تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم سوم راهنمایی جمعه ها از خواب ک پامیشدم صبحونه میخوردم میرفتم کلاس المپیاد
همیشه میگفتم سلام استاد صبح بخیر. استادم جوابمو نمیداد منم توجه نمیکردم.
یکی دوسال بعد فهمیدم کلاسم ساعت دوِ ظهر برگزار می شده
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علومپزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
ﭘﺎﺳﺦ : ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﮕﺎﻩ !
اعتراف ميکنم بعد از حدود 6 سال از خوندن پستا و گشتن تو سمپاديا،و بعد از بيشتر از يکسال عضويت،تازه ديشب اونم بطور اتفاقي حرف بزن رو پيدا کردم!!! آخه من با گوشي ميام تو سايت و بيشترم تو انجمن خاطراتم!!!
سلام من دوباره اومدم ( این - این - این - این - این و این بخشای قبلی خاطراتم هستن میتونین بخونین )
1- وقتی بچه بودیم، با خواهرم عمو پورنگ میدیدیم بعد یه روز شهادت یا یه چیزی شبیه به اون بود، عمو پورنگ
نذاشت. یه برنامه دیگه بود. بعد یه چیزی زیر تلویزیون نوشته بود. خواهرم پرسید چی نوشته؟ من گفتم چون سارا دختر
خوبی نبوده امروز عمو پورنگ پخش نمیشه. بیچاره تا دوروز ناراحت بود :-عوضی
2- وقتی بچه بودم قبل دبستان مامانم بهم خوندن یاد داده بود. بعد گفت که الهه، elhe خونده نمیشه، elahe درستشه
بعد من اسم دختر خالم الهام بود. اون تقریبا هم بازی بچگیم بود. بعد یبار که رفته بودم خونشون که فهمید من خوندن
یاد گرفتم اسمشو نوشت گفت بخون. بعد من: الهام = elaham میگفت نه! الهام! من میگفتم الهم باید بنویسی
بیچارش کردم خلاصه
3- یبار بازم بچه بودم (چقدر من بچه بودم ) خونه بابا بزرگم فامیل جمع شده بودن. بعد بابابزرگم داشت حرف می زد،
به اینجا رسید که: اگه خدا بخواد میخوام بی بی رو ببرم مکه امسال. من: پدرجون بیبی رو میخورن جایی نمیبرن [nb]چرا اینارو دارم میگم اینجا؟ [/nb]
4- اعتراف میکنم حرکاتم دست خودم نیست! مامانم گفت پاشو بریم خونه خاله، فقط پسر خالت رتبش بد شده، هیچی
نگی که ناراحت شه. من از در خونه خالم وارد شدم، دستمو زدم رو شونه پسر خالم: ماشالا پسر :| چرا من اینطوریم؟
5- یبارم خمیر ریش نداشتیم، خمیر دندون زدم. اگر زده باشین میفهمین فقط و پسر باید باشین. لامصب
میسوووووووووووووووزه آآآآآ! ولی بعد 5 دقیقه یـَـک حس خنکی بهت میده انگار کولر گازی ای داره ازت باد میاد
6- سیزده به در پارسال رفتیم باغ اداره. توی مهمانسراش بودیم. بعد از زیر مبل یه ماتیک پیدا کردم. داشتم فک میکردم
باهاش چه کاری میتونم بکنم، که یهو گفتن بیاین جرات حقیقت بازی کنیم جرات افتاد به نفر روبرو من، و خب ...
بیچاره موند چیکار کنه میگه خودم بکشم؟ گفتم نه پس بده من بکشم :-من عوضی نیستم
مدال که نه...اما سه تا مرحله یک دارم...
دو تا ادبی، ی زیست...
دانشگاه
علومپزشکی تهران
رشته دانشگاه
ژنتیک
ﭘﺎﺳﺦ : ﺍﻋﺘﺮﺍﻓﮕﺎﻩ !
اعتراف ميکنم رکورد سرعت تو ظرف شستنو امشب شکستم و اسم اينجانب در کتاب رکورد هاي گينس ثبت خواهد شد!!!همشم بخاطر زودتر اومدن تو سمپاديا بود!!!ممنونم...ممنونم...!!!
تا مهر نود و دو که اومدم تجربی، المپیاد ریاضی بودم
پاسخ : اعترافگاه !
اعتراف میکنم اگه مثلا صدای نوتفیکیشن تلگرام یا فلان دربیاد و خب منم نزدیک باشم و صداشو بشنوم
حتی اگه وسطه درس هم باشم بلند میشم میرم ببینم کی بوده؟ چی میگه؟ و از این حرفا
ولی اگه اس ام اس بیاد خیلی خسته عمل میکنم
یکی دو دیقه وایمیستم گوشامو تیز میکنم ببینم صدا اس ام اس از گوشی داداشم یا مامانم درمیاد یا نه
ک اگه دربیاد ینی اس ام اس تبلیغاتی بوده واسه همه ی آدمای اون منطقه فرستاده شده
دیگه اون بدبختِ بدشانسی ک همزمان با این تبلیغاتیا پیامشو فرستاده کارِ واجبم داشته تقصیر خودشه
+تقصیر ممجی عه! سر این جام جهانی جوگیر شد ی عالمه اس ام اس تبلیغاتی فعال کرد.الان ی ذره سیم کارتشو شارژ میکنه زیر نیم ساعت انقد واسش اس ام اس میاد تا شارژش تموم شه.عرضه ام نداره غیر فعالشون کنه.اصن نسبت ب اس ام اس آلرژی پیدا کردم.
اعتراف می کنم که تا چند وقت پیش فکر می کردم پارک دوبل همون دوبله پارک کردنِ!!
بعد هِی باخودم می گفتم مگه این دوبله پارک کردن ممنوع نیس پَ چرا یاد می دن به ملت
حالا کدوم افسری می خواد به من گواهینامه بده نمی دونم