم امروز برای اولین بار تو عمرم angry birds بازی کردم! :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم تا ديروز نميدونستم در خونه همسايه مون ج. رنكيه؟ {-8
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم بیشتر مامان بابام رو می پیچوندم :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اون میوه خوری گرونه ک مامانم خیلی دوسش داشتُ من شکستم ! بعدشم الکی انداختم تقصیر داداش کوچیکم! :-"

یکی ــــَم نبود شرمندم کنه بهم بگه بچه یکو نیم ساله از کجا دستش ب میوه خوری میرسه؟! :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم یه بار خواستم با قانون فکر و راز و...تراز خوب بیارم ..تو اتاقم رو پر از برگه آچار کردم روش بزرگ نوشتم

7300!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! :D :D :D بعد همش سر کلاس موقع شام و ناهار موقع درس خوندن

فکر میکردم ترازم خوب شده ...و خیلی کم خوندم و بدترین تراز رو اوردم!!!!!! :D :D
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف در تصویر :-":
33f1dd0f3f53.png
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میكنم يه بار در دوران بچگي سیمكارت 0912بابامو كه خیلی هم شمارش رند بود سوزوندم:-Dبعدش كه فهمیدم چه گندي زدم همشو تقصیر خواهر برادر بزرگترم انداختم, يه بارم يه آهنگ خیلی قديمی از إبی كه برای كارم آهنگشو لازم داشتم,گوش میدادم اون موقع نميدونستم كه اون آهنگ براي اونه,بعد كه نام خواننده رو ديدم اسمشو آبي خوندم :-Dتا مدت ها در جستجوی مشخصات اين خواننده بودم تا فهميدم اون آبي نيست ,ابيه
 
پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم الان ب غلط کردن افتادم!... L-:
9 یاعته پای نتم!
میخام ی سره برم بکپم دیگه!
 
Back
بالا