مرا رسم وفا و حق شناسی
کشاند انجا که با سگ، خو گرفتم
×××××××××××××××××××××××××××××××
ره پُر از لیلی و ما هم زود عاشق می شویم
ساروان مارا چرا از این مسیر آورده ای....
×××××××××××××××××××××××××××××××
از گلویِ خود ربودن وقتِ حاجت همت است
ورنه هر کس وقتِ سیری پیشِ سگ نان افکند....
×××××××××××××××××××××××××××××××
سنگین نمی شد این همه خوابِ ستمگران
گر می شد از شکستنِ دل ها صدا بلند....
نمیدونم چرا ولی این بیتو خیلی دوست دارم
ده روز مهرگردون،افسانه است و افسون نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
و اینم خیلی دوست دارم
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
شاید بگید قشنگ نباشه ولی من این دو تا رو خیلی دوست دارم
گاه يك سنجاقك به تودل مي بندد...
و تو هر روز سحر مي نشيني لب حوض...
تا بيايد از راه...
از خم پيچك نيلوفر ها...
روي مو هاي سرت بنشيند...
يا كه از قطره ي اب كف دستت بخورد...
گاه يك سنجاقك همه ي معني يك زندگي است...!
بیت یه کمی کمه باید تبدیل به شعرش کنی چون زیبا ترین بیت در یک بیت نمی گنجد
وقتی که هیچ چیز نداری
وقتی که دست هایت
ویرانه هایی هستند بی هیچ انتظاری ،
حتی بی هیچ حسرتی،
دیگر چه بیم که تو را آفتاب و ماه ننوازند؟
وقتی میعادی نباشد رفتن چرا؟
:)
يه بيت سعدي گفته كه اينه:
"سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل / بيرون نميتوان كرد الا به روزگاران"
اما من اين يكيو كه جواب بيت بالاييه و يادم رفته شاعرش كيه رو بيشتر دوس دارم:
"گفتي به روزگاري مهري نشسته گفتم / بيرون نميتوان كرد حتي به روزگاران"
بیت اول مثنوی:
بشنو از ني چون حكايت مي كند / از جدايي ها شكايت مي كن
و کل رباعیات خیام از جمله
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی/ هر لحظه به دام دگری پابستی /گفتا شیخا هرآنچه گویی هستم /اما تو چنان که مینمایی هستی؟
بگذر زمن ای آشنا چون از تو من دیگر گذشتم
دیگر تو هم بیگانه شو چون دیگران با سرنوشتم
هر عشقی میمیرد خاموشی میگیرد عشق تو نمیمیرد
باور کن بعد از تو دیگری در قلبم جایت را نمیگیرد