مجبورمون کردن فرداش بیایم تخته رو بشوریم. اعتراف میکنم ایده‌اش مال خودم بود، همش تقصیر من بود اصلاً. 
یعنی انگار وضو فقط واسه یه نمازه ) قاطی میکردم. یه مقدار سبک شدم #
(واسه اولی مخصوصاً خیلی عذاب وجدان داشتم :-s)
ی ذره اعتراف کنم راحت شم باو!)پاره هست 
...در حد بدی هم پاره هستا یعنی! 
(البته جدیدا کمتر شده!) 
نوشاد که اسم پسر نمیشه 
اعتراف میکنم برای من از سن 6 سالگی تا پارسال طول کشید معنیشُ به طور کامل بفهممبه نقل از ДNΛH!TΛ :
به نقل از Roza :
)
""
بدون استثنا برا هر کدومشون انجام میدم اینو بعد من یه بار خیلی ذهنم درگیر حرفاشون شده بود عین خر رفتم بشون گفتم اینا که گفتین یعنی چه بعد دیگه از فرداش در اتاقو شبا قفل میکردن (علی منو ببخش دیگه اعتراف بود ) 
شاید خودم م ازون ی عده م که باید از صفحه روزگار محو شه تا دنیا بتونه نفس راحتی بکشه.
منم همينطور..تازه همش فكر ميكردم كيفم رو آوردم !بعد مدرسه هم كلى وايسادم دنبالش گشتمبه نقل از mahdokht :اعتراف می کنم من یه دوم دبیرستانی، امسال یه روز رفتم مدرسه، کیفمو با خودم نبردم
!خيلى خوبه. قشنگ حالت منو توصيف ميكنه!*)من هنوز تو کفم این الان چجوری این جا عضوه البته یه حدسی زدم که شاید منظورش این بوده که کلا وقتی کامل فارغ التحصیل شد از دانشگاه و همچی میشه1400 شاید شاید!
Virgo اینا رو به جای شماره ی خودمون دادم به مدرسه ام!1! 
"(به لوبیاهای کناریم اشاره می کرد که من بهش داده بودم)
:-[
