مشاعره ی شاعران

پاسخ : مشاعره ی شاعران

تا تورا رفیقی ناباب باشد رسیدن به ان منزلگه ناب دشوار باشد
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

درون کافه ای تعطیل ،میان سایه دیوار

تبی حس میشود اما کسی جان میدهد انگار
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

رسم دنیا شده غم،دوست ندارم غم را
غم من دنیاییست ک به یاری دادم
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از •˚•˚•ȤąĦƦą•˚•˚• :
رسم دنیا شده غم،دوست ندارم غم را
غم من دنیاییست ک به یاری دادم


مستیِ من ، چارهِ درد من ست

هُرم وجود و تن سرد من ست


.
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

دوای درد من آن چشم هاییست
ک هم رنگ نگاه آسمان است
نگاهی گرم و آتش افکنی که
وجودم مامن بارانی اش است
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از khadijeh1998 :
*تا خاکریز ما خودش را کشانده بود دشتی پر از سوار به او خیره مانده بود*

در عشق « او » بسوزیم ، همرنگ نور گردیم

بنگر مقام ما را ! بر دار ، سرفرازیم ..


.
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از khadijeh1998 :
*می روم در هوای بارانی می رود از دلم پریشانی*

یادِ یاران هست و کنجی و غمی

میکشم امشب پیاپی، جام ها !


.
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از khadijeh1998 :
*این خاک خاک اجدادی من است حالا برای بودنش از جان گذشته ام*

مرا با قهر می گوید : «دلی در سینه ات نـبوَد »

شگفتا! بـیـدلـم کردی و بر من خرده می گیری ؟!


.
 
آدم یخی

به نقل از Fitz William . Darcy :
مرا با قهر می گوید : «دلی در سینه ات نـبوَد »

شگفتا! بـیـدلـم کردی و بر من خرده می گیری ؟!

یخ میزند این لحظه در میانه ی غمبار

حس میشود این سردی در جهان آدم وار
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

روانـه میشـود دلـم بسـوی عـشـق تـو ولـی
دلـت چـه تنـد و بـی هـوا بـرفـت سـوی دیگـری
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از آقا ســــــــــآمـــــــــآن :
یک دم، اگرم بیش نباشد باقی
آن را به سرای تو دویدن خواهم

می ناب و شب و شمع و خم میخانه می گوید
که از ما بهتر آن باشد که یاری باشدت در بر
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

رو بر در میخانه و شرابی بطلب
گر مست شوی چیره شود بر تو عرب
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

این شعری بود که خودم گفتم طولانیه یکم ، اما مصرع اول همه ی ابیاتش ماله منه ، مصرع دوم ماله خیام :د

باد و باران و بهار و نغمه ی خیره سران / بنشین و دمی به شادمانی گذران
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

به نقل از Radical :
این شعری بود که خودم گفتم طولانیه یکم ، اما مصرع اول همه ی ابیاتش ماله منه ، مصرع دوم ماله خیام :د

باد و باران و بهار و نغمه ی خیره سران / بنشین و دمی به شادمانی گذران

چرا خیره سران؟ :د

نگفتمت مگر امشب رها مکن آن مو
که از شکنج سیاهش دلی پریشان شد
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

در اوج ناامیدی امید سوسو میزند
دریاب آن را نا امید ، یاس از دلت بیرون بکن
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

نبردم داد و آهم نزد آفاق
همه دردت همان در دل بماند :)

عجب چیزی شد! :| :|
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

داغ عشقم را ندیدند و کسی یارم نبود
شاید این دنیای ظالم هم مرا از یاد برد!
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

در ظلمت شب هیچ نمایان نبود
آنقدر که چشمان تو روشن بودند
 
پاسخ : مشاعره ی شاعران

دل تو را دادم که شاید درد من درمان کنی
دردها افزودی و از عشق تو فرهاد مرد...
 
Back
بالا