• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

فکر میکنی چقد جرئت داری؟

Delaram95

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
343
امتیاز
478
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

این قدر جرئت داشتم که بشینم پشت فرمون ماشین، بدون گواهینامه و از سر حسادت و بدون اجازه.
ماشین رو روشن کنم، دنده عقب بیام، تا بتونم ماشین رو از حالت پارک در بیارم و بیارمش توی خیابون، اما وقتی پامو از روی کلاج برمی داشتم، چون پامو زیاد روی گاز فشار داده بودم، ماشین با سرعت زیادی شروع به عقب رفتن بکنه و من پشت فرمون خشکم بزنه و محکم بزنم ماشین مردم (تازه طرف فامیل هم بود که دیگه خیلی بدتر شد) رو داغون کنم و کلا جلوبندیش عوض شه و ماشین خودمون حتی یه خش هم برنداره.
و بعدش هم هیچ کس دعوام نکنه.
 

ali.mashi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,246
امتیاز
8,840
نام مرکز سمپاد
هاشمــــ II
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

بسیار زیاد.
دوم ابتدایی یکی از قفسه های کتابخونه‌ی مدرسه رو چپه کردم :D :D :D تازه جوری طبیعیش کردم که هیچکس نفهمید من بودم
اول راهنمایی با یکی از دوستان دعوا کردم کلی شیشه آوردیم پایین بعد کلی خونی و اینا نشستیم خندیدیم
دوم راهنمایی زیر یکی از معلما (جغرافی) کیت گذاشتیم بدبخت تا نشست دو سه متر پرید هوا بعد از کل کلاس 5 نمره کم کرد. منم تو کارنامه بهم داد 9!
همون سال تو حیاط مدرسمون برگ درخت و اینجور چیزا یه جا جمع کرده بودن ما هم 5،6 نفری رفتیم با ذره بین آتیش دادیم بعد زنگ خورد 5دقیقه بعد سر کلاس دیدیم از پنجره دود داره میاد تو!!!! :))
سال سوم راهنمایی بعضی روزا از صبح تا ساعت 4 عصر کلاس داشتیم بعد یه روز منو دوستم (همونی که سال اول دعوا کردم باهاش) دودر کردیم تا همون 4 عصر که البته بعدش بابام کلی دعوام کرد!
سال اول دبیرستان مارک ماشین ناظممون رو کندم و الان تو اتاقمه رو دیوار!!!!! (< همچنین تو اگزوز ماشینش سیب انداختم! :D
همون سال زمستون برف اومده بود معلم ادبیات رو تو حیاط با بچه ها خفتش کردیم و اونقدر برف زدیم بهش که له شد بدبخت!
امسال هم یه بار با برف زدم تو سر ناظممون بعد فکر کرد یکی دیگس کلی دعواش کرد! بعد سه چهار بار بچه های کلاس رو هماهنگ کردیم کلآ کلاسمون خالی شد معلمه تف شد رفت!!! ترم دوم هم که کلا یه بار رفتم سر کلاس جغرافیا همون یه بار هم 15دقیقه سر کلاس بودم بعد هم اخراج از کلاس :D
 

fa.z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
544
امتیاز
1,467
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
كرمان
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

حتما" داشتم كه رفتم برگه امتحان دوستمو از تو دفتر بدزدم!!!! (البته معاون گرامى ديد و لو رفتيم!)
راهنمايى كه بوديم سر هر چيز مسخره اى تظاهرات را مىنداختيم! مد بود اون زمانا! نمىرفتيم كلاس، تو سالن محكم مىزديم به كمدا و پاهامونو مىكوبيديم به زمين و شعار مىداديم! (حالا مثلا مىگفتيم ما اعتراض داريم اردو نياز داريم!)
يه بارم يه معلم عزيزى ما رو برد حياط خودشم كنارمون نشست بچه هائم همش جكاى ناجور مىگفتن منم رفته بودم تو بغل معلمه هار هار مىخنديدم!!! ( كه باز هم سر و كله ى معاون پيدا شد و بعله ديگه!)
 

AUGUST II_PRINCE OF SAMPA

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,126
امتیاز
1,905
نام مرکز سمپاد
ﻫﺎﺷﻤﯽ ﻧﮋﺍﺩ II
شهر
ﻣﺸﻬﺪ
ﭘﺎﺳﺦ : ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﭼﻘﺪ ﺟﺮﺋﺖ ﺩﺍﺭﯼ؟

بنزدیک ترینش این بود که از مدرسه نزدیک عید بودو دانش آموزا کم بودن کیفمو برداشتمو از در دیگه رفتم تو اون یکی مدرسه و از در اون یکی با یک گروه کامل از بچه ها رفتیم
منم رفتم تا طرفای بعد اظهر خونه یدوستم
دیگه کلا زنگ دینیا مخالفمو حالش باشه معلم سوسک میکنم
طوری که میخاد بزنه دیگه
نباشه میرم ته کلاس دور هم میگیمو میخندیم
وسایل استاد وردکارو یکی از خفن ترین معلمای مدرسرو ورداشتمو بعد کلا تو یک کلیپ اداشو در آوردم چون خیلی شبیهشم تیپن تقریبا
زیاده کلا
 

Sampadik

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,666
امتیاز
7,041
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
تــهران
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

من تو راهنمایی میخواستم جیم بزنم از یه کلاسی گفتم میخوام برم مشاوره
معلمه گفت نیم ساعت ِ آخر میتونی بری
منم حرصم گرفت طی یک حرکا انتهاری (؟) سر کلا در حالی که دو تا معلم تو کارگاه بودن ساعت ُ کشیدم جلو و جیم زدم رفتم :-"

یه بار دیگه از تو دفتر ِ معاونم رفتم دفتر انظباطیش ُ برداشتم انداختم یه جا که دیگه پیدا نشد 8->

یه بار ِ دیگه مدرسه رو پیچووندیم رفتیم جشنواره خوارزمی بعدم سر ِ وقت برگشتیم با سرویسا رفتیم خونه :-"

چن روز پیش 3 برگ ِ آ4 برگه خروج از مدرسه از تو کشوی معاون اجرایی برداشتم :>
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

اول راهنمایی یه دسته کیلید رو در آزمایشگاه بود که کیلید همه جا بود ینی!
از معاونت بگیر تا دسشویی دبیران! :-"
بعد ورش داشتم با دوستم انداختیمش تو باغچه! :-"


سوم راهنماییم یه دسته کارت خروج ورداشتیم(هنوزم دارمشون 8->)بعد می خواستیم از مدرسه بریم بیرون حتا امضا اینارو جعل(؟) کردیم ولی دیگه نشد!
 

fatima !!!!!

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
711
امتیاز
2,573
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

جرات واقعی که ندارم ! چند بار خواستم خودکشی کنم تا مرزش رفتم دییدم جراتشو ندارم خفه شدم نشستم سر جام ! :|

از این کاراهم که گفتین پارسال برگه های امتحان فیزیکو دزدیدم :-" بعد گفتیم علاقی گمشون کرده معلوم نیس کجا گذاشته و اینا :-"
 

Bar@n

کاربر نیمه‌فعال
ارسال‌ها
12
امتیاز
18
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
boosher
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

ما شنبه ها دو زنگ پشت سرهم ریاضی دایم معلممون نیمده بود (مدرسه ما هم خارج از شهر یعنی تا شهر حدودا نیم ساعته)من و دوستمم حوصلمون سر رفته بود به طور شگفت انگیزی از مدرسه جیم زدیم رفتیم یه پارک نزدیکه مدرسه هست ساندویج گرفتیم خوردیم ودوباره برگشتیم البته با بچه های تو مدرسه ارتباط داشتیم (با گوشی) <D=
 

Madmazel Fairy Tale

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
522
امتیاز
1,892
نام مرکز سمپاد
فرزانـ/̵͇̿̿/&#39;̿&#39;̿̿̿ ̿ ̿̿ ½
شهر
Minsk
دانشگاه
BSMU
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

اون موقع هایی که با معلم دینیمون پشت سنگرهای جنگ بودمُ اینا :-"

کلاً هیچ وقت هیچ امتحانیشو نمیخوندم کلاً همیشه هم میپیچوندم کلاسشُ

در حدی که موقع امتحان با وجود باز بودن کتاب جلوم، از 15 بیشتر نمیشدم :))

روز آخر قبل شروع امتحانای ترم منو آورد تو کلاس گفت ببین نمره هاتو :-"

ما هم دیدیم عه ;;)

مستمر داده 15 :-"

گفت میخوای ترم چیکار کنی (با حالت تمسخرُ اینا) :-"

منم دست به کمر :-" 20 میشم، انوقت مستمر 20 میدینُ اینا؟

گفت عمراَ 20 بشی

گفتم 20 میشم :-"

خلاصه کل کل :-"

شب امتحان دینی تا صبح نخوابیدم یادش بخیر :D

فقط من 20 شدم تو کلاس :-"

الان هر روز تو کلاسش با صندلیم نشستم تو بغلش(از فرت نزدیکی صندلی به معلم) با حالت :-" نگاش میکنم فقط

دیگه جرات نمیکنه چیزی بم بگه :D

اصن یه حالت خوفی پیدا کردم :D

-----------------------------------

یه بار با بچه ها در پی مرض ریختن لبه های میز معلم رو کشوندیم لبه ی سکوی جلوی کلاس

بعد معلممون که نشست پشت میز بر طبق عادت یکم داشت میزو میکشید جلو

بعد یهو با میز پرت شد کف کلاس :D

معلممون ریاضی بودن + مَــرد :-"

----------------------------------

در طی همون مرض ریختن دوران راهنمایی با دوستم رفته بودیم سوراخ سنبه های مدرسه رو کشف کنیم اون فیوزا هستن... :-"

نفهمیدم چیکار کردیم برق کل مدرسه قطع شد :-"

---------------------------------

مدرسمون 3 طبقه ست، ما طبقه آخریم

در ادامه مرض ریختن های همیشگی... :-"

از بالای پنجره کلاس تف میریختیم رو سر ملت تو حیاط :-"

ملت میتونست ناظم باشه اکثراً :-"

-------------------------------

یه بار در طی تظاهرات عمومی سیب داشتیم پرت میکردیم بعد با حالت "اه نفهمیدم چی شد :-"" پرت کردیم تو کله ناظم :D

اون ناظممون کلاً اون سال از مدرسه رفت... :-"

------------------------------------
 

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

به طور عادي زياد جرات دارم، امّا خب يه وقتايي ديگه مي‌زنه بالا :-" پارسال كلاً بالا زده شده بود :-"

پارسال كلاً ما از 4 زنگ روز، 3 تاشُ از اول نمي‌رفتيم كلاس بعضي وقتا. بعد يه كعبه داشت مدرسه‌مون كه براي يه تئاتري ساخته بودن، توش به اندازه‌ي يه آدم و نصفي جا داشت. :D
من و مهسا جيم مي‌زديم، بعد مي‌ديديم اوضاع حياط و جاهاي ديگه خيطه مي‌رفتيم اون تو مي‌شستيم. :))

يه كارگاه روباتم داشت راهنمايي، كلاً براي جيم زدن بهترين جا بود. :D بعد كليدِ چراغ + فَن كارگاه يكي بود ما هميشه سرش مصيبت داشتيم. يه بار مهسا قيچيُ برداشت رفت سيم فنُ جدا كرد آرامش يافتيم. :-"

بعد ما پسوردِ واحد سمعي بصريُ پيدا كرده بوديم. يه وقتايي كه جيم مي‌زديم، با كامپيوتر قراضه‌ي كارگاه ربات و پسورد سمعي بصري مي‌رفتيم نت. بعد يه بار ما تو كارگاه نشسته بوديم پاي نت، يهو صداي حرف زدن مديرمون اومد. [به طور عادي كسي طرف كارگاه روبات نمي‌رفت هيچوقت] تو جيب من و مهساـَم هر كدوم يه mp4 يه گوشي بود. خلاصه يه وعضي :)) مانيتورو خاموش كرديم، گوشيا رو با همون حالتِ vibration گذاشتيم پشتِ‌ كيس ، من يه دستمال در آوردم كه بگم حالم بده و اينا! فكرم نمي‌كرديم بياد تو كارگاه روباتا، واسه خاطرجمعي اين كارا رو كرديم. بعد يهو مديرمون درو باز كرد اومد تو و ... :-" X_X

يه بارم كه گلي گفت! تو اجرايي ، معاون اجراييمون واسه يكي از بچه‌ها تولد گرفته بود. بعد ماـَم هپي برثدي گويان رفتيم تو و از تو كشوش يه دسته كارت خروج از مدرسه كش رفتيم. امضاشم جعل كرديم و رفتيم داديم به سرايدارمون! بعد اين سرايداره رفت زنگ بزنه دفتر معاون كه مطمئن شه، ماـَم با خيال راحت يكيُ فرستاديم كه از شلوغي واحد اجرايي استفاده كنه و تلفنُ جواب بده. از شانس عن ما اجرايي خــــــــاليِ خـــــــــــــالي شده بود. :)) خلاصه بد ضايع شديم :))
 

bl0ker

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
429
امتیاز
1,051
نام مرکز سمپاد
شهید دستغیب شیراز
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
91
مدال المپیاد
برنز المپیاد زیست سال 90
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
زیست شناسی
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

هووووووم سه سال پیش سر کلاسای ادبیات خیلی بچه مودبی بودم. یه روز که یکی از بچه ها حرف می زد، معلم با کلی ادب و احترام گفت:

- آقای فلانی، لطفا صحبت نکن!
- من که حرف نزدم!
- ببین عزیزم شما چرا گناهتون رو انکار می کنید؟! اگر که می گم حرف نزنید، برای خودتونه! اینها اصول ادب و احترامه! مثلا این بتا بلاکر رو ببینید که چه مودب نشسته. فرضا هم من بهش تذکر بدم. ببینید چطور جواب میده: بتابلاکر عزیز چرا سر کلاس بدون اجازه صحبت می کنی؟!

مثلا خواست منو الگوی ادب کنه!

منم جواب دادم: دللللللللللللللللللللمممممممم می خواد! ( با همون لحن که روی ل و م یه تاکید و تشدید آبدار بزاری LOL )

پ.ن: تا آخر ترم یک اون سال، نزاشت برم سر کلاسش! :|
 

WORM

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
345
امتیاز
283
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
دانشگاه
امیر کبیر
رشته دانشگاه
برق
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

دوم ابتدایی بودم معلممون گفت هرکی جواب این سوالو بده بش جایزه میدم منم آروم گفتم آخه ما جایزه تو رو میخوایم چیکار معلم پرسید چی گفتی منم پاشدم وایسادم گفتم آخه ما جایزه تو رو میخوایم چیکار اونم از کلاس انداختم بیرون
 

artemis ej

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
281
امتیاز
1,530
نام مرکز سمپاد
فرزانگان٢
شهر
مشهد
مدال المپیاد
داشتيم يه زماني...
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

به نقل از lof :
میخواستیم بریم آس خوب؟!!!

در رو بستین

راه دور میشد از وسط مد شما مجبور شدیم بیایم

بعدشم کی گفته ما حالمون از شما به هم میخوره

شما ها آدمین ما هم آدمیم

ولی کلکل دختر پسری یه مقوله ی دیگس (;
خوب همین کارارو می کنین دری که به مدرسه شما راه داره رو میبندن
 

شقایق س.

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,112
امتیاز
5,954
نام مرکز سمپاد
فرزانگان - فرزانگان ناحیه یک
شهر
زابل - کرمان
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
فردوسي مشهد
رشته دانشگاه
مترجمي زبان فرانسه
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

آقا ما که ته جرئتیم :D
یه روز تو حیاط مد یه آتیشی روشن کردیم بیا و ببین :-" :-"
یه روز سر کلاس زبان همه با هم شروع کردیم بلند بلند آهنگ فاصله هارو هم خونی کردیم :Dعالی بود!
چن بارم از مد رفتیم بیرون ساندویچ خریدیم.....
 

amir abbasi

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
894
امتیاز
4,125
نام مرکز سمپاد
دبیرستانِـــ CNIHS یا همون CIHS سابق
شهر
مـــشـ CO
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
UWO
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

برا من باید یه واژه بسازن بالا تر از جرئت
برا این که تو مدرسه فندک اتمی ترکونم
بیا و ببین
خبرش مث بمب تو مدرسه پیچید
بعدشم صیفی گازم گرفت
در حدی که شلوارم تبدیل شد به شلوارک :-"
 

James Hetfield

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
375
امتیاز
528
پاسخ

مسئول اتاق کامپیوتر ما اول های سال خیلی بد اخلاق بود، خواستم انعطاف پذیرش کنم، رفتم اتاق کامپیوتر تمام برنامه های ویندوز رو پاک کردم. بقیه ی کارا ولی دسته جمعی بوده.
 

parimah

کاربر فعال
ارسال‌ها
72
امتیاز
217
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ن2
شهر
کرمان
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

قبلا که چهار تا مدرسمون کنار هم بود(راهنمایی دختر و پسر و دبیرستان دختر و پسر هر 4 تا دیوار به دیوار بودن)من راهنمایی بودم با دوستم رفتیم تو دبیرستان دخترا از دیوار رفتیم بالا تا دبیرستان پسرا رو نشونش بدم اخه مدرسه دبیرستان پسرا قرار بود مال ما باشه اما ما بخشیدیمش به پسرا اخه گناه داشتن بچه بودن دلشون مدرسه ی نو میخاست بعدش ناظم مدرسه ی دبیرستان دخترا ما رو دید ما هم پریدیم از سر دیوار پایین و رفتیم تو مدرسه ی خودمون حالا از شانس ما کفشای دوستم زرد بود موهای منم بوره حسابی تو ذوق زده بودیم و امارمونو ناظم دخترا گرفته بود اما چون معاون ما با من رفیق بود ازمون قول گرفت که ادم بشیم ما هم گفتیم باش اما خبر نداشت همون لحظه داشتم برنامه ی ترور معلم تاریخمونو در ذهن می پروراندم
من ادم شدنی نیستم والسلام
 

Legend

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,329
امتیاز
2,204
نام مرکز سمپاد
علامه حلی بدون شماره!
شهر
طهرون
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
مهندسی عمران
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

تا حد زیاد دارم فراوان! :))

یعنی تو مدرسه جزء آن کس های معروف هستم!

فرض کن در راهنمایی میرفتیم میشستیم توی اتاق مدیر بهش می گفتیم کچل و...! بعد تمام کارهای خفن کردیم که در خاطرات گفتم و دیگه حال ندارم بگم!

ولی همه میگن دارم ولی حالا قضاوت با خودتون!
 

baseri

F@|-|!mEh
ارسال‌ها
2,821
امتیاز
6,850
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 6
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
مدال المپیاد
نانو
دانشگاه
علوم پزشکی البرز
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

جرائتم كه فكر ميكنم خيلي بالاست! ;;)
 

pucy cat

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
985
امتیاز
2,345
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 4
شهر
تهــران
پاسخ : فکر میکنی چقد جرئت داری؟

انقدر که ازسوسک ومورچه ميترسم
 
بالا