• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

گند های دوران كودكی

jernolia

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
122
امتیاز
33
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
یک عالمه مقام اوردم
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

حالا که گندکاری ها یخودمو یادم نمیاد یکی از گند کاری های مامانمو براتون میگم:
وقتی مامانم 6 _7سالش بوده خواهرش (یعنی خاله ی بنده)نوزاد بوده.یه روز که مامانم از مدرسه میاد اون خاله بزرگم داشته درس میخونده که مامان بزرگم بهش میگه این شیشه ی شیرو ببر بده به خواهرت(خاله کوچیکم.)بعد مامان منم حس دلسوزیش گل میکنه و میگه بده من ببرم تو درساتو بخون.بعد خلاصه میره تو اتاق تا مثلا به خواهرش شیر بده و اونو بخوابونه.بعد از گذشت 1 ساعت خاله بزرگم میبینه همین خاله کوچیکم (بچه کوچیکه) صدای گریش میاد وقتی میره تو اتاق میبینه مامانم در شیشه شیرو باز کرده شیر هارو خودش خورده و خوابیده و اون بچه هم همون جور گریه میکرده!!!!!!!!! :)) :)) :))
 

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,876
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

يه پيشنهاد:
اسم تاپيكو بذاريم گندكارياي طول عمرتون!!!

چون هر كي از هركيش و از هر بازه زماني زندگيش گفته!!
 

محمد!

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
402
امتیاز
213
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی1 تهران
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
مهندسي صنايع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از panther :
الان اینا اسپمه ها!
وقتی 3 سالم بود، یه مداد همیشه همه جام قایم میکردم، رو بالای پریز های برق فامیلا مینوشتم بابا! اما یه فرقی داشت این که بابام مثلا عصا برعکس بود!:))
هنوز هم هست . هیچ وقت نمی فهمیدن من مداد از کجا میووردم!

حالا کجات قایم میکردی؟!!؟!؟!؟
 
ارسال‌ها
1,901
امتیاز
14,051
نام مرکز سمپاد
شهید حقانی
شهر
بندرعــباس
سال فارغ التحصیلی
1392
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

کلاس دوم راهنمایی(اولای سال) که بودم یه روز ناظم یه بسته بن کتاب اورد سر کلاس داد به معلم ،معلم هم زنگ که خورد داد به بچه ها
بعد آقا من ویکی دیگه از بچه ها یه تصمیم شوم گرفتیم (بیزینس بن کتاب) خلاصه از چنتا از بچه ها که گفتن بن هاشون رو نمیخوان
ما گرفتیم و بن هامون شد 6تا خلاصه با قیمت هر بن 200 تومن 5 تا دیگه خریدیم که شد 11 تا حالا دیگه بچه ها که اینو دیدن
شروع به جمع کردن کردند و ما هم تک و توک میخریدیم تا قیمت اونقدر بالا رفت رسید به 700 تومن و بعضیا که فکر میکردند
گرون تر هم میشه 700 هم خریدند مال منو رفیقم شد 15 تا بعد دیگه نبض بازار رو به دست گرفتیم و 6 تا از بن هارو با قیمت
400 ریختیم تو بازار (بعضیا رو ورشکست کردیم) بعضیا مجبور شدن بنشون رو که باقیت حتی 700 خریده بودند 400 به خود ما بفروشن ،خلاصه ما هم نامردی نکردیم و گفتیم هرکی 5 تا از این بنا داشته باشه کتابِ مبتکران ریاضی براش مفتی میشه آقا اونها هم
میدونستن قیمت مبتکران 4700 هست ، ماه هم گفتیم 5 تا 4000 هزار تومن (دونه ای 800) آقا همه بنامون رو بردن خلاصه من حدود 3000 هزار تومن سود کردم ..................
بعدش که رفتیم کتاب فروشیه گفت اصلا اینا بن نیست اینا کارت ویزیته که رو اینا گفتیم همه اجناس ما 20% تخفیف داره اصلا ارزشی نداره ...................(ولی خداییش روش نوشته بود بن)
 

hermes

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
908
امتیاز
2,876
نام مرکز سمپاد
دبیرستان شهیداژه ای 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
صنعتى اصفهان
رشته دانشگاه
مكانيك
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

فرار از زندان......ببخشيد فرار از مهدكودك.......مهد كودك من نزديكاي زاينده رود بود(نويد توخيابون فردوسي)من از روي نرده قرمزا بالا رفتم.......نميدونم چه جوريي......اما در رفتم ديگه........رفتم لب رودخونه.....جالب اونجا كه وقتي برگشتم(حوصلم سر رفت گفتم برگردم بهتره!) كل مهدكودكو داشتن دنبال من ميگشتن......من هم دعوا شدم.......

از خونه هم فرار كردم......
 

panther

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,428
امتیاز
1,119
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی هرمزگان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از BAX :
حالا کجات قایم میکردی؟!!؟!؟!؟
نمیدونم! یادم نیست!
از خالم و مامانم:
خالم کوچیک که بوده مواش کوتاه بوده، به مامانم که مواش بلند بوده حسودی میکرده! یه شب پاشده قیچی رو برداشته از ته ته زده:))
یه بار هم بلوز بابابزرگم رو(مثلا اون موقع کلی شاخ بوده کلی پول پاش داده بودن!)
قبل اینکه بپوشه قیچی کرده آستینشو که واسه عروسکش لیف درست کنه!:))
 

alex delpiero

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
796
امتیاز
1,215
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی (شعبه دیگری ندارد ...)
شهر
کرج
مدال المپیاد
سال 1388 قبولی المپیاد نجوم مرحله اول ، سال 1389 و 1390 قبول مرحله اول المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

گندکاری مامانم:

مامان من خواهر کوچیکس
بعد فکر کنم 5-6 سالش بوده بعد خواهر بزرگترش یعنی خالم جوجه خریده بوده
مامانم منم میره جوجه ها رو می گیره تو دستش از خر و خفشون می کنه :D :D
بعد می زارتشون پشت پرده
بعد می بینن جوجه ها نیستن از مامانم می پرسن ندیدیشون؟
می گه : کشتوندمش لالا! :)) :)) :D
 

papari

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
157
امتیاز
1,467
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين
شهر
اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسي صنايع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

من وقتی‌ پیش دبستانی بودم کلا ما ۳ تا دختر بودیم با ۱۷ ۱۸ تا پسر :P...یه دخترا که هفته که هفت روز بود ۲ روزش میومد (:|...اون یکیم کلا روانش پاک بود باید توی شعاع ۳
کیلومتری باش حرف می‌زدی که نفسمون بش نخوره تا سرما نخوره :-\(اسمش یاسمین بود)....خلاصه دوستای من امیر حسین بود(باباش خواننده بود :D) با اردلان....(بچه بودیم دیگه :-")
یه بار میخواستیم درس بزرگی‌ به یاسمین بدیم رفتیم با قیچی بنده کیفشو پاره کردیم (< اونم در یه حرکت خیلی‌ لوس رفت مارو لوی داد به خاله بهناز #-o!اصولا ما رو ۵ شنبه‌ها
میبردن توی حیاط تا بازی کنیم که ما سه تا محروم شدیم :rolleyes: :rolleyes:...ما دیدیم چی‌ کار کنیم چیکار نکنیم نمی‌شد که انتقام نگرفت. O0. B-)وقتی‌ بچه‌ها توی حیاط بودن ما نقشه مهد
-کودکو کشیدیم که شب که همه خوابن در یک عملیات انتحاری ساختمان آتیش بزیم (< (< برنامه این بود که من اصلا از مهد بیرون نرم برم توی پارکینگ قایم بشم منتظر اون دو
تا..امیرحسین با چتر نجات فرود بیاد رو پشت بوم..اردلان از خونشون تونل بزنه به زیر ساختمان مهد.. :)) :)) :)).حیف که غذا و قدر با ما یار نبود..مستخدممون حرفا مارو شنید و کلی‌
نصیحتواینا... :-< {-8
(age ghalat emlayi dari bebbakhshid ba behnevis neveshtam==<www.behnevis.com) :D
 

alex delpiero

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
796
امتیاز
1,215
نام مرکز سمپاد
شهید سلطانی (شعبه دیگری ندارد ...)
شهر
کرج
مدال المپیاد
سال 1388 قبولی المپیاد نجوم مرحله اول ، سال 1389 و 1390 قبول مرحله اول المپیاد کامپیوتر
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
مهندسی برق
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از XsPiR@te :
من وقتی‌ پیش دبستانی بودم کلا ما ۳ تا دختر بودیم با ۱۷ ۱۸ تا پسر :P...یه دخترا که هفته که هفت روز بود ۲ روزش میومد (:|...اون یکیم کلا روانش پاک بود باید توی شعاع ۳
کیلومتری باش حرف می‌زدی که نفسمون بش نخوره تا سرما نخوره :-\(اسمش یاسمین بود)....خلاصه دوستای من امیر حسین بود(باباش خواننده بود :D) با اردلان....(بچه بودیم دیگه :-")
یه بار میخواستیم درس بزرگی‌ به یاسمین بدیم رفتیم با قیچی بنده کیفشو پاره کردیم (< اونم در یه حرکت خیلی‌ لوس رفت مارو لوی داد به خاله بهناز #-o!اصولا ما رو ۵ شنبه‌ها
میبردن توی حیاط تا بازی کنیم که ما سه تا محروم شدیم :rolleyes: :rolleyes:...ما دیدیم چی‌ کار کنیم چیکار نکنیم نمی‌شد که انتقام نگرفت. O0. B-)وقتی‌ بچه‌ها توی حیاط بودن ما نقشه مهد
-کودکو کشیدیم که شب که همه خوابن در یک عملیات انتحاری ساختمان آتیش بزیم (< (< برنامه این بود که من اصلا از مهد بیرون نرم برم توی پارکینگ قایم بشم منتظر اون دو
تا..امیرحسین با چتر نجات فرود بیاد رو پشت بوم..اردلان از خونشون تونل بزنه به زیر ساختمان مهد.. :)) :)) :)).حیف که غذا و قدر با ما یار نبود..مستخدممون حرفا مارو شنید و کلی‌
نصیحتواینا... :-< {-8
(age ghalat emlayi dari bebbakhshid ba behnevis neveshtam==<www.behnevis.com) :D

خدا شفا بده
در ضمن
مگه شما کیبوردت فارسی نداره که مجبور شدی با بهنویس بنویسی؟
 

محمد!

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
402
امتیاز
213
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی1 تهران
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
مهندسي صنايع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

این خاطره مال سه سال راهنماییه!
ما هر روز صبح که میرفتیم مدرسه ون های مدرسه فرزانگانو تو راه(اتوبان حکیم) میدیدیم و میدونستیم اگه از یه جایی به بعد برن تو یه زیرگذر فرزانگانی اند!

ولی اونا نمیدونستن ما حلی ای هستیم!

همیشه هم وقتی از کنارشون رد میشدیم زیر چشم نگاهمون میکردن!
اخر سر اومدیم یه فکری کردیم:
.
.
.
این که رو رو پنجره سواری کاغذ بچسبونیم سرویس علامه حلی! اما گفتیم خیلی خیلی ضایع ست!

(خانوم های فرزانگانی که با ما هم مسیر بودن لطفا بهشون بر نخوره! شاید بعضی ها نگاه نمیکردن)

اگه میدونستم ما حلی ایم، دیگه زیر چشم نگاهمون نمیکردن! چهارچشمی بهمون ذل میزدن!
 

راضيه

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
368
امتیاز
131
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
تهران
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

راهنمايي كه بوديم زنگ نماز اجباري بود جماعت بخونيم ما اون روز حوصله جماعت نداشتيم در رفتيم با دوستام تو ناهارخوري ناظم اومد دنبالمون ابجي مرضيه رفت توي ديگ ناظم در ديگ رو باز كرد ابجي مرضيه رو ديد
من و دوستم روفتيم پشت كمد دوستم چاق بود شكمش بزرگ بود به كمد فشار اورد مارم ديد خلاصه بيچارمون كردا
يه بار ديگه هم تو راهنماييي صبح رفته بوديم تو نمازخونه بخوابيم گفته بودن نريم خلاصه اين ناظم دوباره اومد
ستون اونجا بزرگ بود ناظم يه طرف ستون من هم يه ور ديگه منو نميديد دور ستون ميچرخيد من هم از اونر ميچرخيدم تا اين كه بالاخره وقت مناسب باسرعت برق دويدم طرف در اونم از پشت سر تشخيصم نميداد منم بعدش قاطي جمعيت شدم
ازين خاطره ها زياده
بازم تو راهنمايي يه بار هم در تمام نمك دوناي ناهار خوري دبيرا رو شل كرديم يك حالي داد و ...
 

leila.gh

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
241
امتیاز
22
نام مرکز سمپاد
فرزانگان کاشان
مدال المپیاد
ریاضی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

بچه که بودم ، حدودا 4 سال اینا . با دختر خالم یه ماهی داشتیم که چشاش خیلی گنده بود . فکر کنم اسمش بود ماهیه چشم قورباغه ای . بعد ما خیلی دوست داشتیم بدونیم تکنولوژی این چشم چیه که اینجوری از حدقه زده بیرون ! ماهی رو برداشتیم و رفتیم تو پله های پشت بوم تیکه تیکش کردیم و چشش و در آوردیم و فوق ما وقع :D

یه بار دیگه هم قبل از این ماجرا یه موش مرده رو از توی سطل برداشتیم رفتیم جلوی خونمون تشریحش کردیم ... اینو انقدر کوچیک بودم که من یادم نمیاد..


5-6 سالم هم که بود یه موتور داشتم سوارش می شدم خیلی کیف می داد. کلا یار و غار دوران کودکیم بود. یه بار خواستم ببینم که اگه با سرعت برم تو دیوار چی میشه ! ( جون شما خیلی مسئله ی مبهمی بوده واسم !) این بود که امتحان کردم و بی موتور شدم .
 

راضيه

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
368
امتیاز
131
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 تهران
شهر
تهران
رشته دانشگاه
پزشكي
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

تو عروسي داييم با خواهرزاده هاي زنداييم كتك كاري كردم بعد نميدونم زندايي بيچارم چه گناهي كرده بود كه رفتم يه قوطي رو پر مورچه كردم تو عروسي انداختمزير لباسش
 

معین جیگر

کاربر فعال
ارسال‌ها
37
امتیاز
37
نام مرکز سمپاد
مدرسه عادی میرم! سمپادی نیستم:))
شهر
زیرگنبد کبود!
مدال المپیاد
بیکارم؟
دانشگاه
هرده کوره ای که شد شد!
رشته دانشگاه
تا چی بتونیم بزنیم:دی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

یه روز دلم خیلی درد می کرد واسه اینکه اروم شه رفتم یه مشت قرص که نمی دونم اصلا از کجا یهو پیدا شد یکجا رفتم بالا بعد 30 دقیقه گیج می زدم بعدشم مسموم شدم 10 روز بیمارستان بودم فقطم 3 سالم بود:D:D
 

f.m

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,086
امتیاز
435
نام مرکز سمپاد
فرزانگان1 مشهد
شهر
مشهد
مدال المپیاد
شيمي
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

خواهرم بچه بود داشت با در کابینت بازی میکرد
بعد که بازیش تموم شد احساس کرد شکمش میسوزه
بلوز رو که بالا زدیم دیدیم یه خط راست به صورت عمودی رو شکمش خونی شده :O
شکمش رفته بود لای در :))
 
  • شروع کننده موضوع
  • #256

alemzadeh

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,829
امتیاز
14,281
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد - تبریز
دانشگاه
دانشگاه هنر تبریز
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

لطفا تکراری نذارین :-w ^-^
 

محمد!

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
402
امتیاز
213
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی1 تهران
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
مهندسي صنايع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از علـي :
لطفا تکراری نذارین :-w ^-^
من تکراری نذاشتم فقط گفتم اون خاطره مال منه چرا اسم من برای نویسندش نیست و + هاش به من نمیرسه!؟
 
ارسال‌ها
2,779
امتیاز
11,238
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
یه زمانی واسه شیمی/ نجوم میخوندم
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از BAX :
من تکراری نذاشتم فقط گفتم اون خاطره مال منه چرا اسم من برای نویسندش نیست و + هاش به من نمیرسه!؟

چون پست آخر صفحه اس فکر کنم ، پست های آخر هر صفحه الان اینجوری شده ، درست میشه
 

محمد!

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
402
امتیاز
213
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی1 تهران
دانشگاه
شريف
رشته دانشگاه
مهندسي صنايع
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از پگاه :
چون پست آخر صفحه اس فکر کنم ، پست های آخر هر صفحه الان اینجوری شده ، درست میشه

بله
چه دلیل خوبی دارید! کاملا قنع کننده!
خوب تقصیر اون بیچاره چیه که اخرین پست یه صفحه رو میده!؟!؟!؟
 

nmejris@zan

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,239
امتیاز
10,796
نام مرکز سمپاد
شهيد هاشمي نژاد 1 مشهد
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1391
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک
پاسخ : گند هاي دوران كودكي

به نقل از BAX :
بله
چه دلیل خوبی دارید! کاملا قنع کننده!
خوب تقصیر اون بیچاره چیه که اخرین پست یه صفحه رو میده!؟!؟!؟
بابا عزیز من قالب تازه عوض شده و یه سری مشکلاتی داره که باید حل بشه به زودی !
اون + ها هم به تو میرسه ولی فقط نمایش اسم و بعضی چیز های دیگه درش مشکل بوجود اومده !!
نگران نباش !! به جان خودم من خودم حواسم هست کسی حقت رو نخوره !! :D (;
 
بالا