- شروع کننده موضوع
- #1
mung
.I’m gonna live like tomorrow doesn’t exist
- ارسالها
- 186
- امتیاز
- 1,840
- نام مرکز سمپاد
- فرزانگان
- شهر
- شیراز
- سال فارغ التحصیلی
- 1400
سلام(:
فکر کنم چندین قرن پیش من این تاپیک رو زدم و به صورت کاملا یوزلس (useless) تا همین الان موند*-* گفتم بیام یه دستی به سر و روش بکشم دوباره توش برنامه بنویسم، درس بخونم، شکست بخورم ، بلند شم ، تلاش کنم ، موفق شم ، گریه کنم ، بخندم و به معنای کامل این 6 ماه وسایلام رو جمع کنم و بیام اینجا زندگی کنم چون باید این 6 ماه رو بغل کنم که نرن(: چون تا الان بد گذشت سخت گذشت ولی نباید از الان به بعد بد بگذره(:
چقدر دارم حرف میزنم (: ببخشید دیگه
پیرو این پستی که تو حرف بزن گذاشتم با خودم گفتم الان لذت زندگی رو از خودت گرفتی که چی؟(: اخه عین ادم هم درس نمیخونی که|: به همین دلیل اراده کرده و تصمیم گرفتم حالا که این همه خودم و محروم کردم حداقل تهش یه حال خوب باشه(:
پستی که گفتم اینه:
امروز بعد از حدود یک سال و نیم رفتم اینستا(: پستای دوستام و دیدم زندگیاشون و دیدم(: به معنای واقعا حسرت خوردم
من خودم رو از هرچی لذت زندگیه محروم کردم میدونم که پستای اینستا واقعیت زندگی ادمارو نشون نمیده اما من فقط دلم میخواست مثل اونا باشم مثل اونا بی دغدغه کنکور برم بیرون کتاب بخونم و یه روز کامل درس نخونم(: ولی نمیشه(: دلم میخواد بخونم و تمومش کنم یه بار برای همیشه خوب تمومش کنم ولی همش یه خستگی و افسردگی تو روحمه(: اما باز میشه این در صبح میشه این شب صبر داشته باش(=
کاش تهش خوب باشه حداقل(=
6/10/99 شنبه
ساعت 11:20
پ.ن: ممکنه براتون سوال باشه که چرا من اینارو نمیرم تو دفترم بنویسم
جوابش اینه که تو خونه ما حریم شخصی تعریف نشده اس وگاهی دیده شده که عکس هم از دفترچه خاطرات میگیرن و تا سالیان سال اون خاطره ای که نوشتی رو میخونن و میخندن به ریشت|:
دیگه ببخشید دیگه یکم تحمل کنید (: تو شادیاتون جبران کنم
پ.ن: ممکنه براتون سوال باشه که چرا تو اینستا از این فلانی دیلیا و اینا نزدم؟
باید بگم که حقیقتا متنفرم از جو مسموم اینستا گرام(: همش حاشیه اس
فکر کنم چندین قرن پیش من این تاپیک رو زدم و به صورت کاملا یوزلس (useless) تا همین الان موند*-* گفتم بیام یه دستی به سر و روش بکشم دوباره توش برنامه بنویسم، درس بخونم، شکست بخورم ، بلند شم ، تلاش کنم ، موفق شم ، گریه کنم ، بخندم و به معنای کامل این 6 ماه وسایلام رو جمع کنم و بیام اینجا زندگی کنم چون باید این 6 ماه رو بغل کنم که نرن(: چون تا الان بد گذشت سخت گذشت ولی نباید از الان به بعد بد بگذره(:
چقدر دارم حرف میزنم (: ببخشید دیگه
پیرو این پستی که تو حرف بزن گذاشتم با خودم گفتم الان لذت زندگی رو از خودت گرفتی که چی؟(: اخه عین ادم هم درس نمیخونی که|: به همین دلیل اراده کرده و تصمیم گرفتم حالا که این همه خودم و محروم کردم حداقل تهش یه حال خوب باشه(:
پستی که گفتم اینه:
امروز بعد از حدود یک سال و نیم رفتم اینستا(: پستای دوستام و دیدم زندگیاشون و دیدم(: به معنای واقعا حسرت خوردم
من خودم رو از هرچی لذت زندگیه محروم کردم میدونم که پستای اینستا واقعیت زندگی ادمارو نشون نمیده اما من فقط دلم میخواست مثل اونا باشم مثل اونا بی دغدغه کنکور برم بیرون کتاب بخونم و یه روز کامل درس نخونم(: ولی نمیشه(: دلم میخواد بخونم و تمومش کنم یه بار برای همیشه خوب تمومش کنم ولی همش یه خستگی و افسردگی تو روحمه(: اما باز میشه این در صبح میشه این شب صبر داشته باش(=
کاش تهش خوب باشه حداقل(=
6/10/99 شنبه
ساعت 11:20
پ.ن: ممکنه براتون سوال باشه که چرا من اینارو نمیرم تو دفترم بنویسم
جوابش اینه که تو خونه ما حریم شخصی تعریف نشده اس وگاهی دیده شده که عکس هم از دفترچه خاطرات میگیرن و تا سالیان سال اون خاطره ای که نوشتی رو میخونن و میخندن به ریشت|:
دیگه ببخشید دیگه یکم تحمل کنید (: تو شادیاتون جبران کنم
پ.ن: ممکنه براتون سوال باشه که چرا تو اینستا از این فلانی دیلیا و اینا نزدم؟
باید بگم که حقیقتا متنفرم از جو مسموم اینستا گرام(: همش حاشیه اس
آخرین ویرایش: