اعترافگاه!

[PA-ri-SA]

پاسخ : اعترافگاه !

منم اعتراف میکنم وقتی بچه بودم گوشی بابامو تو ی پارچ آب شستم. ^#^ ^#^ :-[
و هم چنین اعتراف میکنم موهای مامان و دختر خالمو تو خواب قیچی میکردم ^#^ ^#^ :-[
و ب علاوه 5 سال پیش با سبزی قورمه سبزی کوکو سبزی درس کردم. :-& :-& :-[

 

[hastikhanoom]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف مي کنم يه بار وقتي بچه بودم يه چسب رازي رو توي موهاي خواهرم خالي کردم
اعتراف مي کنم تا الان اين دومين گوشي که سوزوندم
و
وقتي يکي از فاميلامون خواب بود کف پاش نخود چي و کشمش چسبوندم

 

[fateme78]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم پارسال من و صدف و آناهید صندلی عبدوس-دبیر ریاضی مون- رو لگد می کردیم وقتی روش می نشست جای کفشامون پشتش می موند...
مثه این بود که مستقیما بهش لگد زدیم
اعتراف میکنم وقتی هشت ساله بودم،من رو فرش پذیرایی گواش ریختم نه خواهر یه ساله ام

 

[Regulus]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم تو هفت سالگی یه جوجه رو تو حلبی روغن جامد با روغن شستم! میخواستم تمییز شه اما بدبخت مرد!

 

[m.f.a]

پاسخ : اعترافگاه !

بچه که بودم این خمیردندونای داروگرکه بودبه اصطلاح بهشون ژله ای میگفتن بعدباطعم توت فرنگی وموزبود

خب من مسواک نمیزدم ولی ایناروخالی خالی میخوردم

 

[...............]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم برای اینکه پستام بشن 620 تا این پست و گذاشتم!!!

 

[zahra-E]

پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم که خیلی ازآدمایی که پیش دانشگاهی هستن میترسم

 

[fateme.RMA]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم ديشب بي نهايت پسردايي بيچارمو اذيت كردم و عمرن نميرم ازش معذرت خواهي كنم!

اعتراف ميكنم كه حتي اگه به قيمت ول كردن زبان هم باشه من عمرا و به هيچ قيمتي حاضر نيستم پامو تو كانون زبان بذارم! >:p

 

[پوریا]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم همین الان رفتم کیک هایی ک مادرم برای یک هفته ی خانواده پخته بود رو خوردم کاش فردا این اعتراف نزد مادرم سودی داشته باشد :-ss

 

[saba.e]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف می کنم توی یک تاپیکی برای این که رای یه چیزی بره بالا همین طوری الکی کاربری درست می کردم و تند تند رای میدادم (ببخشید تکرار نمی شه )

 

[hastikhanoom]

پاسخ : اعترافگاه !

بچه که بودم این خمیردندونای داروگرکه بودبه اصطلاح بهشون ژله ای میگفتن بعدباطعم توت فرنگی وموزبود

خب من مسواک نمیزدم ولی ایناروخالی خالی میخوردم

من اونا رو با دو ليوان آب مي خوردم. چه خوري خالي خالي مي خوردين

 

[amir gh]

پاسخ : اعترافگاه !

من اعتراف میکنم که خیلی وقت پیشا سگمو گذاشتم تو صندوق عقب ماشین اونم به مدت 4 ساعت واسه اینکه نمیذاشتن بیارمش شمال.....اما من اوردمش و به جاش ساکم رو نیاوردم...کلا اونجا رفتم فقط واسه خودم لباس خریدم....خیلی حال داد...

 

[nasim fakhr mohammadi]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم اواتارهای زیبارو همیشه کپی میکنم داشته باشم.....
راضی باشید عاغا

 

[شب بو]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم هنوز نمیدونم دراور ـه یا درابر

 

[ارزو13]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم تاحالا تقلب نكرده بودم ولي برا اولين بار و اخرين بار تقلب كردم اونم سرامتحان ترم قول ميدم اخريش باشه!!خداكنه :-\

 

[Nafas 21]

پاسخ : اعترافگاه !

پنجم دبستان دفتر خاطره مي دادم به دوستام كه برام يادگاري بنويسن
وقتي بهم پس مي دادن برگه هاشو جدا مي كردم بعد خودم از طرف اونا واسه خودم ياد گاري مي نوشتم
خب گند مي زدن داخل دفترم ديگه
با اون دست خط هاي افتضاحشون
امروز اون دفترو پيدا كردم فقط دو ساعت بهش خنديدم

 

[paramore]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف ميكنم هميشه موقع مرتب كردن اتاقم، وقتى خسته ميشم هر چيزى ميمونه رو ميچپونم تو كمد

 

[arezoo1995]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم 3 بار تو بانگم نوشتم دگ تا کنکور نمیام سمپادیا ولی هر 3 بار طاقت نیووردم و اومدم البته زودی بانگمو می پاکیدم

 

[ارزو13]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم :تو دوره راهنمایی یکى از دوستام که جلوى من مینشست و با هم رقیب بودیم تو درس،باهم امتحان شفاهى داشتیم(قران)قبل از اینکه نوبتش بشه به بهانه مدادم که زیر میز افتاده رفتم بند کفشش رو محکم به هم بستم،نوبتش که شد و خانوممون صدا کردش،اومد با سر برافراشته(از شدت خر زدن!!)بره که با مغز اومد رونیمکت کنارى!! :P

 

[saratahmasbi]

پاسخ : اعترافگاه !

اعتراف میکنم کلاس اول دبستان که بودم میخواستم نماز بخونم ذکرای نمازو بلد نبودم بجای هر ذکری سوره حمدو میخوندم
بعد هر نمازیم میشد جعفر طیار