• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مناجات

  • شروع کننده موضوع
  • #1

sh-sh

کاربر فعال
ارسال‌ها
40
امتیاز
148
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
یزد- صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی مواد
دیگر صدایت را می شناسم
هرروز، همیشه ، در پستوی نهان‌خانه‌ي دلم زمزمه هایی را که سراسر وجودم را می لرزاند و همه چیز را بارها و بارها تکرار می کند:
بنده من لذت ببر، از همه کس و همه چیز،من دنیا را با همه تعلقاتش با عشق از بهر تو آفریدم زمانیکه هر آنچه روی زمین بود خلق می کردم تنها به امید لمس کردن آن با دستان تو بود که زیباترین ها به وجود آمد و تو، این بار نوبت توست تا هر آنچه را که من برای تو با عشق آفریدم در قلبت جای دهی.
فردا از تو خواهم پرسید، لحظه شکفتن آن گل روی آن تپه، نزدیک غروب را چگونه دیدی؟
عطرش همه مشامت را پر کرد؟
آن زمانی که با تمام وجود مست زيباييش گشته بودي به كه مي‌انديشيدي؟
آیا آن کس من بودم؟ من به اندیشیدن تو نیازی ندارم! اما اگر تو به من می اندیشیدی یعنی همه چیز داشتی.
بنده من آن صدای زیبا را هنگام سحر چگونه شنیدی آیا گوش نواز نبود آیا جان دلت را از احساس پر نکرد؟ آیا آن زمان هرگز نخواستی که بیدار شوی و از من بابت این همه زیبایی تشکر کنی؟
من به تشکر تو نیازی ندارم اما اگر تو از من تشکر می کردی دلت آرام می گرفت.
بنده من دانه های برف را چگونه دیدی؟ من تک تک آنها را با علاقه به تو و اندیشیدن به تو خلق کردم هر کدام شکلی داشت و در تمام آنها عکس خود را نهادم.
آیا عکس من را در آنها دیده ای؟
من به دیدن تو نیازی ندارم اما اگر تو مرا در آنها می دیدی دیدگانت روشن و پر نور می شد.
بنده من آواز آن چکاوک زیر درخت چنار آن زمان که لب جوی بودی و تمام فکرت به خوردن آب از حوضچه مشغول بود تو را سحر نکرد؟
آیا صدای من را که با مهارت تمام در پس صدای آن چکاوک پنهان کرده بودم شنیدی؟
من به شنیدن تو نیازی ندارم اما اگر آن را می شنیدی نوازش گوشهایت و آرامش قلبت دیگر تو را از نیاز به هر موسیقی ای بی نیاز می کرد.
بنده من زمانیکه برایت از بهشت بهترین خوراکی ها را فرستادم زمانیکه بوی سیب تو را مست کرد یا آن بهار نارنج تو را از خود بی خود، آیا یادی از من کردی؟ آیا نام مرا به زبان آوردی؟
من به یاد تو نیازی ندارم اما اگر این کار را می کردی وجودت را سراسر لبريز از آرامش مي‌كردم
بنده من دنیا را چگونه دیدی؟ آیا از هر آنچه که من ذره ذره به عشق تو ساخته بودم لذت بردی آیا در آن زمان که همه چیز برای لذت بردن تو فراهم بود احساست آمیخته با عشق به من نبود؟
من به عشق تو نیازی ندارم اما اگر به من عشق می ورزیدی تو را از همه عشق های دروغین این عالم خلاص می کردم.
بنده من نیازی ندارم که جواب سؤالهایم را بدهی!
من خود همه چیز را می دانم می دانم تو که بودی؟ چه کردی؟ چه شنیدی؟
چه دیدی؟
بهشتت را همان جا ساخته بودم در همان دنیایی که تو بی توجه به آن به غفلت گذراندی مگر نه اینکه شنیده بودی همه لذت ها در بهشت صد چندان خواهد شد اگر لحظه ای هم مرا یاد می کردی بهشت از آن تو بود چون لذت‌هایت صدها برابر می شد!
و من آن زمان چه جوابی دارم به تو معبود و معشوقم بگویم؟
آیا آن زمان خواهم گفت: محبوب من فرصتی ده تا باز گردم و همه چیز را از نو با دل ببینم، با دل بشنوم، با دل ببویم و با دل بنوشم؟
آیا آن زمان خواهم گفت مرا ببخش که چشم هایم را بسته بودم و زیبایی آن گل را ندیدم!!
آیا آن زمان خواهم گفت من، بنده تو همه چیز را از خود دریغ کردم ؟!!
معبود من حال که هستم و حال که بیدارم کردی همه چیز را با یاد تو خواهم ديد و از همه چیز لذت خواهم برد برفی را که به عشق من فرستادی با تمام وجودخواهم پذیرفت و هرگز به خاطر سرد بودن هوا خود را از لذت دیدن عکست محروم نخواهم کرد.
معبود من همه چیز را دوباره به من باز گردان حال که هستم و فرصت جبران دارم بهشت را از آن خود خواهم کرد !!
یاریم کن
یاریم کن...
[-o< [-o< [-o<
 

marlik

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
519
امتیاز
717
نام مرکز سمپاد
شهید صدوقی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع - صنایع
پاسخ : مناجات

از ؟



منبع ؟
 
بالا