• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

جانا! سخن از زبان ما می‌گویی :-"

iShirley

کاربر فوق‌فعال
کنکوری 1403
ارسال‌ها
84
امتیاز
1,340
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
ماتمکده
سال فارغ التحصیلی
1403
دیوانه و دل بسته ی اقبالِ خودت باش
سرگرمِ خودت، عاشقِ احوالِ خودت باش
یک لحظه نخور حسرتِ آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مالِ خودت باش
دنبالِ کسی باش که دنبالِ تو باشد
این گونه اگر نیست، به دنبالِ خودت باش
پرواز قشنگ است ولی بی غم و مِنّت
مِنّت نکش از غیر و پر و بالِ خودت باش
صد سال اگر زنده بمانی، گذرانی
پس شاکرِ هر لحظه و هر سالِ خودت باش


اقبال لاهوری
 

_Hani_

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
508
امتیاز
8,701
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1405
دیدی آن را که تو خواندی به جهان یار ترین
سینه را ساختی از عشقش سرشار ترین
آنکه میگفت منم بهر تو غمخوار ترین
چه دل آزار شد آخر، چه دل آزار ترین

فریدون مشیری
 

*100RA*

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,651
امتیاز
14,016
نام مرکز سمپاد
1
شهر
تبریز / میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1404
گرچه مستیم و خرابیم چو شب های دگر
باز کن ساقی مجلس سر مینای دگر
امشبی را که در آنیم غنیمت شمریم
شاید ای جان نرسیدیم به فردای دگر
 

اسدالهی

ilia asadollahi
کنکوری 1403
ارسال‌ها
607
امتیاز
6,419
نام مرکز سمپاد
علامه حلی 4
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1403
بی قرار توام و در دل تنگم گله هاست
آه، بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی و بین من و تو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مساله دوری و عشق
و سکوت تو جواب همه مساله هاست

فاضل نظری
 

Kiamehr

A special genius
کنکوری 1403
ارسال‌ها
178
امتیاز
4,538
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد ۱
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1403
مدال المپیاد
نقره زمین شناسی
دیوانه تر از من چه کسی هست، کجاست؟
یک عاشق این گونه از این دست کجاست؟
تا اخم کنی دست به خنجر بزند...
تا بغض کنی درهم و بیچاره شود...
تا آه کشی بند دلش پاره شود...
 
ارسال‌ها
89
امتیاز
4,012
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
آبادان
سال فارغ التحصیلی
1402
رشته دانشگاه
هوشبری
«به دست آوردن» تدریجی‌ست. اما «از دست دادن» ناگهان رخ می‌دهد. آدم ممکن است «به دست آوردن» را به یاد نیاورد: خاطره‌ای گنگ در دوردستی محو. اما «از دست دادن» را هرگز فراموش نمی‌کند: زخمی ناگهانی که محو نمی‌شود: «جمعه بود. در راه بازگشت به خانه. پشت فرمان بودم که از دست‌اش دادم.»

- ابراهیم سلطانی
 
ارسال‌ها
101
امتیاز
2,457
نام مرکز سمپاد
---
شهر
---
سال فارغ التحصیلی
1404
یک بوسه ز تو خواستم و شش دادی
شاگرد که بودی که چنین استادی

خوبی و کرم را چو نکو بنیادی
ای دنیا را ز تو هزار آزادی

"مولانا"
 

Aynazi

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
445
امتیاز
6,483
نام مرکز سمپاد
_
شهر
سال فارغ التحصیلی
1401
دانشگاه
پلی تکنیک تهران
رشته دانشگاه
پلیمر
این دنیای کوچک و هفت میلیارد آدم!؟
یعنی تو باور می کنی؟
شمرده ای؟
کسی شمرده است؟
جز سیاستمدارها
دیده ای کسی آدم بشمرد؟
باور نکن
نارنجی!
باور نکن
سبز آبی کبود من!
باور کن
همه ی دنیا فقط تویی!

عباس معروفی
 

شیما؛

Shimolii
کنکوری 1403
ارسال‌ها
255
امتیاز
4,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1403
دیگران ، چون بروند از نظر ، از دل بروند...
تو چنان ، در دل من رفته ، که جان در بدنی !
" سعدی "
 
ارسال‌ها
511
امتیاز
12,885
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1400
مدال المپیاد
سراغش نرفتم
دانشگاه
تبریز
رشته دانشگاه
فعلاً ژنتیک!
دلم بدون تو غمگین و با تو افسرده است
چه کرده‌ای که ز بود و نبودت آزرده است
به عکس‌های خودم خیره‌ام، کدام منم؟
زمانه خاطره‌های مرا کجا برده است؟
چه غم که بگذرد از دشت لاله‌ها توفان
که مرگ دلخوشی غنچه‌های پژمرده است
اگر سقوط بهای بلندپروازیست
پرندۀ دل من بی‌سبب زمین خورده است
از این به بعد به رویم در قفس مگشای
چرا که طوطی این قصه پیش از این مرده است

فاضل نظری
 

*100RA*

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,651
امتیاز
14,016
نام مرکز سمپاد
1
شهر
تبریز / میاندوآب
سال فارغ التحصیلی
1404
این چه رسمیست که تو ناز کنی یک طرفه
این نشد کار که من ناز کشم یک طرفه
عین ظلم است که تو مست تفرحن باشی
من به خواری حقارت برسم یک طرفه
 

Sanaii

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
216
امتیاز
696
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
؟؟؟آباد
سال فارغ التحصیلی
1400
رشته دانشگاه
دامپزشکی
دیوانه نمی‌گوید دوستت دارم
دیوانه می‌رود تمام دوست داشتن را
به هر جان کندنی
جمع می‌کند از هر دری
می‌زند زیر بغل
می‌ریزد زیر پای کسی که
قرار نیست بفهمد دوستش دارد.
 

_Hani_

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
508
امتیاز
8,701
نام مرکز سمپاد
فرزانگان2
شهر
اسلامشهر
سال فارغ التحصیلی
1405
ای شب از رویای تو رنگین شده
سینه از عطر تواَم سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادیَم بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستیَم زآلودگی‌ها کرده پاک

ای تپش‌های تن سوزان من
آتشی در سایهٔ مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر
ای ز زرین شاخه‌ها پر بارتر
ای در ِبگشوده بر خورشیدها
در هجوم ِظلمتِ تردیدها
با تواَم دیگر ز دردی بیم نیست
هست اگر، جز درد خوشبختیم نیست

این دل تنگ من و این بار نور؟
های‌هوی زندگی در قعر گور؟

ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
پیش از اینت گر که در خود داشتم
هر کسی را تو نمی‌انگاشتم

درد تاریکی‌ست درد خواستن
رفتن و بیهوده خود را کاستن
سرنهادن بر سیه دل سینه‌ها
سینه آلودن به چرک کینه‌ها
در نوازش، نیش ماران یافتن
زهر در لبخند یاران یافتن
زر نهادن در کف طرّارها
گمشدن در پهنهٔ بازارها

آه، ای با جان من آمیخته
ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره، با دو بال زرنشان
آمده از دوردست آسمان
از تو تنهاییم خاموشی گرفت
پیکرم بوی همآغوشی گرفت
جوی خشک سینه‌ام را آب، تو
بستر رگ‌هام را سیلاب، تو
در جهانی این چنین سرد و سیاه
با قدم‌هایت قدم‌هایم به راه

ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته
گونه‌هام از هرم خواهش سوخته
آه، ای بیگانه با پیراهنم
آشنای سبزه زاران تنم
آه، ای روشن طلوع بی غروب
آفتاب سرزمین‌های جنوب
آه، آه ای از سحر شاداب‌تر
از بهاران تازه‌تر سیراب‌تر
عشق دیگر نیست این، این خیرگی‌ست
چلچراغی در سکوت و تیرگی‌ست
عشق چون در سینه‌ام بیدار شد
از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم، من نیستم
حیف از آن عمری که با من زیستم
ای لبانم بوسه‌گاه بوسه‌ات
خیره چشمانم به راه بوسه‌ات
ای تشنج‌های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه، می‌خواهم که بشکافم ز هم
شادیَم یکدم بیالاید به غم
آه، می‌خواهم که برخیزم ز جای
همچو ابری اشک ریزم های‌های

این دل تنگ من و این دود عود؟
در شبستان، زخمه‌های چنگ و رود؟
این فضای خالی و پروازها؟
این شب خاموش و این آوازها؟

ای نگاهت لای لایی سِحربار
گاهوار ِکودکان بی‌قرار
ای نفس‌هایت نسیم نیمخواب
شسته از من لرزه‌های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من
رفته تا اعماق دنیاهای من

ای مرا با شور شعر آمیخته
این همه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی
لا جرم شعرم به آتش سوختی

#فروغ_فرخزاد
 

شیما؛

Shimolii
کنکوری 1403
ارسال‌ها
255
امتیاز
4,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1403
زخم‌هایت را نشانم بده
‏تا بدانم چگونه باید دوستت بدارم
‏تا یاد بگیرم چگونه نوازشت کنم...
 

شیما؛

Shimolii
کنکوری 1403
ارسال‌ها
255
امتیاز
4,370
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1403
«تو عزیز دل هزار نفر می‌شوی، اما عزیز دل
عزیزت نیستی و این غم‌انگیز است.»
.
عباس معروفی
 

Bk_201

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
714
امتیاز
9,508
نام مرکز سمپاد
دیگه سمپاد نیستم
شهر
به شما ربطی نداره
سال فارغ التحصیلی
1404
خوشبختی به ادعا نیست به تظاهر نیست ، به گفتن نیست
خوشبختی یه حسه
 

Amirhossein_Sa

کاربر فعال
ارسال‌ها
55
امتیاز
767
نام مرکز سمپاد
علامه طباطبایی
شهر
تبریز
سال فارغ التحصیلی
1401
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست

آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست

بی هر لحضه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست

باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مسئله هاست

"فاضل نظری"
 
بالا