• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

حامد عسگری

  • شروع کننده موضوع
  • #1

brano

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
1,054
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
شاید بشناسید شاید هم نه
ولی شعراش خیلی هاشون قشنگ هستن
یه چند تا رو واسه نمونه میزارم

خودم با این شعر شناختمش واقعا تضمین هاش فوق محشره
شعری در مورد بم
داغ داريم نه داغي كه بر آن اخم كنيم
مرگمان باد كه شكواييه از زخم كنيم
مرد آن است كه از نسل سياوش باشد
"عاشقي شيوه‌ي مردان بلا كش باشد "
چند قرن است كه زخمي متوالي دارند
از كوير آمده‌ها بغض سفالي دارند
بنويسيد گلوهاي شما راه بهشت
بنويسيد مرا شهر مرا خشت به خشت
بنويسيد زني مرد كه زنبيل نداشت
پسري زير زمين بود پدر بيل نداشت
بنويسيد كه با عطر وضو آوردند
نعش دلدار مرا لاي پتو آوردند
زلفها گرچه پر از خاك و لبش گرچه كبود
"دوش مي‌آمد و رخساره بر افروخته بود
خوب داند كه به اين سينه چه ها مي گذرد
هر كه از كوچه معشوقه ما مي گذرد
بنويسيد غم و خشت و تگرگ آمده بود
از در و پنجره‌ها ضجه‌ي مرگ آمده بود
شهر آنقدر پريشان شده بود از تاريخ
شاه قاجار به خونخواهي ارگ آمده بود
با دلي پر شده از زخم نمك مي‌خورديم
دوش وقت سحر از غصه ترك مي‌خورديم
بنويسيد كه بم مظهر گمنامي‌هاست
سرزمين نفس زخمي بسطامي‌هاست
ننويسيد كه بم تلي از آواره شده است
بم به خال لب يك دوست گرفتار شده است
مثل وقتي كه دل چلچله‌اي مي‌شكند
مرد هم زير غم زلزله‌اي مي‌شكند
زير بار غم شهرم جگرم مي‌سوزد
به خدا بال و پرم بال و پرم مي‌سوزد
مثل مرغي شده‌ام در قفسي از آتش
هر چه قدر اين و آن ور بپرم مي‌سوزد
بوي نارنج و حناهاي نكوبيده بخير!
توي اين شهر پر از دود سرم مي‌سوزد
چاره‌اي نيست گلم قسمت من هم اين است
دل به هر سرو قدي مي‌سپرم مي‌سوزد
الغرض از غم دنيا گله‌اي نيست عزيز!
گله‌اي هست اگر حوصله‌اي نيست عزيز!
ياد دادند به ما نخل كمر تا نكنيم
آنچه داريم ز بيگانه تمنا نكنيم
آسمان هست غزل هست كبوتر داريم
بايد اين چادر ماتم زده را برداريم
تنِ تردِ همه چلچله ها در خاك و
پاي هر گور چهل نخل تناور داريم
مشتي از خاك تو را باد كه پاشيد به شهر
پشت هر حنجره يك ايرج ديگر داريم
مثل ققنوس ز ما باز شرر خواهد خاست
بم همين طور نمي‌ماند و بر خواهد خاست
داغ ديديم شما داغ نبينید قبول!
تبري همنفس باغ نبينيد قبول!
هيچ جاي دل آباد شما بم نشود
سايه‌ي لطف شما از سر ما كم نشود
گاه گاهي به لب عشق صدامان بكنيد
داغ ديديم اميد است دعامان بكنيد
بم به اميد خدا شاد و جوان خواهد شد
"نفس باد صبا مشك فشان خواهد شد "
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

brano

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
1,054
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : حامد عسگري

ای دلبریت دلهره ی حضرت آدم
پلکی بزن و دلهره ام باش دمادم

پلکی بزن از پلک تو الهام بگیرم
تا کاسه ی تنبور و سه تاری بتراشم

هر ماه ته چا نشد حضرت یوسف
هر باکره ای هم نشود حضرت مریم

گاهی غزلم!گم شدن رخش بهانست
تهمینه شود همدم تنهایی رستم

تهمینه شود بستر لالایی سهراب
تهمینه شود یک غم تاریخی مبهم

تهمینه ی من ترس من این است نباشد
باب دلت این رستم بی رخش پر از غم

این رستم معمولیه ساده که غریب است
حتی وسط ایل خودش در وطنش:بم

ناچاری ازین فاصله هایی که زیادند
ناچاری ازین مردن تدریجی کم کم

هرجا بروم شهر پر از چاه وشغاد است
بگذار بمانم که فدای تو بگردم

من نارون صاعقه خورده تو گل سرخ
تو سبز بمان من به درک من به جهنم
لبخند بزن تازه کنی بغض" بنان" را

بخرام بر آشفته کنی "فرشچیان" را



تلفیق سپید و غزل و پست مدرنی

انگشت به لب کرده لبت منتقدان را



معراج من این بس که در این کوچه بن بست

یک جرعه تنفس بکنم چادرتان را



دلتنگی حزن آور یک کهنه سه تارم

برگیر و بر آشوب و بزن "جامه دران " را



ای کاش در این دهکده پیر بسوزند

هر چه سفر و کوله و راه و چمدان را



شاید تو بیایی و لبت شربت گیلاس

پایان بدهد این تب و تاب این هذیان را



قاموس غزل های منی بی برو برگرد

نگذار کسی بو ببرد این جریان را
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : حامد عسکری!

بیوگرافی:
عسگری در گفت‌‌و‌گو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) گفت: مجموعه شعر «بلوط صاعقه خورده» دربرگیرنده حدود 50 قطعه از غزل‌های جدید من است و سعی کرده‌ام در این سروده‌ها فضای متفاوت‌تری را در حوزه غزل تجربه کنم.

وی با تاکید بر فاصله گرفتن از تکنیک‌های زبانی در غزل‌های این مجموعه ادامه داد: سعی کردم با فاصله گرفتن از بازی‌های زبانی بیشتر به محتوا بپردازم. از سوی دیگر دغدغه‌هایم با توجه به بالا رفتن سن من متفاوت‌تر و فراگیرتر شده‌اند.

این شاعر درباره موضوع و فضای غزل‌هایش اظهار داشت: در سرایش غزل بیشتر به سبک هندی گرایش دارم. برهمین اساس شاید بتوان چشمه‌هایی از حکمت و عرفان معاصر و همچنین تغزل را در این غزل‌ها دید.

سومین مجموعه شعر عسگری توسط نشر شانی در دست چاپ است و تا سال آینده به بازار کتاب می‌آید.

«حال و حوای ترنج و بلوچ» عنوان نخستین مجموعه شعر این شاعر بود. همچنین دومین مجموعه شعر او با عنوان «خانمی که شما باشید» دربرگیرنده 30 غزل و یک مثنوی سال گذشته توسط انتشارات شانی منتشر شد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

brano

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
1,054
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : حامد عسگری

دست و پا بسته و رنجور به چاه افتادن
به از آن است که در دام نگاه افتادن

سیب شیرین لبت باشد و آدم نخورد؟
تو بهشتی و چه بیم از به گناه افتادن

لاک پشتانه به دنبال تو می آیم و آه
چه امیدی که پی باد به راه افتادن؟

آخر قصه ی هر بچه پلنگی این است:
پنجه بر خالی و در حسرت ماه... افتادن

با دلی پاک، دلی مثل پر قو سخت است
سر و کارت به خط و چشم سیاه افتادن

من همان مهره ی سرباز سفیدم که ازل
قسمتم کرده به سر در پی شاه افتادن

عشق ابریست که یک سایه ی آبی دارد
سایه اش کاش به دل گاه به گاه افتادن

حامد عسکری
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

brano

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
1,054
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1
شهر
همدان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : حامد عسگری

هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
میتواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد
دو دلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد
مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیان ببرد
شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
باید این قائله را "آه" به پایان ببرد
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : حامد عسگری



از دست من و قافیه هایم گله مند است

ماهی کـه دچارش غزلم بند به بند است

مو فندقی چشم سیاهی که لبانش

مرموز ترین عامل بیمــاری قند است

زیبـــــایـــــی مـــــــــواج پس پلک بنفـشش

دلچسب تر از اطلسی و شاه پسند است

سیب است کــــه از دامنــــه ی رود مـی آید؟

یا نه... گل سر بسته به موهای کمند است؟

دارایـــــی من ـ چند کلاف غــــــزل ـ از تــــــــو

شیرینی لبخند تو ـ یک جرعه ـ به چند است؟

دیماه رسیده است ومن زخمی و سردم

لبخند بزن خنده ی تو گـــرم کننده است

از ما گله کم کن که بپاشیــــم غزل را

پیش قدم پاشنه هایی که بلند است
 

++MaRyAm++

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
160
امتیاز
1,572
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف آباد
سال فارغ التحصیلی
94
پاسخ : حامد عسگری

نِنه‌ش میگفت بُواش قنداقه شو دید
رو بازوش دس کشید مثل همیشه
می‌گفت دِستاش مثه بال نِهنگه
گِمونم ایی پسر غِواص میشه

نِنه‌ش میگفت: همه‌ش نزدیک شط بود
می‌ترسیدُم که دور شه از کنارُم
به مو‌ میگف : نِنِه میخام بزرگ شُم
بِرُم سی لیلا «مرواری» بیارُم

نِنه‌ش میگفت نمیخواستُم بره شط
میدیدُم هی تو قلبُم التهابه
یه روز اومد به مو گفت: بل بِرُم شط
نفس ،مو بیشتِر از جاسم تو آبه

زِد و نامردای بعثی رسیدن
مثه خرچنگ افتادن تو کارون
کِهورا سوختن ،نخلا شکستن
تموم شهر شد غرقابه ی خون

نِنه‌ش میگفت روزی که داشت میرفت
پسین بود؟ صبح بود؟ یادُم نمیاد
مو ‌گفتم :بِچِه‌ای...لبخند زد گفت:
دفاع از شط شناسنامه نمیخواد

رفیقاش میگن : از وقتی که اومد
تو چشماش یه غرور خاص بوده
به فرمانده‌ش میگفته : بِل بِرُم شط
ماها هف پشتمون غِواص بوده

نِنه‌ش میگف جِوونِ برگِ سِدرُم
مثه مرغابیای خسته برگشت
شبی که کربلای چار لو رفت
یه گردان زد به خط یه دسته برگشت

نِنه‌ش میگفت‌: چشام به در سیا شد
دوای زخم نمک سودُم نِیومد
مسلمونا دلُم میسوزه از داغ
جِوونُم دلبَرُم رودُم نِیومد

عشیره میگن از وقتی که گم شد
یه خنده رو لب باباش نیومد
تا از موجا جنازه پس بگیره
شبای ساحلو دمّام میزد

یه گردان اومده با دست بسته
دوباره شهر غرق یاس میشه
ننه‌ش بندا رو ‌وا میکرد باباش گفت:
مو‌ گفتم ایی پسر غِواص میشه...

ب مناسبت گرامی داشت ۱۷۵ شهید غواص کربلای۴
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : حامد عسگری

[font=arial,helvetica,sans-serif]تو را هر قدر عطر یاس و ابریشم بغل کرده
مرا صدها برابر غصه و ماتم بغل کرده
[/font]
[font=arial,helvetica,sans-serif]زمستان می رسد گلدان خالی حسرتش این است:
چرا شاخه گل مهمان خود را کم بغل کرده؟
[/font]
[font=arial,helvetica,sans-serif]چه ذوقی می کند انگشترم هربار میبیند
عقیقی که برآن نام تو را کندم بغل کرده
[/font]
[font=arial,helvetica,sans-serif]چنان بر روی صورت ریختی موی پریشان را
که گویی ماه را یک هاله مبهم بغل کرده
[/font]
[font=arial,helvetica,sans-serif]لبت را می مکی با شیطنت انگار درباران
تمشکی سرخ را نمناکی شبنم بغل کرده
[/font]
[font=arial,helvetica,sans-serif]دلیل چاک پشت پیرهن شاید همین باشد:
زلیخا یوسفش را دیده و محکم بغل کرده...
[/font]
 

-zarA-

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
833
امتیاز
6,256
نام مرکز سمپاد
هـنرستانمـوטּ
شهر
اصفهــاטּ
دانشگاه
هنر اصفهــاטּ
رشته دانشگاه
طراحی صنعتـی
پاسخ : حامد عسگری

من ارگ بــم و خشت به خشتم متلاشی

تو نقش جهان ، هر وجبت ترمه و کاشی

این تاول و تب‌خال و دهان سوختگی‌ها

از آه زیــــاد است ، نــه از خوردن آشی

از تُنگ پریدیم به امید رهایـــی

ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی

یک بار شده بر جگرم زخـــم نکاری؟

یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟

هر بار دلم رفت و نگاهی بـه تو کردم

بر گونه‌ی سرخابی‌ات افتاد خراشی

از شوق هم‌آغوشی و از حسرت دیدار

بایست بمیریم چه باشی چـه نباشی
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : حامد عسگری

[font=arial,helvetica,sans-serif]غزلم دره‌ای از نسترن و شب‌بو هاست
مرتع درمنه‌ها، دهکده‌ی آهوهاست
[/font]

[font=arial,helvetica,sans-serif]این طرف کوچه‌ی بن‌بست نگاه آبی‌ها
آن طرف کوچه‌ی پیوند کمان ابروهاست

این خیابان بلندی که به پایین رفته
مال گیسوی به هم ریخته‌ی هندوهاست
[/font]

[font=arial,helvetica,sans-serif]غزلم گردش کاشی‌ست در اسلیمی‌ها
غزلم تابش خورشید بر اسکیموهاست

باد می‌آید و انجیر مقدس مست از
روسری‌های به رقص آمده در هوهو هاست
[/font]

[font=arial,helvetica,sans-serif]هرچه که بر سر من رفته از این قافیه‌ها
از به رقص آمدن باد، میان موهاست

تلخ مردن وسط هاله‌ای از ابر و عسل
سرنوشت همه‌ی هسته‌ی زردآلوهاست
[/font]

[font=arial,helvetica,sans-serif]کار سختی است ـ ببخشید - ولی می‌گویم ...
اینکه... بوسیدنتان... دغدغه‌ی... کم روهاست
[/font]
 
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : حامد عسگری

به قفس سوخته گیریم که پر هم بدهند
ببرند از وسط باغ گذر هم بدهند

حاصل این همه سال انس گرفتن به قفس
تلخ کامی ست اگر شهد و شکر هم بدهند

همه ی غصه ی یعقوب همین بود که کاش
بادها عطر که دادند... خبر هم بدهند

ما که هی زخم زبان از کس و ناکس خوردیم
چه تفاوت که به ما زخم تبر هم بدهند

قوت ما تکه ی نانی ست که خشک است و زمخت
بنویسید به ما خون جگر هم بدهند

دوست که دلخوشی ام بود فقط خنجر زد
دشمنان را بسپارید که مرهم بدهند

خسته ام مثل یتیمی که از او فرفره ای
بستانند و به او فحش پدر هم بدهند
 

Sepidd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
220
امتیاز
3,104
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ژنتيك.
پاسخ : حامد عسگری

شانه ات را دیر آوردی ســرم را بــــاد برد
خشت خشت و آجر آجر پیکرم را باد برد
آه ای گنجشکهای مضطرب شرمنده ام
لانه ی بر شاخه هــــای لاغرم را باد برد
من بلوطی پیــر بـودم پای یک کـــوه بلند
نیمم آتش سوخت ، نیم دیگرم را باد برد
از غزلهایم فقط خاکستری مانده بـه جا
بیت های روشن و شعله ورم را باد برد
با همین نیمه همین معمولی ساده بساز
دیــــر کردی نیمـه ی عاشق ترم را باد برد
بال کوبیدم قفس را بشکنم عمرم گذشت
وا نشد بدتر از آن بـــال و پـرم را بـــاد بـرد
 

Sepidd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
220
امتیاز
3,104
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ژنتيك.
دستي دراز نيست به عنوان دوستي


گیــرم تمـــام شهر پر از سرمه ریزها
خالی شده ست مصر دلم از عزیزها

داش آکل و سیاوش و رستم تمام شد
حالا شده ست نوبت ابــــــــرو تمیز ها

دیگر به کوه وتیشه و مجنون نیاز نیست
عشــاق قانعند بــــــه میــخ و پریـــــزها

دستی دراز نیست به عنوان دوستی
جـــــز دستهـــای توطئه از زیـر میزها

دل نیست آنچه جز به هوای تو می تپد
مجموعه ایست از رگ و اینجور چیـزها

خانم بخند! که نمک خنده های تو
برعکس لازم است بـــرای مریضها

چون عاشقم و عشق بسان گدازه داغ
پس دست می زنم بـــه تمامی جیزها
 
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : حامد عسگری

دو رودخانه ی وحشی ِ وحشی اند موهات
دو تا هلال گره خورده اند ابروهات

تمام دهکده را ریختی بهم خاتون
چه کرده باد مگر با شلال گیسوهات ؟

منم که صفحه ی یک روزنامه ی صبحم
تویی که پر شده ام از تو و هیاهوهات

تو دستهات ظریفند و من سرم سنگین
خدا نکرده گلم کج نشه النگوهات


حامد عسگری
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : حامد عسگری

چون سرمه می وزی قدمت روی دیده هاست
لطف خط شکسته بــه شیب کشیده هاست

هرکس که روی ماه تو را دیده، دیده است

فرقـی کـه بین دیده و بین شنیده هاست

مـوی تـــو نیست ریختــه بر روی شانه هات

هاشور شاعرانه ی شب بر سپیده هاست

من یک چنار پیـــرم و هر شاخــه ای ز من

دستی به التماس به سمت پریده هاست

از عشق او بترس غزل مجلسش نرو

امروز میهمانی یوسف ندیده هاست
 
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : حامد عسگری

بوسه نه .... خنده ی گرم از دهنت کافی بود
این همه عطر چرا؟ پیرهنت کافی بود

دانه و دام چرا مرغک پر سوخته را؟
قفسِ زلفِ شِکَن در شِکَنَت کافی بود

می شد این باغ خزان دیده بهاری باشد
یک گل صورتی دشت تنت کافی بود

لطف کردی به خدا در غزلم آمده ای
از همان دور مژه هم زدنت کافی بود

.....

قافیه ریخت به هم .....خلوت من خوشبو شد
گُل چرا ماه؟........ در ادکلنت کافی بود
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : حامد عسگری

مرگ بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است
بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است
تو قرآن خوانده ام یعقوب یادم داده است
دلبرت وقتی کنارت نیست کوری بهتر است
نامه هایم چشم هایت را اذیت می کند
درد دل کردن برای تو حضوری بهتر است
چای دم کن ،خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گل های قوری بهتر است
من سرم بر شانه ات یا تو سرت بر شانه ام
فکر کن خانم ،اگر باشم چه جوری بهتر است ؟
 

دهقان خلافکار128

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
805
امتیاز
7,460
نام مرکز سمپاد
حلی دُ
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
مدال المپیاد
نقره ریاضی 95
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
پزشکی
تلگرام
پاسخ : حامد عسگری

فکر کن گنجشک باشی و ببینی گردباد
جفت معصوم تو را از آشیان برداشته...

#حامد_عسکری

@sherOtarane_ir
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : حامد عسگری


هرچه با تنهایی من آشنا تر می شوی
دیرتر سر میزنی و بی وفا تر می شوی

هرچه از این روزهای آشنایی بگذرد
من پریشان تر، تو هم بی اعتناتر می شوی

من که خرد و خاکشیرم! این تویی که هر بهار
سبزتر می بالی و بالا بلاتر می شوی

مثل بیدی زلف ها را ریختی بر شانه ها
گاه وقتی در قفس باشی رهاتر می شوی

عشق قلیانی ست با طعم خوش نعنا دوسیب
می کشی آزاد باشی، مبتلاتر می شوی

یا سراغ من می آیی چتر و بارانی بیار
یا به دیدار من ابری نیا... تر میشوی
 

zahra:)

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
545
امتیاز
5,223
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
نجف‌آباد
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
الزهرا/رویان
رشته دانشگاه
بیوتکنولوژی/ژنتیک مولکولی
پاسخ : حامد عسگری

شربت توت سیاه است آنچه بر لب ریخته
تشنه‌ها را تشنه تر کرده لبالب ریخته

میرعماد امشب چلیپایی به رقص آورده یا
گیسویی بر شانه لختی مورب ریخته؟

جان فدای خالقی که در دهان کوچکت
چند مروارید غلتان مرتب ریخته

خالقی که چشم هایت را پدید آورده و
قطره ای از آن میان کاسه شب ریخته

من اتاقم را همین دیشب مرتب کردم و
اسمت آمد ... گوشه گوشه یاس و کوکب ریخته
 
بالا