• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مشاوره روان‌شناسی

sepi

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
93
امتیاز
174
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
Tehran
دانشگاه
تهران یا بهشتی!
پاسخ : مشاوره

به نقل از Empty :
سلام من يه مشكلي دارم ولي لازمه يه چيزاييرو قبلش بگم:
١. من به خدا و فراطبيعت اعتقادي ندارم ( موضوع بحثم هم نيس پس لطفا چيزي در اين مورد نپرسيد)
٢.قبل از اتفاقي كه قراره بگم من كاملا تنهابودم و مشكلي هم نداشتم باهاش و ندارم... پس فكر نكنيد براي فرار از اون دستبه اينكار زدم
خوب داستان اينه كه يكي از دوستام كه تقريبا با هم صميمي بوديم يه دوستِ دختر داشت كه ميدونسم رابطشون عاشقانه است و هر دوتا خيلي همو دوست دارن بر اثر يه اتفاق كاملا اتفاقي ديدمش و عاشق اون دختر شدم (ديوانه وار و بدونيد اين عشق اصن مربوط به ريخت و قيافه و اينا نيس عاشق منش اون شدم و خواستم كاملا اخلاقي با اًن دوستم مبارزه كنم و توجه و علاقه اون دخترو به خودم جلب كنم چون اون نيروي عشق من پوچ گرا و اتئيست و زنده كرده بود و اميد به زندگيمو وحشتناك افزود... تا اين كه يه اتفاقي افتاد و من كه كاملا برون ريزم هر چي تو دلم بود به اون دختر گفتم و اونم كاملا منطقي عمل كرد ( همين خوب بودنش ديوونم كرد) ولي گفت به هيچ وجه از دوستم نميكذره و همونطور كه من عاشق اونم اونم عاشق دوستمه اين شد كه خواستم فراموشش كنم نتونستم و هر كاري كردم نتونستم با اين موضوع كه منو نميخاد كنار بيام... و ديگه از اين موضوع خسته شدم و اين حسو دارم كه هيشكي منو تو اين دنيا نميخاد... هيشكي... پس قصد خود كشي دارمو كاملا جديم ... ميخواستم بدونم اگه جاي من بوديد چي كار ميكرديد؟ و به نظرتون كاري هست كه بتونم انجام بدم؟و اينو بگم دليل نميشه چون خدارو قبول ندارم اخلاق هم قبول ندارم و كاملا اخلاق گرا هستم پس فكر ناجور نكنيد...و خواهشا كمكم كنيد...

گذر زمان حلش میکنه و کمکت میکنه فراموشش کنی، مطمئن باش! (;
 

samira16

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
481
امتیاز
3,080
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبد کاووس
مدال المپیاد
ندارم :-"
دانشگاه
دانشگاه گلستان-گرگان
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : مشاوره

من خیلی میترسم :-< اصن تو خیلی کارای کوچیک هم میترسم ریسک کنم.. فکر کنم به همین خاطره که اعتماد به نفسم خیییییلی پایینه! و خیلی هم خجالتی هستم. یعنی خیلی از مشکلاتم به همین خجالتی و ترسو بودنم و اعتماد به نفسم برمیگرده. این اخلاقام گاهی خیلی اذیتم میکنه :( آدم حساسیم هستم زود گریم میگیره =(( بعضی وقتا خیلی از حرفامو نمی زنم. به همین دلایل. کلی تو ارتباط هام با دوستان... مخصوصا اونایی که واسم مهم ان، مواظبم ی وقت لحنم یا جمله بندیم جوری نباشه که اشتباهی ناراحت شن :( اصن حرف زدن واسم سخته کلن :(( مخصوصا اگه تو یه جمعی باشه که غریبه هم باشم. سخن رانی که اصصصصلن فکر نمیکنم یه روزی بتونم... فکر کنم این چند سال اینطوری شدم :( بعد این ترسو بودنم باعث استرس زیادم هم میشه...سر جلسه کنکور...یادمه تا قبلش میگفتم و میخندیدم تا استرس نیاد سراغم اصن فراموشش کنم،ولی همین که کنکور شروع شد دیگه نتونستم فکرمو کنترل کنم :( یا وقتی معاونمون گوشیمو گرفت...مطمئن بودم هیچ مشکلی پیش نمیاد فوقش بابام خودش میاد میگیره ولی تمام بدنم یخ زده بود از ترس :-s . به نظرتون چیکار کنم من؟؟؟؟؟؟ :-<
 

1tA

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
670
امتیاز
4,592
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
پاسخ : مشاوره

به نقل از Samira :) :
من خیلی میترسم :-< اصن تو خیلی کارای کوچیک هم میترسم ریسک کنم.. فکر کنم به همین خاطره که اعتماد به نفسم خیییییلی پایینه! و خیلی هم خجالتی هستم. یعنی خیلی از مشکلاتم به همین خجالتی و ترسو بودنم و اعتماد به نفسم برمیگرده. این اخلاقام گاهی خیلی اذیتم میکنه :( آدم حساسیم هستم زود گریم میگیره =(( بعضی وقتا خیلی از حرفامو نمی زنم. به همین دلایل. کلی تو ارتباط هام با دوستان... مخصوصا اونایی که واسم مهم ان، مواظبم ی وقت لحنم یا جمله بندیم جوری نباشه که اشتباهی ناراحت شن :( اصن حرف زدن واسم سخته کلن :(( مخصوصا اگه تو یه جمعی باشه که غریبه هم باشم. سخن رانی که اصصصصلن فکر نمیکنم یه روزی بتونم... فکر کنم این چند سال اینطوری شدم :( بعد این ترسو بودنم باعث استرس زیادم هم میشه...سر جلسه کنکور...یادمه تا قبلش میگفتم و میخندیدم تا استرس نیاد سراغم اصن فراموشش کنم،ولی همین که کنکور شروع شد دیگه نتونستم فکرمو کنترل کنم :( یا وقتی معاونمون گوشیمو گرفت...مطمئن بودم هیچ مشکلی پیش نمیاد فوقش بابام خودش میاد میگیره ولی تمام بدنم یخ زده بود از ترس :-s . به نظرتون چیکار کنم من؟؟؟؟؟؟ :-<

منم "دقیقا" همین بودم تا 6 ماه پیش. میدونی؟ واسه من یه اتفاقی، یه موفقیتی باعث شد که اعتماد به نفسم بره بالا. بعدش خود به خود همه‌ی اینا درست شد. منی که نمی‌تونستم توی جمع ِ نا آشنا صحبت کنم، خیلی راحت می‌تونم با همه صحبت کنم.

باید هر جور که می‌تونی، اعتماد به نفست ـو ببری بالا و خودت ـو باور داشته باشی. از همین حالا سعی کن کم‌کم شروع کنی به انجام دادن ِ کارای کوچیکی که می‌ترسی انجام بدی، همون حرف زدن تو جو ِ دوستات مثلن. بعد کم‌کم برو سراغ ِ کارای بزرگ‌تر.
خودتو باور داشته باش و به این فک کن که حتی اگه اشتباهی ـَم بکنی اتفاق ِ بدی نمی‌افته، همه آدما اشتباه می‌کنن دیگه. (;
 

zenith

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
مشهد
دانشگاه
نمیدونم به خدا
رشته دانشگاه
بازم نمیدونم
پاسخ : مشاوره


سلام.واسه جواب دادن یکم دیره.ولی من خاستم نظرمو بگم.ببین تو که فکر میکنی آدم اخلاقی هستی وقتی می دونستی دوستت اون دخترو دوست داره واونم همین احساسو داره نبایدوارد این رابطه می شدی.فکر کن این اتفاق برای تو افتاده بود و دوستت سعی می کرد دختری که تو دوستش داری رو بدست بیاره.اونوق تو چه احساسی داشتی؟شاید اگه دوستت نبود ایرادی نداشت ولی تو عالم دوستی نامردیه.
دوم اینکه تو این ریسکو پذیرفتی و وارد رابطه ی یکی دیگه شدی.ینی میدونستی شاید اون دختر نپذیرتت.پس بازم اشتباه خودت بوده.
سوم اینکه منم تا حالا احساس کردم که واسه ی هیچکس اهمیت ندارم ولی وقتی یه آدم این احساسو داره دو حالت پیش میاد:
1-اون آدم به خدا اعتقاد داره و میدونه خدا همیشه به فکرشه وحتما شخصی رو در آینده سر راهش قرار میده تا با هم مسیر خوشبختی رو طی کنن.
2-اون آدم به خدا اعتقاد نداره وحس میکنه دیگه به ته خط رسیده.
به نظرمن بهتره تو اعتقادت تجدید نظرکنی چون خدا نماز و روزه و این حرفا نیس.
خدا ینی امید به آینده،ینی دونستن اینکه کسی همیشه منتظرته ودوستداره.
 

zenith

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
مشهد
دانشگاه
نمیدونم به خدا
رشته دانشگاه
بازم نمیدونم
پاسخ : مشاوره

به نقل از zenith :
سلام.واسه جواب دادن یکم دیره.ولی من خاستم نظرمو بگم.ببین تو که فکر میکنی آدم اخلاقی هستی وقتی می دونستی دوستت اون دخترو دوست داره واونم همین احساسو داره نبایدوارد این رابطه می شدی.فکر کن این اتفاق برای تو افتاده بود و دوستت سعی می کرد دختری که تو دوستش داری رو بدست بیاره.اونوق تو چه احساسی داشتی؟شاید اگه دوستت نبود ایرادی نداشت ولی تو عالم دوستی نامردیه.
دوم اینکه تو این ریسکو پذیرفتی و وارد رابطه ی یکی دیگه شدی.ینی میدونستی شاید اون دختر نپذیرتت.پس بازم اشتباه خودت بوده.
سوم اینکه منم تا حالا احساس کردم که واسه ی هیچکس اهمیت ندارم ولی وقتی یه آدم این احساسو داره دو حالت پیش میاد:
1-اون آدم به خدا اعتقاد داره و میدونه خدا همیشه به فکرشه وحتما شخصی رو در آینده سر راهش قرار میده تا با هم مسیر خوشبختی رو طی کنن.
2-اون آدم به خدا اعتقاد نداره وحس میکنه دیگه به ته خط رسیده.
به نظرمن بهتره تو اعتقادت تجدید نظرکنی چون خدا نماز و روزه و این حرفا نیس.
خدا ینی امید به آینده،ینی دونستن اینکه کسی همیشه منتظرته ودوستداره.راستی این جواب sepi بود
به نقل از no one :
سلام!
در این تاپیک به مشکلات و سوالات روانشناسی می پردازیم!
و ما هم با توجه به شرایط سعی می کنیم پاسخی مناسب بدیم و همینطور بچه ها هم می تونن جواب مشکلات و سوالات دوستاشونو بدن!


با تشکر!
 

samira16

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
481
امتیاز
3,080
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
گنبد کاووس
مدال المپیاد
ندارم :-&quot;
دانشگاه
دانشگاه گلستان-گرگان
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : مشاوره

به نقل از 1tA ! :D :
منم "دقیقا" همین بودم تا 6 ماه پیش. میدونی؟ واسه من یه اتفاقی، یه موفقیتی باعث شد که اعتماد به نفسم بره بالا. بعدش خود به خود همه‌ی اینا درست شد. منی که نمی‌تونستم توی جمع ِ نا آشنا صحبت کنم، خیلی راحت می‌تونم با همه صحبت کنم.

باید هر جور که می‌تونی، اعتماد به نفست ـو ببری بالا و خودت ـو باور داشته باشی. از همین حالا سعی کن کم‌کم شروع کنی به انجام دادن ِ کارای کوچیکی که می‌ترسی انجام بدی، همون حرف زدن تو جو ِ دوستات مثلن. بعد کم‌کم برو سراغ ِ کارای بزرگ‌تر.
خودتو باور داشته باش و به این فک کن که حتی اگه اشتباهی ـَم بکنی اتفاق ِ بدی نمی‌افته، همه آدما اشتباه می‌کنن دیگه. (;
مرسی از راهنماییت :)
من ولی آخه ازین اتفاقا نیوفتاده واسم که اعتماد به نفسم بره بالاتر و اینا :-< تازه موقعیت های جدید تو دانشگاه و حرفای بعضی آدمای مزخرف انگار داره بدترش میکنه :rolleyes: اصن دوست ندارم آدم خجالتی باشم! اصن بعضی وقتا باید جواب بعضیا رو داد! ولی واقعا نمیتونم =((
دوستان بازم راهنماییم کنین لطفا :( کتابی چیزی که به دردم بخوره دراین باره کمکم کنه نمیدونید برم بخونم؟ :(
 

zenith

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
15
امتیاز
10
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
مشهد
دانشگاه
نمیدونم به خدا
رشته دانشگاه
بازم نمیدونم
پاسخ : مشاوره

جوابEmpty بود
ببخشید اشتباه شد :-s
 

z.n1994

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
265
امتیاز
1,411
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 مشهد
شهر
سر همه شهرا
مدال المپیاد
اره زبان تو راهنمایی که بودیم رتبه آوردم.کامپیوتر هم
دانشگاه
دانشگاه علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مشاوره

به نقل از Samira :) :
مرسی از راهنماییت :)
من ولی آخه ازین اتفاقا نیوفتاده واسم که اعتماد به نفسم بره بالاتر و اینا :-< تازه موقعیت های جدید تو دانشگاه و حرفای بعضی آدمای مزخرف انگار داره بدترش میکنه :rolleyes: اصن دوست ندارم آدم خجالتی باشم! اصن بعضی وقتا باید جواب بعضیا رو داد! ولی واقعا نمیتونم =((
دوستان بازم راهنماییم کنین لطفا :( کتابی چیزی که به دردم بخوره دراین باره کمکم کنه نمیدونید برم بخونم؟ :(
کسو نمیتونی الگو قرار بدی؟؟
چون منم چن وقت پیش این طوری بودم تقریبا.بین کسایی که میشناسم خییییلی راحتم ولی با غریبه ها راحت نبودم.مثلا با مامانای دوستام خیلی حرف نمیزدم یا... .الان به دورو بریام نگاه میکنم.مثلا یه دوستی دارم خیلی با آقایون راحته(بد نیس اصن رفتاراش)بعد من از اون یاد گرفتم میشه با یه پسر حرف زد ولی خجالت نکشید.یا کلا با آدمای جدید زود دوست میشه.منم ازون اینو یاد گرفتم.دارم تمرین میکنم فعلا.تا الان که موفق بودم
 

andia

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
311
امتیاز
1,509
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : مشاوره

سلام :Dمن الان یه عادت خیلی بدی که پیدا کردم چند وقتیه اصلا درس نمیخونم :-"میخوام ترک کنم این عادتو ولی نمیتونم.مخصوصا چون که این ترم درسایی دارم که همش به درسای قبلی نیازه ولی چون من اونارو نخوندم میترسم برم سراغشون.خیلی تلنبار شده از طرفیم اگه این ترم درس نخونمم بدبخت میشم چون درسا خیلی سنگینه!خلاصه اینکه هر کار میکنم نیم دقیقه هم نمیتونم برم سراغ درس.نمیدونم چیکار کنم!اگه مشاوره بدید در این زمینه ممنونم :)
 

shadiiii

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
365
امتیاز
2,694
شهر
میان2اب
دانشگاه
ارومیه-نازلو
رشته دانشگاه
دامپزشکی
پاسخ : مشاوره

به نقل از Arda :
سلام :Dمن الان یه عادت خیلی بدی که پیدا کردم چند وقتیه اصلا درس نمیخونم :-"میخوام ترک کنم این عادتو ولی نمیتونم.مخصوصا چون که این ترم درسایی دارم که همش به درسای قبلی نیازه ولی چون من اونارو نخوندم میترسم برم سراغشون.خیلی تلنبار شده از طرفیم اگه این ترم درس نخونمم بدبخت میشم چون درسا خیلی سنگینه!خلاصه اینکه هر کار میکنم نیم دقیقه هم نمیتونم برم سراغ درس.نمیدونم چیکار کنم!اگه مشاوره بدید در این زمینه ممنونم :)

عزیزم منم همین مشکل رو دارم :)) ولی چند روزه دوستام بهم کمک کردن وباپشتیبانم درس هارو تقسیم بندی کردیم چون خودم میترسیدم بودن کس دیگه مث یه روحیه دادن بود (;
بنظرم یه بازه مشخص کن وتقسیم بندی کن بینشون این برا من موثر بوده خودت باید بخوای که شروکنی بقیه تا زمانی مفید هستن که تو واقعابخوای اون لذت وشیرینی تمم شدنشو حس کنی تجسم کن وقتی تموم کنی چقد ارامش داری البته کم کم برو جلو البته شما دانشجویی و بیشتر از من تجربه اینکارارو داری ولی خوب این نظر من بود :)
 
  • لایک
امتیازات: andia
ارسال‌ها
446
امتیاز
663
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
98
دانشگاه
علوم پزشکی زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مشاوره

کم سوادی یا بی سوادی والدین چه قدر توی درس خوندن دانش آموز تاثیرداره
 

منتقد

مهمان
پاسخ : مشاوره

به نقل از meysamasadi :
کم سوادی یا بی سوادی والدین چه قدر توی درس خوندن دانش آموز تاثیرداره
اول باید به قسمت تقسیم بشه جوابمون...با در نظر گرفتن کمک مستقیم والدین در کار های اموزشی مثل چک کردن تمرین یا کار کردن در یک یا چند درس خاص....بدون در نظر گرفتن کمک مستقیم یعنی صرفا داشتن سواد
اولی که خب زیاد بحثی روش نیست چون فکر میکنم استثنا باد باشه که تاثیر بد بذاره مگر در صورت افراط در کمک
مورد دوم رو شرح میدم
به عوامل متفاوتی ربط پیدا میکنه
یکی اینکه انگیزه سازی میکنه حضور والدین باسواد...این یک امر اثبات شدست که فرزند هیچوقت به سطحی کمتر از پدر و مادرش قانع نیست یعنی سطح انتظارش حداقل جایگاه پدر و مادر
نکته دیگه اینکه مثالش مثل مدارس سمپاده...سمپادی ها نه اینکه هر به فرض پنجاه تا ورودی سالانه باهوش باشن و در سطح بالا بلکه بیست نفر تاپ دارن و سی نفر به دلیل اینکه اون بیست نفر اتمسفر و جو ایجاد کردن خودشونو میرسونن
اینا فعلا دو تا نکته
باز هم خواهم گفت
 
ارسال‌ها
446
امتیاز
663
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
98
دانشگاه
علوم پزشکی زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مشاوره

الان والدین من بی سوادن ومن با سمپادی هایی افتادم که والدینشون در سطح لیسانس سواد دارن .

من می خوام در اصل اینو بدونم که آیا دانش آموزانی که پدر و مادر باسواد دارن موفق تر از من خواهند بود یا من هم شانسی دارم.
 

منتقد

مهمان
پاسخ : مشاوره

به نقل از meysamasadi :
الان والدین من بی سوادن ومن با سمپادی هایی افتادم که والدینشون در سطح لیسانس سواد دارن .

من می خوام در اصل اینو بدونم که آیا دانش آموزانی که پدر و مادر باسواد دارن موفق تر از من خواهند بود یا من هم شانسی دارم.
ببین دوست خوبم این بحثی که من میگم تاثیر داره بیشتر توی سنین کمتر مثل ابتدایی تاثیرش شدیده
البته در دبیرستان هم تاثیر داره ولی کسی مثه شما که تونسته برسه به سمپاد با اون آزمونا یعنی توان داخلی رو داره
از نظر من فاصله ای با اونا نداری یعنی برتری ای ندارن و در سطح انگیزشی هم شما ایمنو مد نظر قرار بده که اگر بالاتر از بقیه باشی که خواهی بود نسبت به اونا کار بزرگتری انجام دادی
ولی در کل تاثیر خاصی نداره تو سن شما
 
ارسال‌ها
446
امتیاز
663
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
98
دانشگاه
علوم پزشکی زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مشاوره

به نقل از نـاطـــق :
ببین دوست خوبم این بحثی که من میگم تاثیر داره بیشتر توی سنین کمتر مثل ابتدایی تاثیرش شدیده
البته در دبیرستان هم تاثیر داره ولی کسی مثه شما که تونسته برسه به سمپاد با اون آزمونا یعنی توان داخلی رو داره
از نظر من فاصله ای با اونا نداری یعنی برتری ای ندارن و در سطح انگیزشی هم شما ایمنو مد نظر قرار بده که اگر بالاتر از بقیه باشی که خواهی بود نسبت به اونا کار بزرگتری انجام دادی
ولی در کل تاثیر خاصی نداره تو سن شما

مثلا چه جور تاثیرایی توی دوره ی ابتدایی میزاره
 

منتقد

مهمان
پاسخ : مشاوره

به نقل از meysamasadi :
مثلا چه جور تاثیرایی توی دوره ی ابتدایی میزاره
یکی دو موردشو عرض میکنم:
توی دوران ابتدایی ذهنیت کودک بر اساس قیاس عمل میکنه بیشتر....به این صورت که چند مورد رو کنار هم میگذاره و بدون هیچ استدلالی نتیجه میگیره مثلا اینطوری:
عموی من رییس ادارست و دایی من کارمند اداره پس عموی من هم باهوش تره هم بهتر(این حتی تا سن سوم و چهارم ابتدایی هم ادامه دراه)
حالا فرض کنید یک کودک ببینه بغل دستیش پدر و مادرش لیسانس دارن پدرو مادر خودش بیسواد
این کودک نتیجه میگیره پس بغل دستی من باید نمره هاشم بهتر باشه... و اگر نمره ای کمتر گرفت در صدد بهبود نیست و خودشو اونقدر فرض میکنه

نکته بعد اینه که کودک تا حدودای سوم ابتدایی بیشتر نگاه میکنه به شرایط خانوادش و نتیجه میگیره==> به فرض پدر و مادر من بی سوادن پس مناگر مثلا دیپلم هم بگیرم خیلی کار بزرگیه یا نه اینطور نتیجه میگیره که سواد انقدر ها نیاز نیست(البته گفتم اینا موردی هستن اکثرا و الان خیلی کم اتفاق میفته)

یک مورد دیگه که خیلی هم بدیهی هست اینه که پدر و مادر قدرت کمک کردن در فرآیند آموزشی فرزندشونو ندارن و همین باعث میشه اون بچه اولا احساس ضعف کنه دوما خب به طور طبیعی از یک امتیاز پایینتری برای فهم درس با یکی که هم سطح خودشه ولی پدر و مادر با سوادی داره برخوردار باشه
 
ارسال‌ها
446
امتیاز
663
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
98
دانشگاه
علوم پزشکی زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مشاوره

من یه سوال دیگه هم داشتم اونم این بود که وضع مالی ما یه کم ناجوره به نظرشما بهتره من تو سمپاد بمونم یاخارج شم :(( :((

دیگه چاره ای برای من نمونده یا مجبورم از سال دیگه خارج شم یا بمونم به نظر شما بهتره بمونم
 
ارسال‌ها
1,097
امتیاز
6,250
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 1
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
دانشگاه شیراز
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : مشاوره

من یه مشکلی دارم که نمیتونم دلخوری هام یا مشکلاتم رو با بقیه یا خودم ، حتی ساده ترینشون رو به زبون بیارم و مطرح کنم و برای مقابله با تمام این دلخوری ها بیشتر ، یهویی از کل اطرفیانم دور شدم و دارم بیشتر دور میشم و این خب باعث شده تقریبا هیچ کس از درونم با خبر نشه و دارم به شدت مقابله میکنم با شکستن

به نظر دوستان چه طوری میتونم این خصوصیتمو عوض کنم ؟

و یه مشکل دیگه هم که خیلی اذیتم میکنم ، اینه که کسایی که میخوان کمکم کنن و حتی روانشانس رو به شدت از خودم دور میکنم ، حس میکنم همه حرفای تکراری میزنن ، حرفای ساده و تست شده ، نمیدونم شاید خودخواهانه و مغرورانه باشه که بگم خودم حاظر نیستم حرف تکراری بزنم و شدیدا حس میکنم بقیه فقط تکرار میکنن

برای اینم اگه راه حلی دارین ممنون میشم
 
ارسال‌ها
446
امتیاز
663
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی 2
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
98
دانشگاه
علوم پزشکی زنجان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : مشاوره

به نقل از meysamasadi :
من یه سوال دیگه هم داشتم اونم این بود که وضع مالی ما یه کم ناجوره به نظرشما بهتره من تو سمپاد بمونم یاخارج شم :(( :((

دیگه چاره ای برای من نمونده یا مجبورم از سال دیگه خارج شم یا بمونم به نظر شما بهتره بمونم

کسی جواب منو نمیده
 

Quf

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
960
امتیاز
4,226
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
پاسخ : مشاوره

به نقل از meysamasadi :
من یه سوال دیگه هم داشتم اونم این بود که وضع مالی ما یه کم ناجوره به نظرشما بهتره من تو سمپاد بمونم یاخارج شم :(( :((

دیگه چاره ای برای من نمونده یا مجبورم از سال دیگه خارج شم یا بمونم به نظر شما بهتره بمونم
به نقل از meysamasadi :
کسی جواب منو نمیده
خب جای این چیزا این جا نیست، اینچا انجمن روانشناسیه نه مشاوره تحصیلی و این حرفا



آقا...
من یه مدت مدیدیه تو خواب سوال حل میکنم... مثلا حسابان یه سری سوال که سخت بوده حل نکردم، تو خواب تا صبح حلش میکنم، جوری که صبب پا میشم جوابشو تو برگه مینویسم... خب آدم اذیت میشه دیگه
 
بالا