• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

هزار کار نکرده

چرا نرفتم همه دنیا رو بگردم؟
چرا بی خودی همه پولامو سیو کردم استفاده نکردم لذت نبردم؟
چرا بعد از هر بار نوشتن تبعیدشون کردم به اعماق لپ تاپم؟
چرا بیشتر از زندگیم لذت نبردم؟
چرا بیشتر سعی نکردم با دوستام وقت بگذرونم؟
چرا ساز دهنی یاد نگرفتم؟
 
چرا وقتی که میتونستم کشتی رو ادامه ندادم و ولش کردم. حقیقتا افسوس افسوس افسوس.
 
توجه کردم با اینکه هنوز زنده اید باز هیچکاری
نمیکنید :))
البته نگران نباشید من از شما بدترمh-:
رفع اسپم بنمایم
حسرت میخورم چرا انقدر فکر کردم که کارم به اینجا بکشه و زندگیم رو نابود کنم
 
اون‌طور که ماریا کاسارس به آلبر کامو میگه :«این غمگینم میکند که هرگز فراغت و فراست و اراده‌ی محکمی را که برای سر و سامان دادن به درونم لازم است نیابم. این فکر آزارم میدهد که همانطور که لاعلاج به دنیا آمده‌ام، ناتمام از دنیا بروم.» به همچین شکلی. و حسرت میخورم که «از آمدنم نبود گردون را سود/ وز رفتن من جلال و جاهش نفزود/ وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/ کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود»
علاوه بر اینها، از هیچ بودن و هیچ ندانستن در هنر هم ناراحت خواهم بود.

ب.ن: و اینکه سفر نرفتم و عشق رو تجربه نکردم.
 
کلی کتاب که نخوندم... آه پشیموووونمممم(کل ابدیت هم برای تموم شدن کتابهایی که میخواد بخونه کافی نیست)
 
اون‌طور که ماریا کاسارس به آلبر کامو میگه :«این غمگینم میکند که هرگز فراغت و فراست و اراده‌ی محکمی را که برای سر و سامان دادن به درونم لازم است نیابم. این فکر آزارم میدهد که همانطور که لاعلاج به دنیا آمده‌ام، ناتمام از دنیا بروم.» به همچین شکلی. و حسرت میخورم که «از آمدنم نبود گردون را سود/ وز رفتن من جلال و جاهش نفزود/ وز هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/ کاین آمدن و رفتنم از بهر چه بود»
علاوه بر اینها، از هیچ بودن و هیچ ندانستن در هنر هم ناراحت خواهم بود.

ب.ن: و اینکه سفر نرفتم و عشق رو تجربه نکردم.
دیگه همچین حسرتای مسخره‌ای ندارم، فقط تموم شه
 
خب حالا من حسرتی طور نمیگم یه بخشی از کارایی که باید انجام بدمو مینویسم.: ) اینکه باید باید باید برم کنسرت هری.باید نیویورکو از نزدیک ببینم.باید قبول شم دانشگاه مورد علاقم.باید بعد کنکور(اگه زنده موندم 😗 😂 )نصف موهامو مثلا چمیدونم بنفش (یه رنگ غیرمشکی)کنم.باید یه گربه چاق کیوت خر بخرم اسمشم بذارم کوکو.(وی از شدت کیوتی در معرض ارست قلبی است.)🥺🥰باید با یه شماره ناشناس هر چی فحش هست به مدیرمون بدم😗باید چند تا تتوی کیوت ریزم بزنم.:)دیگه همین.(بازم هستا.)
 
نمی‌دونم چرا حس می‌کنم اگه تو این تاپیک چیزی بنویسم فرداش می‌میرم :‌)))
منم همینطور، ولی زیاد مهم نیست. حداقلش راحت میشم از این همه مسئولیت :)


رفع اسپم: حسرت اینو همیشه میخورم که چرا انقدر دل شکوندم :(
 
بتونم خودمو ثابت کنم
یه جوری به بقیه کمک کنم
 
_درسم تموم نشد و مُردم...
_همه جای ایران و دنیا رو ندیدم
_ ... :)
ای بابا! نمی‌تانم اینجا بنویسمشون که :)
+همین الان هم حسرت چیزی رو دارم... اینکه ۹۸ باید حرفمو می‌زدم؛ بچه بودم؟! ولی هیچ اشکالی نداشت... شاید حرفام تاثیر می‌ذاشت...
 
هیچ وقت پیش خانواده ام خودم نبودم
بلد نیستم ساز بزنم(مخصوصا سازدهنی و کاخن)
سمت ورزشای رزمی ، صخره نوردی و فوتبال نرفتم
کتابایی که میخواستم رو نخوندم
یه بار تنهایی بیرون نرفتم
دوستای مجازیمو ندیدم
نتونستم تنهایی برم سفر و آسمون کویر رو ببینم
کلی حرف رو دلم موند
نتونستم آدمایی که میخوام رو پیدا کنم
زخم معده نذاشت از خوراکی ها و غذاهای مورد علاقه ام لذت ببرم
به آرزوم نرسیدم
اثر زیادی تو دنیا نذاشتم
چیزایی که تو سرم بود رو از ترس اینکه بد میشه رو کاغذ نیاوردم
پاراگلایدر نرفتم
و خواهردار نشدم و داداش بزرگ نداشتم و خانواده ام پشتم نبودن:‌)
 
Back
بالا