• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

نتایج جستجو

  1. سین.

    پاسخ : سین. متن این موسیق دست خوش شرمیست که. فرار میکنی از تمامی خودت حس انزجار سردیست که یخ می زنی در تمامی استخوان های عالم خون سبزت بر روی دیوار و نهایتا گریه و خود زنی و خشمیست که میشود فحش هایی همه برای انچه نیست. انچه کاش نباشد و همه ی مو های روی تنت پر ترسیست که زندگی می نامیش و خودت...
  2. سین.

    پاسخ : سین. خستگی چشم این مردم زندگی سگی و بیگاری راننده تاکسی ها که دزد می شوند و شغل شریف شاعر برای هر سیگاری جامعه ی زرد و آلوده مثل دندان کرم خورده در من درد می شود و کودکان فال فروش برای تمامی کوزت های ذهنم پر از مرگ می شود... کودکی گرم و بازی گوش در کوچه های این شهر می خندد بعد ها همین...
  3. سین.

    پاسخ : سین. چیزی نیست بین و موسیقی بین من و کسی که نمی فهممش دور است دور چیزی نیست بین من و خدا چیزی نیست بین من و آسمان همه از یک جنسیم... همه از یک نت چیزی نیست بین من و فاحشه ی سر خیابان باور کن که هیچ نیست جز عشق هیچ نیست جز عشق جز عشق......
  4. سین.

    پاسخ : سین. راستش این شعره واسه خیلی وقت پیش بود. صرفآ توضیح احساس یه شب بود .موقع خواب کلی صدا و فکر تو مغزم بود که خواستم اوناهارو بیارم رو کاغذ.توصیف صحنه یا حادثه نبود بازم ممنون.دارم سعی می کنم روی اینکه به شعرام سر و ته بدم ولی من تاحالا 90 درصد چیزایی که نوشتم توصیف یه لحظه یا یه حس...
  5. سین.

    پاسخ : سین. صدایی بی وزن در هوا شکل می گیرد کودکی نوزاد که زیر لب شعر می خواند، آرام میگیرد.و تا فردا می میرد صدایی بی وزن.صورتی ،‌سیاه.صدای از شب در من نفوذ می کند . ماه... صدای خر و پف مردم بی خواب... صدای یک قرص سفید...صدای یک لیوان آب صدای آه و ناله ی زنی تازه عروس و خون خنده ...
  6. سین.

    پاسخ : سین. ابرو هایی سیاه و درهم صدای مزیک داخل هدفون سرفه های توی دود گنگ ، بم لیوانی سر کشیده می شود باز هم زندگی بریزم ؟ یکـــم... Won’t you dance for me cos I just don’t care What's going on today, I think there's something more, something more. دوستان مرسی از نظراتتون
  7. سین.

    پاسخ : سین. یک بیت شعر ریاضیات خرافات دنیا انتظار ریدیو هد پینک فلیود فرهاد داریوش..
  8. سین.

    پاسخ : سین. زندان های شهر سنگفرش های پر سیگار یک زن که شعر می خواند کنار گوش پسری کودک بیمار... رشد یک گل بدون من،‌ از من آرزوی گم شدن... به یاد گذشته... شب ها.. تار ستار پاره شده از ندیدن خندیدن و نفمیدن دود شدن در هوای سرد و اوج لبخند و دود و احساس شاخ بودن ...رد شدن...
  9. سین.

    پاسخ : سین. من پادشاه هستم در دنیایی که شهر ها خاکسترند. و مردم مجسمه هایی نه چندان متحرک. من پادشاه هستم و تو ملکه پادشاهی که برایت در سرزمین خاکستری اش قصری ساخته. قصری نه چندان مجلل. قصری که شاید تنها سرپناهی که در این دنیای خاکستری هست باشد. شاید هم نه .. تو ملکه هستی. ملکه ای...
  10. سین.

    پاسخ : سین. به آرامش نداشته ام از حس دوریت و به فاصله ی نزدیک، و قلب های دور و دنیای زوریت به صدای قلبی که تپش می گیرد و به اضطراب به اشک هایی که می آید و کتاب کوریت به تکیلا قسم و به طعم هم آغوشی به سگ هایی که همه من می شوند و آرزوی فراموشی به سیگاری که می کشم از هوا و نیکوتینی از جنس درد به...
  11. سین.

    پاسخ : سین. The ProMise به خیسی قطره های اشکم روی گونه هایت به نفس هایم که بالا نیامد و آب از نوک انگشتانت مکیدن و سری بر روی شونه هایت به تمامی لب خندهایی که زدی و بغض هایی که خوردی و خندیدی به به خواب رفتنم توی آغوش گرمت و آرام شدن و قسم به قصه دیوونه ترین دیوونه هایت...
  12. سین.

    پاسخ : سین. و شاید فردایی بیاید با خورشیدی از جنس دریا و سحری از جنس تو با گل هایی که عطر تنت را در هوا پراکنده میکنند و پرندگانی که قلبشان به عشق تو میتپد ! و موهای من که باد در بینشان می رقصد... به لطافت دست هایت ... انگشتانم در ساحل تنت اسمم را هک خواهند کرد و در موج های بودنت غرق خواهم شد...
  13. سین.

    پاسخ : سین. تنهایی بی نهایتت در میان بی نهایت ها و غمگینی نگاهی که این روز ها زیادست حتی در بین ادم ها و فاجعه ای که همواره بوده است و خواهد بود .... و هزاران شعر میلیون ها آلت و میلیارد ها خدا
  14. سین.

    پاسخ : سین. -مرا زجر میدهد [سکوت] مانند نفس کشیدن در خلآ پاهایم میلرزند صدایم را آرام میکنم و آرامشی که شاید به تو دست میدهد میبینی چه بی رحمانه است این گونه بودن ؟ نبودنت حتی... [...] -میشود بگویی چه شده ؟! [سکوت] سکوتت به روح بریده بریده ام انگشت شصت میدهد ! گاهی مهم نیست که تقصیر با کیه.
  15. سین.

    پاسخ : سین. تو زیبایی مانند فرشتگان مانند عطر نان و ترش مثل لواشک و پلکان زیبایت که احساس چین می اندازندشان … تو زیبایی .
  16. سین.

    پاسخ : سین. پاک مثل شب ها… و صدای گرم و آبی نفس هایت قرمزی خون در رگ هایت زیر لب هایم … مثل ما هر ثانیه با هم اه … مثل ماه گم شده در نرمی گونه هایت مثل تنت مثل دست هایت… مثل پاهای حلقه شده دورم… مثل بوسه مثل شهوت مثل عطر تنت مثل : ” دوستت دارم!-من هم !” مثل :”آروم بخواب معشوقه ی من ” مثل...
  17. سین.

    پاسخ : سین. من و سنگینیِ تاریکیِ ثانیه هایم که زیر فشار ارضا میشوند مردی که زن بود شاید و یا یک تکرار از داستان کودکی خجالت و دست گل و عقده و ... افکاری که تا میشوند مثل زن ها موقع "دادن" و بدبخت باکره ها Dear مردم این شهر همه حروم زادن... پ ن . حس شاعرانه ای ندارم ، اصلا ...
  18. سین.

    پاسخ : سین. واژه های شب و تاریک مخلوط باسیاه چند تا ستاره حتی نور ماه ؟! گرسنگی به تو و دلتنگی برای ابر ها دربالا و لم دادن رویشان و رفتن ترس از مشروب و باز در نقش قصاب فرو رفتن اه ... --------------------- اه اه ...
  19. سین.

    پاسخ : سین. I was confused in a butcher ,,,, مانند خفاشی پیر که در تاریکی خود را طرد میکند خانوم برف اب شده ای که بارید وجود شما را هم سرد میکند؟ ‌قصابی که از روی ناچاری با حرکات موزیک ساتورش را در تن نوزاد من با جیغ تو آرامش بخش این درد میکند بچه گریه میکند خنده این روز ها که کرد دیگر بی حس...
  20. سین.

    پاسخ : سین. جهانی پهانور پرده ی کشیده اتاق پوچی درونی استمنا در بهشت خدا چند فرشته میرقصند چند جسد میپوسند چند مرد روی صندلی شکنجه میلرزند چند جوان میخندند انسان ها میگندد نت ها میلرزند تو میخندی تنم کرخت میشود صدایت را نازک میکنی و چشم هایی که در چشم بسته ام با ظرافتت که باید باشد میبندی و...
بالا