باور دیده ها یا دیدن باورها؟

[Analia]

چند تا سوال برام پیش اومده... آیا واقعیت و حس دو چیز متفاوت هستن؟ اگر هستن پس چه جوری باید تناقضات اون ها رو فهمید؟ وقتی از حس خارج هست .... پس چه طور میشه در موردش قضاوت کرد یا اصلا چیزی گفت؟ وقتی نمیشه بهش دسترسی داشت پس چه طور صحتش رو تایید کنیم؟

مثلا به مثال میگم... اگر شما برای همیشه به خواب برید و در خواب خودتون زندگی کنید...آیا واقعیت همون خوابی نیست که میبینید؟ در حالی که حقیقت برای افرادی که بالای سر شما ایستادن و از حالت غیر عادی شما تعجب کردن یک چیز دیگه است...حقیقت کدومه؟ آیا میشه متعدد باشه؟ آیا باید مورد قضاوت قرار بگیره؟ یا احساس میشه مهر تایید بر اون باشه؟
یا اینکه اگر شما یک شیء رو میبینید یا لمس میکنید....در صورت نبود شما و حواس شما اون میز چه طور میخواد باشه؟ چی میخواد حضورش اثبات کنه؟

آیا حقیقت همون حسه یا چیزی فراتر از اونه؟

 

[.......!]

پاسخ : باور دیده ها یا دیدن باورها؟

یه سوال دیگه که در این باره تو فلسفه هست و یه جورایی لطیفه ی فلسفی محسوب میشه اینه که "آیا افتادن درخت در جنگلی که هیچ کس در آن نیست,صدا دارد؟"
فک میکنم تو مایه های همون حس و واقعیت باشه!شایدم نباشه!
جورج بارکلی میگه که به طور قطع نمیشه به این سوال جواب داد و سه پاسخ احتمالی داره : "بله" , "نه" , "نمیدانم"
ینی وقتی ما در جنگل حضور نداشتیم نمیتونیم به طور قطعی بگیم که افتادن درخت صدا ایجاد میکنه!
پس وقتی یک واقعیت از حس خارج هس و نمیشه بهش دسترسی داشت نمیتونیم صحت یا عدم صحتش رو به طور قطع معلوم کنیم.

بارکلی معتقد بوده که "شرط وجود داشتن,ادراک شدن است"