پاسخ : شعر 3 دقیقه ای خلاقانه !
آقا قبول نیست من اینهمه نشستم شعر سورودم
حالا وقتی دارم ارسال میکنم نوشته وقتی در حال خواندن بودی یه پاسخ ارسال شده.ایش!
خب منم مینویسم
آیفون خانه ی ما...آه صدایت غم داشت
آخرین بار صدایت پژمرد
مادرم گفت، که او اینجا نیست
پدرم گفت برو و برنگرد،
دیگر این خانه ی محزون، بی دختر باقیست
آیفون خانه ی ما...آه صدایت گم شد
و من از دست برادر...دستانش نفسم را برید
آیفون خانه ی ما...
و تو رفتی و برادر آزاد کرد مرا
پدر رها کرد مرا
مادرم اشک میریخت، نه به حال من و تو
بلکه یادش آمد
او خواهر نداشت
او مادر نداشت
خانه ی کوچک او، گرچه بی آیفون بود
معشوقش را ربودند، پدر و برادرش...
این وسط، آیفون تنها به من و مادرم و دختر ِ آینده ی من مینگرد...
موضوع بعدیم انار بود... خب بالایی زودتر موضوع داد دیگه
تیمارستان!
حالا بین انار و تیمارستان هرکودوم خودتون خواستین بنویسین