• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

اگه ماشین زمان داشتی به چه سالی بر می گشتی؟

فرض کن یک ماشین زمان در اختیار داری که باهاش میتونی به هر زمان و مکانی سفر کنی و بقیه عمرت رو اونجا بگذرونی .
اون زمان و مکان مورد علاقه شما کی و کجا هستش؟


مثلا:
من اگه این ماشین زمان رو داشتم برمیگشتم به دهه 90 میلادی توی سانفرانسیسکو کالیفرنیا .


ae81-1990-San-Francisco-137080386-.jpg
96b0-corona-heights-eureka-valley-soft-morning-light-cityscape-san-francisco-1990-kathy-anselmo.jpg
بر میگشتم به سال پیش تا اون رشته مورد علاقه تو سمپاد برم
 
دهه ۸۰ میامی(دیگه نگم بخاطر چی😁)
 
برمگیشتم به زمان کلاس سوم _ چهارمم. موقعی که خواهرم هنوز هشتم بود و کلا دختر خاله پسرخاله هام نزدیکتر بودن. خیلی خوشمیگذشت. دلم تنگ شده :(
 
برمیگشتم کلاس هفتم و تفکرم این نبود که با قبولی تو تیزهوشان دیگه درس خوندن زیاد لازم نیست
میشستم معدلای هفتممو درست میکردم تا برای انتقالی گرفتم به مشکل برنخورم
 
من برنمی‌گشتم عقب... جلو می‌رفتم... به وقتی که یا مردم به صلح و ارامش رسیدن در سراسر دنیا و همه چی گل و بلبل شده؛ یا این که از جنگ هسته ای منقرض شدن:))
 
برمیگشتم ب ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۰۲:۰۲ و یه بار دیگه حس عاشقیو می فهمیدم:)⛓️
 
برمیگشتم به سال 1372 و به یه نفر یه چیزی می گفتم که باعث میشد زندگی اون فرد به طور کامل تغییر کنه
ولی زندگیش بهتر میشد یا بدتر؟
 
یا اون زمان که همه میمون بودن یابعد از انقراض نسل آدما
ماشین زمانم نبود مهم نیست منو ببرید یه سیاره دیگه که هیچ موجود هوشمندی نباشه
 
به آغاز خلقت، آدم و حوا رو میکشتم.
 
می رفتم اون زمانای خیلی قدیم ایران
معمار ایرانی مشهوری می شدم ، توی کاخ و دربار و ... کار می کردم ، معمار سلطنتی ، و خب جلوی مغول رو می گرفتم نمی ذاشتم آثار هنر ایرانی رو ویران و نابود کنه... و الان به جای فرانسه و ایتالیا و ... ایران مهد هنر جهان بود و خب نوابغ هنریمون می تونستن تو مملکت خودشون هنر بخونن نه اینکه تنها دغدغشون اپلای و مهاجرت و فرار باشه...
اگر تونستی بری بی زحمت یه سمپادم اونجا تاسیس کن 😂😂
 
برگشت دائم یا موقت؟
اگه برگشت رو به معنای صرفا تماشای وقایع تعبیر کنیم، می‌رفتم سال ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۰ ه.ش رو یه چک می‌کردم.
+ سال ۶۰-۶۱ ه.ق
 
برمیگشتم به سال 57 ایران که یه سری اتفاقا افتاد
و نمیزاشتم اون اتفاقا بیوفته
 
فرض کنیم یه پک کامل ابر قدرت داشتم. ابتدا در زمان حال با یکی از ابر قدرت هام، لیست تمام مشکلات و فجایع جهان در طول تاریخ رو درمیآوردم.
بعدش یا مجموعه از ابر قدرتهام، عوامل موثر درشون رو خیلی خیلی دقیق در می آوردم.
بعد با یه ابر قدرت دیگه خودم رو تکثیر میکردم به تعداد دو برابر اون عوامل موثر.
حالا هر دو نفر من مسئول درست کردن یک عامل هستن که مجموعه ای از اون عامل ها باعث یک فاجعه میشه.
حالا ابر قدرت رسوندن احتمال خطا به صفر درصد رو فعال میکنم، بعد هر دو نفر میرن به یک زمان مشخص و روی یک مشکل مشخص کار میکنن.
درست شدن اون مشکلات باعث بروز یه اتفاق بدتر نمیشه چون ابر قدرت فرضیم نمیزاره.

جهان از لحاظ زمانی میرسه به حال حاظر. اون جهانی که کلون های من درستش کردن یک جهان موازی با جهان ما میشه.
اما خیلی خیلی خیلی خیلی فرق داره.
شاید حتی تبدیل به آرمانشهر شده باشه.

اما یک سوام برام باقیه. آیا زندگی در اون جهان زیادی بی ارزش نیست؟ منی که معنای فاجعه رو میدونم، میتونم خوشبختی اونها رو بفهمم اما اونها که من برای خیر و صلاحشون از فاجعه در امان نگهشون داشتم و تاریخ شون پر از نقاط عطفه و خالی از هیچ گونه فاجعه، اونهایی که معنای بدبختی رو نمیدونن و خوشبخت زاده شدن و خوشبخت حفظ شدن، آیا اونها میتونن خوشبختی شون رو درک کنن؟
هر چیزخوبی تا وقتی درکش نکنی هیچ فرقی با چیزای بد یا عادی نداره برات. و مهم ترین چیز درک توعه. باید درکش کنی، این درک کردنشه که ارزشمنده.

آیا این حجم از خوشبختی و درک نکردنش، خودش بزرگترین فاجعه ممکن نیست؟ آیا من با حفظ خوشبختی تک تک لحظات تاریخشون، توانایی درک خوشبختی رو ازشون نگرفتم؟ آیا من با هدف جهانی عاری از فاجعه، خودم بزرگترین فاجعه رو سر بشریت نیاوردم؟

خاب نمیدونم، ATP م ته کشید😂
به طور خلاصه به نقاط مختلفی برمیگشتم، هرجایی که فجایع اتفاق افتادن.
 
می رفتم زمان نادرشاه افشار و از دیوانگیش جلوگیری می کردم تا بتونه با کمک لشکرش به آرزوش برسه و روسیه و بخشهایی از دیگر مکانها رو بگیره تا با ادامه پیداکردن این سلسله قطعا وضع ایران به سمت بهتری حرکت می کرد مخصوصا با اون پسرای بی گناه باهوشی که داشت و دیگه قاجاری نبود
 
Back
بالا