• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

سعید بیابانکی

  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
به نام عشق که زیباترین سر آغاز است
هنوز شیشه ی عطر غزل درش باز است

جهان تمام شد و ماهپاره های زمین
هنوز هم که هنوز است کارشان ناز است

هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
که عشق حادثه ای خانمان بر انداز است

پدر نگفت چه رازی است این که تنها عشق
کلید این دل ناکوک ناخوش آواز است

به بام شاه و گدا مثل ابر می بارد
چقدر عشق شریف است و دست و دل باز است

بگو هر آنچه دلت خواست را به حضرت عشق
چرا که سنگ صبور است و محرم راز است

ولی بدان که شکار عقاب خواهد شد
کبوتری که زیادی بلند پرواز است

در این جا اشعار سعید بیابانکی ارائه و بررسی می شوند

بیوگرافی:
https://fa.m.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%A8%D8%A7%D9%86%DA%A9%DB%8C
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2
ارسال‌ها
1,688
امتیاز
19,964
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
فقط شیمی ولا غیر!!!
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : سعید بیابانکی

زشت است این که گیر سر از چین بیاوریم
کبریت های بی خطر از چین بیاوریم

آورده ایم هر چه شما فکر می کنید
چیزی نمانده شعر تر از چین بیاوریم

هر چند توی کشور ایران زیاد هست
ما می رویم گور خر از چین بیاوریم

آورده ایم ما نمک از ساحل غنا
پس واجب است نیشکر از چین بیاوریم

هی نیش می زنند و عسل نمی دهند
زنبورهای کارگر از چین بیاوریم؟

خشکیده است، پس بدهیمش به روسیه
دریای خوشگل خزر از چین بیاوریم

حالا که نیست کارِ بُزان پای کوفتن
ما می رویم گاو نر از چین بیاوریم

اصلاً اداره کردن کشور که سخت نیست
تا وقت هست، یک نفر از چین بیاوریم

یک روز اگر که مردم ایران غنی شوند
باید گدا و در به در از چین بیاوریم

گویند سرّ عشق مگویید و مشنوید
ما می رویم لال و کر از چین بیاوریم


پ.ن:شعری با فرایند بیتی کاهشی(خود سانسوری کردم البته اگه کاملشم میذاشتم خیلی داغون نبود ولی خب گفتیم آتو ندیم :D :D)
 

Sepidd

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
220
امتیاز
3,104
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
93
رشته دانشگاه
ژنتيك.
پاسخ : سعید بیابانکی

افتاده در این راه، سپرهای زیادی
یعنی ره عشق است و خطرهای زیادی

بیهوده به پرواز میندیش كبوتر!
بیرون قفس ریخته پرهای زیادی

این كوه كه هر گوشه آن پاره لعلی است
خورده است بدان خون جگرهای زیادی

درد است كه پرپر شده باشند در این باغ
بر شانه تو شانه به سرهای زیادی

از یك سفر دور و دراز آمده انگار
این قاصدك آورده خبرهای زیادی

راهی است پر از شور، كه می بینم از این دور
نی های فراوانی و سرهای زیادی

هم در به دری دارد و هم خانه خرابی
عشق است و مزینّ به هنرهای زیادی

بیچاره دل من كه در این برزخ تردید
خورده است به اما و اگرهای زیادی

جز عشق بگو كیست كه افروخته باشند
در آتش او خیمه و درهای زیادی
 
بالا