• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

رکود پنجره

  • شروع کننده موضوع
  • #1

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
میخوام تو این تاپیک نوشته هامو بذارم خوشال میشم که نظراتتون رو درباره ی نوشته هام بدونم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

دلم که میگیرد نگاه هایش تار و پودم را تک به تک پاره میکند و خودش با تکه تکه های آن قصری از خروار درد می آفریند و در آن برای گامهای سقوط من فرش قرمز می اندازد
رد پای نفسهایت که بر آن عصر ظهور چشم میدوخت سراپا پروانه می شدم و بی پروا یک به یک آن ها را می بلعیدم اما حالا دیگر هیچ نفسی بر پنجره سکوتم نقش نمیزند همه چیز. هست حتی آن پرنده که کنار پشت شیشه اتاقم کز میکرد آن درخت کاج کنج باغچه سقف سپید اتاقم مهتابی نیمسوز آن اما جای تو پر است از سوگواری اشک های خسته ام
میدانم که اگر دوباره یا سه باره بیایی بهار میشود اما این را هم میدانم که این فصل نیز گذشتنیس و باز دل من زرد میشود وآن جاست که باز میگیرد نه تنها دل من بلکه آن پرنده آن کاج و این سقف و این مهتابی و...وباز جای تو خیس میشود
و...باز دل من میگیرد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

چقد دوریم از هم...
آخر جاده همیشه قصش همین بوده
اما کاش این قسمت جاده ما عریض باشه نه یه مه غلیظ درد و بعدش دو تا بوسه خشکو خدافظ...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

تنها برگ برنده من
رگه هایی از برقک رعد آسای چشمانت بود که به خیالم
دلت را به دستان چاک چاکم سپرد

و حال که دستانم خالیست
تو را از اعماق خاطرات مومیایی شده به اتاقم میکشانم

هر دم نوسان نگاهم بر فضای آغشته به خیال تو گم میشود
و هیچگاه هجوم شبح مرگ که برای درو کردن خون رقیقم میشتابد را
حس نخواهم کرد...و دل تو همواره خواب است
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

گاهی تنگ میشوم برای دلم
همه جا را گشته ام همه جا
اما ردی نیست
دم به دم به دنیا شک میبرم
و باز تنگ میشوم برای دلم
دل من...دل من...کاش بودی
میدانم که نای ماندن نداشتی
میدانم که له شده ای
میدانم همه را میدانم
اما کاش تو هم میدانستی که سخت تنگت هستم
 

king.nader

آراس.نامه (Mr. Darcy)
ارسال‌ها
751
امتیاز
2,873
نام مرکز سمپاد
علامه حلی (1) / هاشمی نژاد (1)
شهر
تهران / مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
المپ فیزیک بودم که نیمهِ راه، کفشامو آویختم نمیدونم چرا!
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
« مهندسی صنایع و سیستم ها »
پاسخ : رکود پنجره

.. اگه صرفا به نیت نوشتن متن ادبی مینویسی ؛

خب بعضی قسمتها احساس میکنم خیلی تلاش کردی ادبی و استعاری و .. بشه فقط! که لزوما بد نـیست البته، ولی

مثلا ؛

به نقل از ASSSAL :
تنها برگ برنده من
رگه هایی از برقک رعد آسای چشمانت بود که به خیالم
دلت را به دستان چاک چاکم سپرد

و حال که دستانم خالیست
تو را از اعماق خاطرات مومیایی شده به اتاقم میکشانم

هر دم نوسان نگاهم بر فضای آغشته به خیال تو گم میشود
و هیچگاه هجوم شبح مرگ که برای درو کردن خون رقیقم میشتابد را
حس نخواهم کرد...و دل تو همواره خواب است

1) صفت چاک چاک فکر نـکنم زیاد مناسب دست باشه؟! .. منظورت از دستان چاک چاک چیه؟!

2)عبارت درو کردن هم باز برای خونِ رقیق، بنظرم یجوریه!! .. یعنی با هم ترکیب مناسبی نـیستن.

3) برق چشم، میتونه نشان از سپردن دل باشه به دستان بقول خودت .. اما اینکه خودش فاعل باشه ؛ یعنی برق چشمان بخواد دل رو بسپره به دستات، یکم معنی ش دچار مشکله!
درباره رگه ها برای برق .. و رعدآسا برای برق چشمان هم تا حدی همون مشکل موردهای 1 و 2 رو دارم باهش!! (;

_ _

اما اگه صرفا برای دلته و خودش اومده این متن ها ؛ پس نظر دیگران چندان اهمیتی نـداره! .. حالا باز چون گفتی ناراحت نـمیشی نظ بدیم ، عرض کردم! 8->

.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

به نقل از Fitz William . Darcy :
1) منظورت از دستان چاک چاک چیه؟!خواستم خسته بودن از دنیا رو نشون بدم که ناشی از سخت کار کردن داره
2)عبارت درو کردن هم باز برای خونِ رقیق، بنظرم یجوریه!! .. یعنی با هم ترکیب مناسبی نـیستن.منظورم این بوده که به یکباره میخواد همه اون خون رقیق رو بنوشه.

3) برق چشم، میتونه نشان از سپردن دل باشه به دستان بقول خودت .. اما اینکه خودش فاعل باشه ؛ یعنی برق چشمان بخواد دل رو بسپره به دستات، یکم معنی ش دچار مشکله!کجاش مثلا؟میشه واضح تر بگی؟

به هر حال ممنون از نظراتت دوس عزیز :)
 

king.nader

آراس.نامه (Mr. Darcy)
ارسال‌ها
751
امتیاز
2,873
نام مرکز سمپاد
علامه حلی (1) / هاشمی نژاد (1)
شهر
تهران / مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
المپ فیزیک بودم که نیمهِ راه، کفشامو آویختم نمیدونم چرا!
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
« مهندسی صنایع و سیستم ها »
پاسخ : رکود پنجره

خب البته خستگی فیزیکی رو شاید نـشون بده، مثل دستان پینه بسته! .. اما خستگی از دنیا بیشتر به روح بر میگرده و فیزیکی نـیست خیلی با توجه به عبارات بنظرم ؛
شاید بشه عبارات بهتری رو هم جایگزین کرد ؛ که درباره اون درو کردن که بمعنای نوشیدن یکجا آوردی هم همینطوره .. البت بدیهیه اگه دوست داشتی! :)

_ _

خواهش میکنم.

.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

به نقل از Fitz William . Darcy :
خب البته خستگی فیزیکی رو شاید نـشون بده، مثل دستان پینه بسته! .. اما خستگی از دنیا بیشتر به روح بر میگرده و فیزیکی نـیست خیلی با توجه به عبارات بنظرم.درس میگی اما وقتی دل میاد توی دست نشون از خستگیه روحی رو هم با خودش میاره
شاید بشه عبارات بهتری رو هم جایگزین کرد ؛ که درباره اون درو کردن که بمعنای نوشیدن یکجا آوردی هم همینطوره .. البت بدیهیه اگه دوست داشتی! :) آره میشه جایگزین کرد.ولی حس میکنم این بهتر حس ضعف رو میرسونه

_ _

خواهش میکنم.

.
باز هم ممنون :)
 

Azhirock

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
117
امتیاز
1,037
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد 1
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : رکود پنجره

عالی بود ! خ خوشم اومد <D=
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

به نقل از یاسین نعیمی :
عالی بود ! خ خوشم اومد <D=
لطف داری شما
اگه نقد میکردی خوشالتر میشدم :)
 

uranuscelona

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
765
امتیاز
8,884
نام مرکز سمپاد
فرز2
شهر
شیراز
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
مهندسی مکانیک-طراحی کاربردی
پاسخ : رکود پنجره

عالیه
محشره
افرین خیلی خوشم اومد تشبیهات حرف ندارن
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

به نقل از uranuscelona :
عالیه
محشره
افرین خیلی خوشم اومد تشبیهات حرف ندارن
مرسی گلم :)
بیشتر دوسدارم نقد بشم مشکلاتمو پیدا کنم
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

در پی چه میگردی؟میخواهی با حبه قند دریا شیرین کنی؟
تمام شد همه چی
من هم تمام شدم و تو هم
حال که رد پایت بوی سنگ میدهد خواهان چتر آفتابی برای آفتاب گردانی؟
و چه زود دیر شد

بیا زندگی را نفس بکشیم
بدون من و تو
بدون کدورت با شخص ما
اما بدان که نتوانستم و نمیتوانم یادت را بر قاصدک سوار کنم

منتظر آغوش خالیت میمانم
آخر به جای تنگ عادت ندارم

میدانم که نیایی اما باز هم پشت در میمانم....
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

من فقط من خود من
تنها بی کس غریب
من قفط من

هیچکس نبود
حتی همان هایی را که فکر میکردم هستند و هستیم هستند
هیچکس نیست و نخواهد بود
تا به من بگوید هنوز زنده ای!
هرچند که زندگی خودش سالیان درازیست که دست از زندگی شسته است!

حال که فقط تو تنهایی محض برایم مانده ای رهایم نکن
تنها!
ای تنهاترین انیس تنهایی های من تنهایم نگذار...
 

king.nader

آراس.نامه (Mr. Darcy)
ارسال‌ها
751
امتیاز
2,873
نام مرکز سمپاد
علامه حلی (1) / هاشمی نژاد (1)
شهر
تهران / مشهد
سال فارغ التحصیلی
1393
مدال المپیاد
المپ فیزیک بودم که نیمهِ راه، کفشامو آویختم نمیدونم چرا!
دانشگاه
فردوسی مشهد
رشته دانشگاه
« مهندسی صنایع و سیستم ها »
پاسخ : رکود پنجره

به نقل از ASSSAL :
من فقط من خود من
تنها بی کس غریب
من قفط من

هیچکس نبود
حتی همان هایی را که فکر میکردم هستند و هستیم هستند
هیچکس نیست و نخواهد بود
تا به من بگوید هنوز زنده ای!
هرچند که زندگی خودش سالیان درازیست که دست از زندگی شسته است!

حال که فقط تو تنهایی محض برایم مانده ای رهایم نکن
تنها!

ای تنهاترین انیس تنهایی های من تنهایم نگذار...

بالاخره نقد ، صرفا ایراد گرفتن نـیست که! نکات مثبت رو گفتن و تعریف کردن هم خودش لازمه بعنوان دلگرمی! خیلی خوب بود. (;
_ _

گفتم ؛ همه نـیستند! چه باک؟! .. من و «تنهایی» ، دیری ست عادت کرده ییم با هم روزگار بگذارنیم

اما چند روزی ست می بینم و میشنوم دیگران هم از «تنهایی» دم میزنند .. خودِ تو! تنهایی به تو نیز سر میزند؟!

شاید؟! .. آری! گویا حتا «تنهایی» هم به من خیانت کرده ست! به ما ؟!

.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

به نقل از Fitz William . Darcy :
بالاخره نقد ، صرفا ایراد گرفتن نـیست که! نکات مثبت رو گفتن و تعریف کردن هم خودش لازمه بعنوان دلگرمی! خیلی خوب بود. (;
_ _

گفتم ؛ همه نـیستند! چه باک؟! .. من و «تنهایی» ، دیری ست عادت کرده ییم با هم روزگار بگذارنیم

اما چند روزی ست می بینم و میشنوم دیگران هم از «تنهایی» دم میزنند .. خودِ تو! تنهایی به تو نیز سر میزند؟!

شاید؟! .. آری! گویا حتا «تنهایی» هم به من خیانت کرده ست! به ما ؟!

.
خیلی ازت ممنونم... :)

تنهایی هم به ما خیانت کرد :-<
خیالی نیس...
 

boz kuhi

کاربر فعال
ارسال‌ها
39
امتیاز
475
نام مرکز سمپاد
مدرسمون
شهر
گورستون
پاسخ : رکود پنجره

خیلی خیلی عالی...
واقعا قشنگ مینویسی...تبریک میگم!
 

melika74

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
256
امتیاز
1,822
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ناحیه2
شهر
کرمان
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
SBUK@
رشته دانشگاه
Software Engineering
پاسخ : رکود پنجره

عااااااااااااااااااااااااااااااااالی بودعزیزم بهت افتخارمیکنم عسلم >:D< *-: *-: *-: *-: *-: *-: *-: *-:
این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

که رخت های دلتنگیم را

فرصتی برای

خشک شدن نیست
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

ASSSAL

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
142
امتیاز
514
نام مرکز سمپاد
farzanegan2
شهر
مشهد
دانشگاه
فردوسی
رشته دانشگاه
صنایع
پاسخ : رکود پنجره

به نقل از melika74 :
این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

که رخت های دلتنگیم را

فرصتی برای

خشک شدن نیست
میدانم همه را میدانم :-<

کاش تمامیه وجودم خورشید میشد و بر آسمان دلت میتابید
آن قدر میتابید تا تنگنا های دلت را از نور فرش میکرد
افسوس...


بخاطر نظرت ممنون گلم
 
بالا