*خب سعید جان از خودت بگو
-
+سعید.. بابا.. بگو عزیزم.
-
×پسرم خیلی خجالتیه.
+پسرم تو کار معاملاته.
*بارکلا.
چه نوع معاملاتی؟
+ پسرم خیلی حجم کارش بزرگه.
*از انبوه سازا هستن پس؟ ماشالا..
+نه. بزرگتر ازون.
*جدی؟
+ بله.. پسرم کشور معامله میکنه. همین چندوقت پیش همین کشوری که الان شما توشی رو فروخت.
[عروس چایی میآورد]
×خب عروس گلم شما چی؟ شما کارت چیه؟
_
×عزیزم بگو.
_
*دخترم نون تلاششو میخوره. بینی و فکش شکسته بود ولی نشون نداد. بس که خانوم هستن. بس که بزرگهستن.
امام جمعه ساوه هستند ک بر این اعتقادند که ``شال سفید و مچ بند سبز و بنفش نشان دهنده زنان بدکاره است `` و عروس خانم باید با یه کیسه زباله وارد مجامع عمومی شود
پ.ن: قصد توهین نداشتم ولی مگه میزازن آدم دهنشو باز نکنه
اقا داماد چه کارند؟ آقا داماد کارشون مرگ بر کشور دشمن گفتنه ولی دوست داره لباساش حتما از برند Tommy Hilfiger باشه. آقا داماد iPhone 7 دوست داره.دوست داره طراح خونش کلی ورستلر باشه.