• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

سین.

پاسخ : سین.

واژه های شب و تاریک
مخلوط باسیاه
چند تا ستاره حتی
نور ماه ؟!
گرسنگی به تو
و دلتنگی برای ابر ها دربالا
و لم دادن رویشان و رفتن
ترس از مشروب
و باز در نقش قصاب فرو رفتن
اه ...


---------------------
اه اه ...
 
پاسخ : سین.

من و سنگینیِ تاریکیِ ثانیه هایم
که زیر فشار ارضا میشوند
مردی که زن بود شاید
و یا یک تکرار از داستان کودکی
خجالت و دست گل و عقده و ...
افکاری که تا میشوند

مثل زن ها موقع "دادن"
و بدبخت باکره ها
Dear مردم این شهر همه حروم زادن...



پ ن . حس شاعرانه ای ندارم ، اصلا ...
 
پاسخ : سین.

پاک

مثل شب ها…
و صدای گرم و آبی نفس هایت
قرمزی خون در رگ هایت
زیر لب هایم …

مثل ما
هر ثانیه با هم
اه …
مثل ماه گم شده در نرمی گونه هایت
مثل تنت
مثل دست هایت…

مثل پاهای حلقه شده دورم…
مثل بوسه
مثل شهوت
مثل عطر تنت
مثل : ” دوستت دارم!-من هم !”

مثل :”آروم بخواب معشوقه ی من ”

مثل باد که مارا میبرد کم کم…
 
پاسخ : سین.

تو زیبایی مانند فرشتگان
مانند عطر نان
و ترش مثل لواشک
و پلکان زیبایت که احساس چین می اندازندشان …
تو زیبایی .
 
پاسخ : سین.

زندگی این یک دو سه روز نوبت بازی ماست
زندگی دل به دلدار بستن عاشق هاست
زندگی بازی فقر و غناست
زندگی اما خالی از عشق و صفاست

عاشق اندر راه معشوق خواب است
ملتی در صف نان بی تاب است
گوهر اصل خدا نایاب است
نای رفتن دگرم پایاب است
 
پاسخ : سین.

-مرا زجر میدهد
[سکوت]
مانند نفس کشیدن در خلآ
پاهایم میلرزند
صدایم را آرام میکنم و آرامشی که شاید به تو دست میدهد

میبینی چه بی رحمانه است این گونه بودن ؟
نبودنت حتی...
[...]
-میشود بگویی چه شده ؟!
[سکوت]
سکوتت به روح بریده بریده ام انگشت شصت میدهد !



گاهی مهم نیست که تقصیر با کیه.
 
پاسخ : سین.

تنهایی بی نهایتت در میان بی نهایت ها

و غمگینی نگاهی که این روز ها زیادست حتی در بین ادم ها

و فاجعه ای که همواره بوده است و خواهد بود ....

و هزاران شعر میلیون ها آلت و میلیارد ها خدا
 
پاسخ : سین.

و شاید فردایی بیاید
با خورشیدی از جنس دریا
و سحری از جنس تو
با گل هایی که عطر تنت را در هوا پراکنده میکنند
و پرندگانی که قلبشان به عشق تو میتپد !
و موهای من که باد در بینشان می رقصد...
به لطافت دست هایت ...
انگشتانم در ساحل تنت اسمم را هک خواهند کرد
و در موج های بودنت غرق خواهم شد !



همه به هم ریختگی های این مدتم فردا شاید تموم شه ! یه دوستون دارم به همه کسایی که بعدآ شاید اینجارو بخونن
 
پاسخ : سین.

The ProMise

به خیسی قطره های اشکم روی گونه هایت
به نفس هایم که بالا نیامد و آب از نوک انگشتانت مکیدن و سری بر روی شونه هایت
به تمامی لب خندهایی که زدی و بغض هایی که خوردی و خندیدی
به به خواب رفتنم توی آغوش گرمت و آرام شدن و قسم به قصه دیوونه ترین دیوونه هایت...
 
پاسخ : سین.

به آرامش نداشته ام از حس دوریت
و به فاصله ی نزدیک، و قلب های دور و دنیای زوریت
به صدای قلبی که تپش می گیرد و به اضطراب
به اشک هایی که می آید و کتاب کوریت

به تکیلا قسم و به طعم هم آغوشی
به سگ هایی که همه من می شوند و آرزوی فراموشی
به سیگاری که می کشم از هوا و نیکوتینی از جنس درد
به دلقک دیوانه و بغضی از جنس نوشته ها و لبخند های بی هوشی

به آرزوی خواب نبوده که خواهد آمد خواهد ماند !
قسم به خانه ای که کودکی در ان شعر خواهد خواند
قسم به دلم که تنگ شده بانو[لبخند]
و قسم به شیطان تنهایی که خدا هم او را راند

به موسقی قسم و به آرزوی فراموشی
باز بر می گردم به روز های خوش هم آغوشی
 
پاسخ : سین.

من پادشاه هستم

در دنیایی که شهر ها خاکسترند.

و مردم مجسمه هایی نه چندان متحرک.



من پادشاه هستم و تو ملکه

پادشاهی که برایت در سرزمین خاکستری اش قصری ساخته.

قصری نه چندان مجلل. قصری که شاید تنها سرپناهی که در این دنیای خاکستری هست باشد. شاید هم نه ..


تو ملکه هستی.

ملکه ای که اگر او را در آغوش نگریم چیزی در من گم می شود.

ملکه ای که گاهی دنیای مرا به اتاق بازی کودکی چندساله تبدیل می کند..

و من را تبدیل به نوزادی.


تو ملکه هستی و من پادشاه

ملکه ای که عروسک وار او را دوست دارم.

و تو عاشق عروسک هایت.





خدا نقاش است

نقاش دنیای خاکستری من

نقاش دنیا زیبای عروسک های تو





و البته افرادی که "بقیه" هیچ نیستند....



Wake from your sleep
The drying of your tears, today we escape, we escape
Pack and get dressed, before your father hears us, before, all hell breaks loose
Breathe, keep breathing, don't lose your nerve, breathe, keep breathing
I can't do this alone
Sing us a song, a song to keep us warm, there's such a chill, such a chill

You can laugh a spineless laugh
We hope your rules and wisdom choke you now we are one in everlasting peace
We hope that you choke, that you choke
We hope that you choke, that you choke

We hope that you choke, that you choke
 
پاسخ : سین.

زندان های شهر


سنگفرش های پر سیگار


یک زن که شعر می خواند کنار گوش پسری


کودک بیمار...


رشد یک گل بدون من،‌ از من


آرزوی گم شدن... به یاد گذشته... شب ها.. تار






ستار پاره شده از ندیدن


خندیدن و نفمیدن


دود شدن در هوای سرد و اوج


لبخند و دود و احساس شاخ بودن ...رد شدن انواع آدم ها،فرد و زوج
 
پاسخ : سین.

آخری رو نفهمیدم.

قبلی هم خوب بود
ینی یه جورین شعرات
همیشه میخونم ولی نظری ندارم.

موفق باشی :)
 
پاسخ : سین.

یک بیت شعر
ریاضیات
خرافات
دنیا
انتظار

ریدیو هد
پینک فلیود
فرهاد
داریوش..
 
پاسخ : سین.

همین ک میگه یه جورین شعرات :|


درسته جمله ی کامل به کار نبردن میتونه جزو سبکت باشه ولی خب استفاده ی مداومش ملالت آوره و قدرت انتظام دهی تو زیر سوال میبره
 
پاسخ : سین.

ابرو هایی سیاه و درهم
صدای مزیک داخل هدفون سرفه های توی دود گنگ ، بم
لیوانی سر کشیده می شود
باز هم زندگی بریزم ؟
یکـــم...


Won’t you dance for me cos I just don’t care
What's going on today, I think there's something more, something more.


دوستان مرسی از نظراتتون
 
پاسخ : سین.

صدایی بی وزن در هوا شکل می گیرد

کودکی نوزاد که زیر لب شعر می خواند، آرام میگیرد.و تا فردا می میرد


صدایی بی وزن.صورتی ،‌سیاه.صدای از شب در من نفوذ می کند . ماه...

صدای خر و پف مردم بی خواب... صدای یک قرص سفید...صدای یک لیوان آب


صدای آه و ناله ی زنی تازه عروس و خون خنده ...

صدای دختری که روی سنگ فرش های پارک راه می رود...صدای یک رنده


صدای نگاه نوجوونی 14 ،‌15 ساله، خیره به دیوار.

صدای دست هایم که می لرزند...صدای ساعت بی کار


صدای شب. صدای سکوت میلیون ها دیوار...

صدای پیچیده شدن در پتو .صدای یک موزیک .تلو تلو خوردن در قطار
 
پاسخ : سین.

تصویرش خ مبهم بود.
نمیگم باید مثه رمان سر و ته داشته باشه.نه.ولی اگه منسجم تر بود خیلی خوب میشد.
مثلا تو این نوشته ت اگه اتفاقایی که گفتی به هم ربط داشتن.یا مثلا تو یه فضا بود.نوشته خاص میشد.نه یه چیز عادی و معمولی
مثلا اگه اون اول از هوا که شروع کردی و آخرش به قطار رسیدی.ما بینش اتفاقای مرتبط میوردی فلش بک میزدی به هر کوپه یا مثلا رستورانش یا هم زمان فضای داخلی و افکار و صدای ذهنی شخص کارت خیلی قشنگ میشد.
میدونم کلا شعرت عوض میشد ولی ... صرفا نظر شخصی.
زیر هم نوشتی اول فک کردم متنه:-"

آها.من فهمیدم حرفت تو شعرتو.ولی جا داشت بیشتر روش کار کنی
 
پاسخ : سین.

راستش این شعره واسه خیلی وقت پیش بود.
صرفآ توضیح احساس یه شب بود .موقع خواب کلی صدا و فکر تو مغزم بود که خواستم اوناهارو بیارم رو کاغذ.توصیف صحنه یا حادثه نبود

بازم ممنون.دارم سعی می کنم روی اینکه به شعرام سر و ته بدم ولی من تاحالا 90 درصد چیزایی که نوشتم توصیف یه لحظه یا یه حس بوده واسه همین معمولآ سر و ته ندارن به قول شما.

البته فعلآ چند وقته دارم داستان می نویسم که خوب اونا قطعآ سر و ته دارن
 
پاسخ : سین.

چیزی نیست بین و موسیقی
بین من و کسی که نمی فهممش
دور است
دور

چیزی نیست بین من و خدا
چیزی نیست بین من و آسمان
همه از یک جنسیم...
همه از یک نت

چیزی نیست بین من و فاحشه ی سر خیابان
باور کن که هیچ نیست جز عشق
هیچ نیست جز عشق
جز عشق......
 
Back
بالا