• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

مشاعره

در دل من چیزیست مثل یک بیشه نور
مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم که دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه
دورها آواییست که مرا میخواند
سهراب سپهری
 
در دل من درآمد او بود خیالش آتشین
آتش رفت بر سرم سوخته شد کلاه من

مولانا
 
آخرین ویرایش:
نادره کبکی به جمال تمام
شاهد آن روضه فیروزه فام
(مدیونید فکر کنید چیزی به ذهنم نمیرسید :)) )
 
:))
تو مگر بر لب آبی به هوس بنشینی
ورنه هر فتنه که بینی همه از خود بینی
 
یار مرا غار مرا عشق جگر خوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگه دار مرا

مولانا
 
توانایی که در یک طرفة العین
ز کاف و نون پدید آورد کونین

شیخ محمود شبستری
 
این که خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی ز ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آن همه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است

پروین اعتصامی
دوستان به که ز وی یاد کنند
دل بی دوست دلی غمگین است
خاک در دیده بسی جان فرساست
سنگ بر سینه بسی سنگین است

پروین اعتصامی
 
آخرین ویرایش:
هر که اول بنگرد پایان کار
اندر آخر او نگردد شرمسار
رَستم از این بیت و غزل ، ای شه و سلطان ازل
مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا
قافیه و مغلطه را گو همه سیلاب ببر
پوست بود ، پوست بود ، در خور فهم* شعرا
مولانا
* در بعضی نسخه ها " مغز " ذکر شده .
 
ای صاحب کرامت شکرانه سلامت
روزی تفقدی کن درویش بی نوا را
آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمان مدارا
حافظ
 
یار ساقی شد و سد توبه به یک حیله شکست
حیله انگیزی آن عهد شکن بسیار است

وحشی
 
وحی آمد کاین چه فکر باطل است
رهرو ما اینک اندر منزل است
پرده شک را برانداز از میان
تا ببینی سود کردی یا زیان
ما گرفتیم آنچه را انداختی
دست حق را دیدی و نشناختی

پروین اعتصامی
 
یار گرفته‌ام بسی چون تو ندیده‌ام کسی
شمع چنین نیامده‌ست از در هیچ مجلسی

سعدی
 
نور ازلی گر ندمد از رخ لیلی
از گردش چشمی دل مجنون نرباید

وحدت کرمانشاهی
 
Back
بالا