مشاعره

[ای فر]

مصلحت نیست قیاس رخ تو با خورشید
شمس اگر اذن طلوع از تو بگید هنر است
مولانا

 

[shgh.tv]

تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها

سعدی

 

[برفــــ]

تا به گریبان نرسد دست مرگ
دست ز دامن نکنیمت رها

سعدی

آنچه در آینه جوان بیند
پیر در خشت خام آن بیند
سنایی

 

[Mooni]

دلا تا کی در این دنیا فریب این و آن بینی
بکی زین چاه ظلمانی برون رو تا جهان بینی

 

[Sahell]

یارم به یک لا پیرهن،
خوابیده زیر نسترن
ترسم که بوی نسترن
مست است هشیارش کند
ای آفتاب آهسته نه،پادرحریم یار من؛
ترسم صدای پای تو خواب است بیدارش کند
(فائز دشتی)

 

[ای فر]

دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
امدم نعره مزن ، جامه مدر ،هیچ مگو

 

[shgh.tv]

ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون
همره کوکبه آصف دوران بروم

 

[Shkf.tv]

ور چو حافظ ز بیابان نبرم ره بیرون
همره کوکبه آصف دوران بروم

من همه در حکم تو ام تو همه در خون منی
گر مه و خورشید شوم من کم از آنم که تویی
مولانا

 

[فاطمـه]

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

 

[Sahell]

یک قصه بیش نیست غم عشق و این عجب
کز هر زبان که می شنوم نامکرر است

تو را من چشم در راهم …
تو را من چشم در راهم شباهنگام
که میگیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی
وزان دل خستگانت راست اندوهی فراهم،
تو را من چشم در راهم.
شباهنگام ، در آن دم ، که بر جا ، دره ها چون مرده ماران خفتگان اند :
در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،
گرم یاد آوری یا نه، من از یادت نمی کاهم،
تو را من چشم در راهم
(نیما یوشیج)

 

[Mehrka]

من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
مولانا

 

[برفــــ]

من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
مولانا

مغز را خالی کن از انکار یار
تا که ریحان یابد از گلزار یار

 

[Shkf.tv]

مغز را خالی کن از انکار یار
تا که ریحان یابد از گلزار یار

رو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

 

[برفــــ]

رو سر بنه با بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شبگرد مبتلا کن

نور چشمی کو به روز استاره دید
آفتابی چون ازو رو در کشید

 

[ای فر]

در دیر مغان امد یارم قدحی در دست
مست از می و می خواران از نرگس مستش مست

 

[برفــــ]

در دیر مغان امد یارم قدحی در دست
مست از می و می خواران از نرگس مستش مست

تا در اندوهت به سر می‌بردمی
هر زمان دردی دگر می‌بردمی

 

[فاطمـه]

یک عمر جدایی به هوای نفسی وصل
گیرم که جوتن گشت زلیخا ، به چه قیمت؟

تا چند بسته ماندن در دام خود فريبي
با غير آشنايي، با آشنا غريبي؟

 

[Shkf.tv]

تا چند بسته ماندن در دام خود فريبي
با غير آشنايي، با آشنا غريبي؟

یکی درد و یکی درمان پسندد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسندم آنچه را جانان پسندد
بابا طاهر فکر کنم

 

[ای فر]

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ،ندانم

 

[Shkf.tv]

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم
از چه با دشمن جانم شده ام دوست ،ندانم

مشرق و مغرب ار روم ور سوی آسمان شوم
نیست نشان زندگی تا نرسد نشان تو
مولانا