• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

در حال مطالعه

از قدیس وندل در بیماری رمه ی گاو، از قدیس بلاسیوس در گلودرد، از قدیسه لوچیا در بیماری چشم و از قدیسه آپولونیا در درد دندان استمداد می‌شود.
قدیس آنتونی کمک می‌کند که چیزهای گم شده پیدا شود، قدیسه کاتارینه دوشیزگان را یاری می‌دهد که شوهر پیدا کنند، قدیس والنتیوس قدیسِ پشتیبان عاشقان است و مریم مقدس یاری دهنده‌ی نیرومند زنان در دردهای وضع حمل است‌.

+کاش ما هم قدیس دندون درد و گم کردن اشیا داشتیم :-"

نیایش_ صفحه ی ۱۴۱
 
چگونه نمیریم، نادیا شه‌مهر/ نشر چشمه
صفحه ۴۵ از ۸۱

سرگذشت آب و آتش (مهرگان)، بهار برادران / ؟
صفحه ۲۵۰ از ۱۱۹۷ (از رو طاقچه میخونم)
 
آخرین ویرایش:
انگار خودم نیستم/ یاسمن خلیلی‌فرد/ ققنوس
صفحه ۱۵۰ از ۴۴۰

سرگذشت آب و آتش (مهرگان)/ بهار برادران/ پر
صفحه ۳۴۱ از ۱۱۹۷ (طاقچه)
 
  • لایک
امتیازات: Sep
تصویر دوریان گری ص 102
دارم به یقین میرسم اسکار وايلد یک همجنسگراي فاسد بوده.
 
تمام چیز هایی که نمی گوییم،کری لانزدیل،سارا نجم آبادی(آشکار شدن حقایقی درباره کسانیکه دوستشان داریم)
الان ص ۲۷۸م.
دلم میخواد یه تیکه رو بگم.خیلی کتاب قشنگیه ولی اگه وسطش چیزی خوندین که وسوسه شدین برین تهشو یه نگا بندازین، توصیه میکنم اینکارو نکنین چون من الان میخوام موهای سرمو دونه دونه بکنم.
«او را تماشا کردم که با چاقو و چنگالش ور میرود.با چنگالش به دستمال سفره اش آرا م ضربه میزدو تیزی چاقویش را چک میکرد.همانقدر مضطرب بود که من بودم و این موضوع به نظرم عالی بود.میدانستم که عمیقا به من علاقه دارد و با این همه وقتی به دنبال مرد دیگری بودم بازهم تا آن طرف کره ی زمین همراهم آمده بود.
هر گوشه‌‌ی دنیا را به دنبالش میگشتم.
کلمات ایان در سرم طنین افکند.یا خیلی احمق بود یا خیلی عاشق.عاشق من»
البته این مال ص قبله.
در مورد یه دختره که نامزدشو یا بهتره بگیم دوستی که ۱۸ سال با هم بودن رو از دست داد.و طبق حرف یه پیشگو به شک میفته که نامزدش هنوز زندس و بعد یه سال خورده ای به دنبال اون میره....
خیلی دوسش دارم حیف که مال دوستمه.
 
کتاب "هفت موج اصلاحات"
نویسنده: حمید پارسانیا

بالاخره امروز تمومش کردم.
خیلی وقت بود که یه کتاب خوب نخونده بودم.
---------------------------
خلاصه: بررسی هفت نظریه جامعه‌شناختی برای حل رابطه‌ی دولت و ملّت در ایران. از زمان قاجار تا الآن.

با خوندش بیشتر به این یقین می رسم که هیتلر یه قهرمان بوده *-*

از این فکرها باید ترسید

در بخشی از این کتاب که گفتم، به نظریه‌ی ماکس وبر اشاره شده.
وبر گفته که برای حل معضلات جامعه‌ی مدرن، به یه سری رهبرفرهمند و صاحب ایدئولوژی نیاز داریم که مصداق بارزش در اروپا، هیتلر بود.
که البته شکست خورد و بعدش نظریه ای جدید اومد.


----------------------
در مجموع خواستم بگم که قهرمان بودن هیتلر، خیلی پرت هم نیست، امّا خب، زمانش گذشته.
 
تمام چیز هایی که نمی گوییم،کری لانزدیل،سارا نجم آبادی(آشکار شدن حقایقی درباره کسانیکه دوستشان داریم)هر صد و چهار صفحه ی باقیمونده رو تموم کردم و فکر میکنم کتاب خوندنام تا حالا فقط ادا بازی بوده.....
 
بلندي هاي بادگير(اميلي برونته)
قشنگه، دوستش ميدارم (((:
 
جنس ضعیف
اوریانا فالاچی
صفحه 120 ام از 195 صفحه.. سعی میکنم امشب تمومش کنم..

کتاب واقعیه کامل . گزارش ی خبرنگاره ک میره ب کشورای اسیایی و راجب وضعیت زنها گزارش تهیه میکنه و در قالب این کتاب درش اورده .

و خب از اونجایی ک ادمیم ک وسط ی رمان ک برام جذاب نباشه خیلی راحت میذارمش کنار اما این کتاب رو اینقدر سریع دارم میخونم ، میتونم با خیال راحت پیشنهادش کنم بهتون مخصوصن شوما دخترا ؛؛)

چیزی ک بیشتر برام ملموس بوده و درس گرفتم از این کتاب اینه ک خیلی از نابرابریایی ک داریم الان تو جامعه و خیلی چیزایی ک برامون تابوعن یا خیلی چیزایی ک فک میکنیم درستن و اینا مقصرش خود ما زنهاییم . و اینکه برای حرف مردم خیلی چیزا رو کنار نذاریم تغییری ایجاد نمیکنه و تنها وقتی تغییری ایجاد میشه ک از طرف خود زنان حرکتی زده بشه و خود زنان اولین کسایی باشن ک قبول نداشته باشن خیلی ظلم هایی ک در حقشون میشه و تاریخ کشورای دیگه اینو اثبات کرده .

امیدوارم تا امشب تموم شه ؛؛)
 
میخوام برم با عشق،رزی رو بخونم.از سیسیلیا آهرن و با ترجمه ی اطلسی خرامانیه.۴۶۲ صفحس.امیدوارم موفق شم....
 
دارم چوب نروژی موراکامی رو می خونم و دوسش ندارم. چیزی توش جذبم نمی‌کنه و با شخصیتی ارتباط برقرار نمی‌کنم. و شاید به این دلیله که در حدی سانسور شده که باید منظور جمله ها رو حدس زد.
حتی مطمئن نیستم توصیفات جزئیاتش [که حوصله‌م رو سر می‌بره] بکر و دست نخورده باشه.
 
دراکولا - برام استوکر
صفحه‌‌ی 349 از 459، Collins Classics.
این کتاب رو تابستون قبل از کنکورم شروع کردم؛ بخاطر اینکه با خوندن ای-بوک مشکل داشتم گذاشتمش کنار تا مرداد 97 که تو شهرکتاب [با یه جیغ کوتاهِ ناشی از هیجان] ته یکی از قفسه‌ها پیداش کردم. از برگه‌های به رنگ کاهی‌ش به وضوح بوی کهنگی کاغذ استشمام می‌شه.
سپتامبر شروع کردم به خوندش و تا الان همچنان هنوز دستمه.
کتاب ترسناکه البته نه بخاطر خود کانسپت دراکولا، شخصیت‌ها و اتفاقاتی تو این رمان گاتیک قرن نوزدهمی وجود داره که به خودیِ خود و جدا از شخصیت خود کنتِ دراکولا ترسناکن و قابلیت اینو دارن که goosebump بهتون بدن.
[تو هشت سالگی که بخاطر یه سرماخوردگی سخت خونه مونده بودم، تلویزیون رو روشن کردم و دیدم که فیلم دراکولا (Francis Ford Coppola 1992) رو داره نشون می‌ده. نشستم تا ببینمش ولی انقدر ترسناک بود واسم که نتونستم و به نظرم بازیگر نقش ویلهمینا هارکر (Winona Ryder) شبیه من بود و خب هر اتفاقی که واسه اون افتاد شاید واسه منم می‌افتاد (منطقِ کودکی ._.) . خلاصه اینکه که الان دارم کتابش رو می‌خونم و تو این چند شب که به قسمتی رسیدم که کنت داره ویلهمینا رو اذیت می‌کنه و ویلهمینا تو خوابش دچار مشکل شده، منم دارم رفتاری شبیه به ویلهمینا هارکر نشون می‌دم و خوابم مختل شده. خدایان منو از شر کنت‌های دراکولا به دور نگه دارن .-.]
 
دارم چوب نروژی موراکامی رو می خونم و دوسش ندارم. چیزی توش جذبم نمی‌کنه و با شخصیتی ارتباط برقرار نمی‌کنم. و شاید به این دلیله که در حدی سانسور شده که باید منظور جمله ها رو حدس زد.
حتی مطمئن نیستم توصیفات جزئیاتش [که حوصله‌م رو سر می‌بره] بکر و دست نخورده باشه.
ساعتی پیش پی دی اف انگلیسیش رو دانلود کردم و بله، با چاقو چنان فرو کردن تو دل و روده ی کتاب که با انگلیسیِ خیلی متوسطم هم ترجیح میدم همون رو بخونم.
 
۲۴ ساعت از زندگی یک زن / اشتفن تسوایک
شغل مورد علاقه / آلن دوباتن
 
دریاروندگان جزیره آبی تر/عباس معروفی
×داستان کوتاهه و تا اینجایی که خوندم مثل آثار دیگ معروفی برام دلنشین بوده و همچنان اون نوشتار گیج و حزن انگیزشو حفظ کرده..

پله پله تا ملاقات خدا/عبدالحسین زرین کوب
×سرگذشت مولاناست از بدو تولد:D
کتاب خیلی قشنگیه و با اینکه کمی ثقیل بنظر میاد ولی بسیار شیواست و آدم با خوندن هر خط حظ میکنه از چینش کلماتش.توصیه ام اینه که جای ملت عشق اینو بخونید..
 
مادام بوواری / گوستاو فلوبر
(کسی زبان اصلیش رو خونده؟ حس می کنم یکم ناشی گری های سانسوریش داره روحیم رو جریحه دار می کنه : | )
لولیتا / ولایدیمیر ناباکوف
 
مادام بوواری / گوستاو فلوبر
(کسی زبان اصلیش رو خونده؟ حس می کنم یکم ناشی گری های سانسوریش داره روحیم رو جریحه دار می کنه : | )
لولیتا / ولایدیمیر ناباکوف
زبان اصلیش که فرانسویه. ولی ترجمه ی انگلیسیشو میتونی محض اطمینان دانلود و با فارسی مقایسه کنی.
 
سیر عشق آلن دوباتن با شروعی واقعا خوب و تحسین برانگیز

  1. ازدواج با خواستگاری یا حتی دیدار اولیه شروع نمی شود. آغاز آن برمی گردد به خیلی قبل تر، یعنی زمان رویش اندیشه ی عشق در ذهن و اگر دقیق تر بخواهیم بگوییم، زمان شکل گیری رویای داشتن معشوق.
  2. عقاید رمانتیک همواره وجود داشته اند اما تنها چند قرن است که چیزی فراتر از بیماری انگاشته می شوند؛ تنها مدتی ست که جست و جو برای یافتن معشوق اجازه پیدا کرده در جایگاهی نزدیک به هدف زندگی قرار گیرد.
  3. عشق یعنی ستایش ویژگی هایی از معشوق که نوید جبران ضعف ها و کمبودهای ما را می دهد.
 
من او رضا امیر خوانی
خب بالاخره طاقت نیاوردم کتاب نخونده شده تو کتاب خونه باقی بمونه و با این که هفته های فشرده ای که پیش رو دارم ولی خوندمش تا صفحه ی هفتاد و هفت
فقط تا اینجا که خوندم می تونم بگم جریان رونده ی کتاب من رو با خودش می بره ومن نمی تونم بشینم شیمیم رو بخونم . عی بابا !
 
Back
بالا