مشاعره

[برفــــ]

یک شب از عشاق جا ماندیم وبس
قصه نالایقی خواندیم وبس

سیل دریا دیده هرگز برنمی گردد به جوی
نیست ممکن هرکه مجنون شد دگر عاقل شود

 

[Mou.sham]

سیل دریا دیده هرگز برنمی گردد به جوی
نیست ممکن هرکه مجنون شد دگر عاقل شود

دیدار یار غائب دیگر نه شور دارد
ابری که خود نداند،برناکسان ببارد

 

[برفــــ]

دیدار یار غائب دیگر نه شور دارد
ابری که خود نداند،برناکسان ببارد

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌ گویمت از دور دعا گر برسانند

 

[shgh.tv]

در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
می‌ گویمت از دور دعا گر برسانند

در شکنید کوزه را پاره کنید مشک را
جانب بحر می‌روم پاک کنید راه من

مولانا

 

[دوزیست]

نظر به روی تو انداختن حرامش باد
که جز تو در همه عالم کسی دگر دارد

 

[Sahell]

دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
وندرین کار دل خویش به دریا فکنم

حافظ

 

[دوزیست]

می گریم و مرادم از این سیل اشک بار
تخم محبت است که در دل بکارمت

 

[Sahell]

تا ابد، از نیستی نتوان گذشت

خاک این وادی گل از آب فناست

( بیدل دهلوی )

 

[PashMack]

تا به فراق خو كنم صبر من و قرار كو؟
وعده وصل اگر دهد طاقت اتظار كو؟

شاعرشم نمیدونم

 

[sara.p79]

تا به فراق خو كنم صبر من و قرار كو؟
وعده وصل اگر دهد طاقت اتظار كو؟

شاعرشم نمیدونم

وه که به این عمر های کوته بی اعتبار
این همه قابل شدن از چون منی شیدا چرا؟

 

[دوزیست]

آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل
همه در سایه‌ی گیسوی نگار آخر شد

 

[PashMack]

آن پریشانی شب‌های دراز و غم دل
همه در سایه‌ی گیسوی نگار آخر شد

دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم ای مستیِ هستی فزا
دیده بگشا ای پس ازسوء القضا حسن القضا

 

[shgh.tv]

دیده بگشا ای به شهد مرگ نوشینت رضا
دیده بگشا بر عدم ای مستیِ هستی فزا
دیده بگشا ای پس ازسوء القضا حسن القضا

احد لیس کمثله صمد لیس له ضد
لمن الملک تو گویی که مر آن را تو سزایی

سنایی

 

[دوزیست]

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
سر نهادیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

 

[shgh.tv]

من از آن حسن روزافزون که یوسف داشت دانستم
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

حافظ

یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم
سر نهادیم و در آن خلوت دل‌خواسته گشتیم
ساعتی بر لب آن جوی نشستیم

 

[دوزیست]

آه از این جور و تطاول که در این دامگه است
آه از آن سوز و نیازی که در این محفل بود

 

[shgh.tv]

دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر

حافظ

 

[دوزیست]

رفت در ظلمت غم آن شب و شب‌های دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم

 

[shgh.tv]

رفت در ظلمت غم آن شب و شب‌های دگر هم
نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم
نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم

من که مست می جانم تننا هو یاهو
فارغ از کون و مکانم تننا هو یاهو

مولانا

 

[Ali.D7]

من که مست می جانم تننا هو یاهو
فارغ از کون و مکانم تننا هو یاهو

مولانا

وصل تو اجل را ز سرم دور همی‌داشت
از دولت هجر تو کنون دور نماندست