• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

قشنگ‌ترین بیت‌هایی که شنیدید

من پیر فنا بدم جوانم کردی
من مرده بدم ز زندگانم کردی
می‌ترسیدم که گم شوم در ره تو
اکنون نشوم گم که نشانم کردی
 
به هیچ متمم و صفتی نیاز ندارد عشق.
خود به تنهایی دنیایی است عشق.
یا درست در میانش هستی، در آتشش
یا بیرونش هستی، در حسرتش
 
%D8%A7%D8%B4%D8%B9%D8%A7%D8%B1_%D9%81%D8%B1%D9%88%D8%BA_%D9%81%D8%B1%D8%AE%D8%B2%D8%A7%D8%AF_3.jpg
 
ای کــاش کــه دیدارِ تو تکرار شود
یک سایه در اندیشه ی دیوار شود

رفتی و ولـی بترس از آن روزی که
این قـلبِ ستــمدیده ستمکــار شود
 
نبود تو چون نخی است که از سوراخ سوزن تنهایی من عبور میکند،
و هرآنچه می کنم انگار با رنگ این تنهایی، بخیه خورده است.

w.s merwin
 
شده ،گاهی ز خودت سیر شوی
شده آهی بکشی ،بغض کنی ،پیرشوی

کنج دنجی گزیده ام "که مپرس"
آسمان را به خانه آوردم ،
غرق دریای رفت و آمد ها ؛
خویشتن را کرانه آوردم ...
دل به دنیای بی کسی بستم
بی کسی هم چه عالمی دارد !
به دیاری بدونِ آدم ها ؛
خویش را بی بهانه آوردم ...
چه سکوتی ، چه خلوتی ، جانم !
تکیه دادم به شانه ی دیوار
ذوق دارم برای تنهایی !!!
غصه را ، تازیانه آوردم !
حالِ خوبی برای خود دارم
در خیالات خویش ، آزادم
خسته از روزهای تکراری ،
حسِ نابی "شبانه" آوردم ...
خسته از دود و شهر ماشین ها
خسته از های و هویِ آدم ها
کنج دنجی گزیده ام ، خود را ؛
خلوتی شاعرانه آوردم ...
این نیاز من است ، مجبورم ؛
گاهگاهی به حالِ خود باشم
که نگیرد کسی سراغ مرا !
خستگی را بهانه آوردم ...

نرگس صرافیان طوفان‌
 
امشب به بر من است و آن مایهٔ ناز
یارب تو کلید صبح و در چاه انداز
ای روشنی صبح به مشرق برگرد
ای ظلمت شب با من بیچاره بساز

تصنیف امشب شب مهتابه، علی اکبر شیدا
 
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را
باز هم گم کردم ز شادی،دست و پای خویش را
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش، ز یاد بردم گفته های خویش را...
 
بس دعا ها که خلاف است و هلاک
از کرم می نشنود یزدان پاک

شکر ایزد کن دعا مردود شد
ما زیان پنداشتیم آن سود شد

مصلح است و مصلحت را داند او
آن دعا را باز می گرداند او
 
اين شعر از هديه (ليلا كسري_ترانه سراي هايده و خيلي از خواننده هاي ديگه) هست و من موقعي كه داشتم مقاله اي راجب جايگاه آرايه ها در اشعار ايشون مينوشتم خيلي اتفاقي اين شعر رو در يوتيوب پيدا كردم كه توي يكي از شب هاي عيد غربت ايشون كنار هايده نشسته بودند و اين شعر رو خوندن. نسخه متنيش رو نتونستم تو هيچ سايتي پيدا كنم و تو دفترم يادداشتش كردم.

بوي ايران بوي جان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
آنچه با ما بود و ما بي آن شديم
از هوا بوي همان آيد همي
ما لبان بر بسته و سيلاب اشك
هر شب اينجا ميهمان آيد همي
ما خموش اما مسلمان مانده ايم
اين خروش از كافران آيد همي
ما مسلمان مانده و از قلبمان
ناله چون بانگ اذان آيد همي
ما مسلمان مانده و مولا علي(ع)
دستگير بي كسان آيد همي
بوي ايران بوي جان آيد همي
ياد يار مهربان آيد همي
ياد حافظ، ياد شعر و ياد عشق
از خرابات مغان آيد همي
 
نردبان این جهان ما و منیست
عاقبت این نردبان افتادنیست
لاجرم ان کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
 
من اینجا بس دلم تنگ است و
هر سازی که میبینم بد آهنگ است
بیا ره توشه برداریم
قدم در راه بی برگشت بگذاریم
ببینم آسمان هر کجا
آیا همین رنگ است؟
_____________________

قاصدک در دل من
همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ ، با دلم میگوید
که دروغی تو! دروغ!
که فریبی تو!فریب!

اخوان ثالث
 
جز وصل تو دل به هر چه بستم توبه
بی یاد تو هر جا که نشستم توبه
در حضرت تو توبه شکستم صدبار
زین توبه که صد بار شکستم توبه
 
~ عاشق آسمونا پشت یک پنجره مُرد
.

( از ترانه‌ی «دستهای تو»- داریوش، ترانه‌سرا: اردلان سرافراز)


اسپمه؟ :`
من که باور ندارم اون‌همه خاطره مرد... (رفع اسپم :D )
 
لاله دیدم روی زیبا توام آمد بیاد
شعله دیدم سرکشی های توام آمد بیاد
سوسن و گل آسمانی مجلسی آراستند
روی و موی مجلس آرای توام آمد بیاد
بود لرزان شعله شمعی در آغوش نسیم
لرزش زلف سمنسای توام آمد بیاد
در چمن پروانه ای آمد ولی ننشسته رفت
با حریفان قهر بیجای تو ام آمد بیاد
رهی معیری​
 
پرواز كن

تنها با پريدن مى توانى
خاك سرد را از دل و بال هايت بتكانى

مست كن ، بى حد
و
بالا بياور زندگى را روى زندگى و لحد

نشئه يار باش

بى يار ؛ با غمى
گفتن تو از آسمان براى يار
آسمان را در آبى ها و غروب و ابر غرق مى كند

نشئه يار باش
آسمان زيباتر مى شود

با چشم هات باران باش
با لبخندهات مرگى بتكان

بر قفسه سينه ات ياس رازقى بكار
بغلى از ياس باش

بر شانه هايت پيچك
آغوشى از پيچك و ياس

نمير
نميران
شميران
چنارستان
عاشقان قديمى ، درختان
دست در دست در دستِ خيابان
حالا چشم هات
به ميزان لازم باران
حالا لبخند
آغوش ، عطر ياس
مستىِ بى حد
پرواز
.
.

نمير
.
.
تو زنده بمانى
حال تمام ما خوب مى شود

اين روزها در گوش هاى هم زمزمه كنيم زندگى را
آهسته بر لاله گوش هم نجوايى شويم
: مى شنوى رفيق
دوستت دارم
بمان
.
.
سجاد افشاريان
٢ شهريور هزار و چهارصد و اندوه
@sajadafsharian7
 
Back
بالا