• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطرات سوتی‌ها

Jina

کاربر فعال
ارسال‌ها
47
امتیاز
314
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
97
رشته دانشگاه
پزشکی
بخش پایین موهام رو بنفش کرده بودم, بعد به مامانم گفتم: خب حالا بلند که بشه ,بخش وسط بنفشه به جای پایینش.
مامانم هم با تاسف گفت: دقیقا به نظرت موی انسان چه طوری بلند میشه؟؟؟:| :))=))
در نهایت آب گشته , جذب خاک شدم:D
 

n._.a.m

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
115
امتیاز
1,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
جیرفت
سال فارغ التحصیلی
1401
-اسم دیگه سوره قل هوالله احد چی بود
+(من در این حالت=>#:O)چیزه احد نبود؟
-احدO_o آهان فکر کنم خودش بود
+نه صبر کن ببینم کوثر نبود؟
-نه بابا اون که اخلاص بود
+آه راست میگی همین احدو بنویسیم
من و دوستم
کلاس دوم ابتدایی
سر امتجان پیام های آسمان
(الکی مثلا داشتیم تقلب می کردیم:|)
البته سوتی های وحشتناک تر از این هم داشتم که گفتنش اینجا صلاح نیست
زهرا @becar asli میدونه:))
دروغ چرا فقط می خواستم تاپیکو بیارم بالا
 

***Paradise

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,239
امتیاز
13,911
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
shk
سال فارغ التحصیلی
0000
مدال المپیاد
متاسفانه به مدال نرسید :(
رشته دانشگاه
پزشکی
خب خب یادم نیست اون اوایل اینو گفتم یا نه :-"
ولی یه دفعه ما مهمون اومده بود خونمون ، موقع شام داشتم کمک میکردم ظرفا و اینا را بیاریم یکی از مهمونای کاریمونم از شانس داشت کمک میکرد !!! :-" بعد من در حالی که سینی پرمحتوایی (!!!) گرفته بودم دستم داشتم برا خودم میرفتم حالاا اصلا نگا جلوهم نمیکردم :))
که یهو تصادف کردم با سشینی رفتم تو دل همون مهمونمون :| =))
هیچی دیگه نتیجه اخلاقی اینه که مثه من نباشید اینقد کارنکنید که وقتی مهمون میاد همچین سوتی ای بدید ! :))
:-"
.....
پاشید بیاید از سوتیاتون بگید دیگه :-"
من احساس تنهایی نکنم :))
 

Samin00

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
105
امتیاز
1,968
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1400
من کلا تو زندگیم هر شبانه روز دارم سوتی میدم کلامی گرفته از عملی خفیف گرفته تا شدید ابرو بر، یه بار سر کلاس مطالعات بودیم معلم هم داشت قاره های آمریکای شمالی ،مرکزی و جنوبی رو درس میداد و دربارشون توضیح میداد منم که اصن الهی شکر فکر و روحم یه جایی دیگه بود معلمم فهمیده بود حواسم نیست گفتم یه سوالی چیزی بپرسم که مثلا بدونه حواسم هست با یه حالت متفکرانه و شیک و مجلسی دستمو.بردم بالا و گفتم ببخشید ترامپ رئیس جمهور کدوم قاره بود؟ شمالی یا جنوبی؟ کلا کلاس رفت رو هوا ( میخواین سوال بپرسین قبلش فک کنین یه چی ضایه نگین ):)):)):)):))
 
آخرین ویرایش:

Anaar

کاربر فعال
ارسال‌ها
20
امتیاز
498
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
تا حالا چندین بار وقتی سوار تاکسی شدم به جای سلام با روی گشاده برگشتم گفتم خداحافظ!:D
سخته جمع کردنش
اما وانمود می کنم با اونی که بیرونه بودم
و وای از اون روزی که کسی اون طرفا نباشه:-??


منم یه بار صبح ساعت ۶ که داشتم سوار سرویس مدرسه می شدم خیلی با هیجان سوار شدم و اومدم که مثل همیشه با انرژی بگم سلام صبح به خیر همون جوری بلند گفتم بسم الله الرحمن الرحیم!! راننده سرویس مون که قرمز روشو برگردوند راهو گرفت رفت تنها شانسی ک من آوردم این بود که اولین نفر بودم ک سوار می شدم! :))
 

Anaar

کاربر فعال
ارسال‌ها
20
امتیاز
498
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1397
یکی از اقوام کنارم نشسته بود،
منم گوشیم دستم بود طوری ک اونم توو گوشیم بود!!!
اون: عاطی...اینستا داری؟؟
من: نه...ندارم...

از این مکالمه ده ثانیه نگذشت خدا گذاشت توو کاسم!!!
همچین نوتیفای اینستا پشت هم اومدن ک آبرو نموند واسم!!!
واااااااای! این خیلی اتفاق بدیه!!! یه بار من و خواهرم نشسته بودیم... نمیدونم چی شد ک من اومدم مثلن یه تیکه شعر بخونم گفتم :: آخرین برگ سفرنامه ی باران این است ک زمین رنگین است (اینو از یه جا خونده بودم خودمم هنوز نمیدونم از کیه و چیه!) خواهرم هم گفت چ قشنگ از کی بود؟ منم با یه لبخندی گفتم:: خودم گفتم! واقعن به نظرم نمیاد ک ۵ ثانیه گذشت یهو مجری تو یکی از برنامه های شبکه ۴ گفت:: آخرین برگ سفرنامه ی باران این است ک زمین رنگین است... :/ به خدا ۱۰ ثانیه می شد راست شو بهش می گفتم خودم!
 

*Reihan*

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
578
امتیاز
7,415
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
خوی
سال فارغ التحصیلی
96
دانشگاه
علوم پزشکی تبریز
رشته دانشگاه
پزشکی
امروز بعد یک سال و اندی،رفتم مدرسمون پروندمو بگیرم،
معاونمون:برو به خانوم صمدی فلان چیزو بگو، خانوم صمدی که یادته؟
ـ [سرمو به نشانه تایید پایین اوردم!] بله، آقای صمدی...
+ آقا نه، خانوم صمدی! :|
ـ :-??:-"

:)):D

ــــــــــــــــــــــــ
بعدش هم رفتیم بسیج خاهرم کارت بسیج فعال بگیره!
تو فرم نوشته مرجع تقلید:
اینم نوشت خمینی ...:))
آروم گفتم سحر خمینی 68 فوت کرده تو متولد 75 ای! :))
جلو سپاهیا و بسیجیا گف خب حالا مثلا خامنه ای!
اونام گفتن بله "آقای خامنه ای رو بنویس" :|
=))=))=))
 

Radikal

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,576
امتیاز
31,280
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
داغ دیده ام بعله!
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
سیاستگذاری علم و فناوری
اینستاگرام
من سرم تو گوشی بود و داشتم یک کلیپ میدیدم که سرکاری بود و در نهایت عصبانی شدم گفتم : الاغ
بعد یکی از بچه های فامیل خیلی جدی گفت : بله؟

یعنی دلم به حال مظلومیتش سوخت :))
 

Detective SHERLOCK

Logophile
ارسال‌ها
363
امتیاز
2,078
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
دردست احدااااث ؛) المپیاد دانشجویی میرویم ان شا الله
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
پزشکی
یه روز طهر تابستون پارسال از مدرسه خسته و کوفته با اتوبوس می اومدم رسیدیم پایانه از اتوبوسی که باید ادامه مسیر رو باش میرفتم پیاده شدم بعد دنبال همون اتوبوس میگشتم! خلاصه رفتم به راننده کفتم من اشتباه پیاده شدم کارت زده بودم الان پیاده شده بودم{-8{-8

یه بار سر صف صبحگاه سوم دبیرستان ایستاده بودیم و من داشتم یه جت رو با دنباله ش به دوستم نشون میدادم و کله م کلا مستقیم به آسمون بعد جته از میدون دیدم رفت بیرون گفتم د ِ برگرد بیشعور:| بعد دیدم دوستم هی داره میزنه بم گفتم خوب چیه گفتم برگرده O_oبعد سرمو چرخوندم دیدم معاون گرامی با چشای از حدقه بیرون زده داره نگام میکنه:eek: نگو ایشون رد میشده فکر کرده من بش گفتم بیشعور خلاصه گفتم عه با شما نبودم اونجا هواپیماعه خلاصه یه نگاه خدا خیرت بده ای کرد و رفت=P~:))
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:

n._.a.m

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
115
امتیاز
1,111
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
جیرفت
سال فارغ التحصیلی
1401
حالا که تاپیک رفته تو 600صفحه حجمش زیاد نشده ؟
مدیران گرامی نمیخوان این رو به آرشیو انتقال بدن:-?
پست های خودتونم اسپمه:-"
 

Detective SHERLOCK

Logophile
ارسال‌ها
363
امتیاز
2,078
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
دردست احدااااث ؛) المپیاد دانشجویی میرویم ان شا الله
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : خاطرات سوتی‌ها

زنگ زیست بود و دبیرمون داشت درس میداد،از یه قسمت به بعد دیگه بچه داشتن دقیق به حرفای دبیرمون گوش میدادن و کلاس خیلی ساکت بود....دبیرمون همینجوری که داشت درس میداد،ازمون یه سوال پرسید که سوالش این بود:
" تک لپه ای ها رو توضیح بدین؟ "
و منم که مثلا جواب این سوال رو یاد داشتم،به قول معروف یه بادی به غبغب انداختم و بلند گفتم:
" گیاهانی که مثه لپه باشن و یه دونه لپه داشته باشن " =)) =)) =)) =)) =))
هیچی دیگه بقیش رو تصور کنین دیگه :)) :)) :))
....ینی سوتی ام اون قدر داغون بود که دبیرمون که خیلی جدیه سر کلاس،داشت بهم میخندید :)) :)) :)) :)) :))
این که خوبه یکی از بچه های کلاس ما فکر میکرد لپه خودش یه گیاه جداگونه س خلاصه معلم زیست گرامه توضیح کامل و جامع که نه نخود/2=لپه:))
 

mas.bas

کاربر فعال
ارسال‌ها
47
امتیاز
148
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ایلام
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
پزشکی
دو سال پیش یکی از دوستای بابام و خانوادش که اولین بار بود اومده بود خونمون بعدش من و دخترش داشتیم حرف می زدیم بعدش من گفتم مردم فلان محله ادمای خوبی نیستن بعد دخترش با تعجب گفت چرا کی گفته و اینا بعدش یادم اومد که باباش بچه اون محله اس
بهدش گفتم نه و اسم یه محله دیگه ای روگفتم باز گفت کی گفته یادم اومد که مامانش بچه اون محله اس
بعد سکوت کردم و گفتم بریم تو حیاط یه هوایی عوض کنیم
و هزار بارم پیش اومده سوار ماشین شدم گفتم خداحافظ
 

***Paradise

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,239
امتیاز
13,911
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
shk
سال فارغ التحصیلی
0000
مدال المپیاد
متاسفانه به مدال نرسید :(
رشته دانشگاه
پزشکی
امروزم از اون روزا بود که من قشنگ از رو دنده سوتی بلند شده بودم ....
عصر کلاس ریاضی داشتم اصلا نصف سهمیه سوتیا تابستونمو اونجا خرج کردم :))
اولش که رفتیم یکی دیگه رفته بود شمال دبیره هی از میپرسید خوب بود ؟ فلان جا رفتید فلان جا رفتید ؟
اونم هب میگفت بعد گفت از کلوچه ها فومنم خریدیدت ؟!
اونم یه چیزایی گفت حالاا من فک کردم ابن میگه گوجه :|||
بعد اومدم تعریف کنم از قضیه گوجه هاشون پارسال که رفتیم ... بعد گفتم اتفاقا اونا خودشون از گوجه های ( جالا اینا آروم گفته بودم اون نفهمید ) سریع دوستم گفت احمق کلووووچه نه گوجهههه !! :eek:
من : @-)
استاده گفت : چی شد خانم .... ؟
منم گفتم : هیچی هیچی استاد کلوووووچه !!!! هیچی خیلی کلوچه ها خوبی دارن :|
این اولیش
بعدشم که از شانس من این یه دفعه جا نبود رفتم آخر نشستم حالا دو کلام ما اومدم حرف بزنیم شریع گفت خانم .... رفتید ردیف آحر دیگه حواستون نیستا !!!
من : ( بشین سر جات ایششش ) ... :|
یکم گذشت گفت پاشو برو سوالو حل کن ، منم با نهایت اعتماد به عرش رفتم حل کردم اولش که گفت نه نه نه ببین میگم میری آخر قفل میکنی :)) نه ؟!
من : :| ( بمیر فقط -.- ) ... نعععع
پاک کردم درستشو نوشتنم الهی شکر : )
بعد هیچی گفت نه خب هنوزم قفل نکردین انگار
:P
 

Samin00

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
105
امتیاز
1,968
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1400
عاقا ما کلاس پنجم ابتدایی بودیم روز معلم بود منم گفتم برم به مدیرمون کادو بدم سلانه سلانه رفتمو کادومو دو دستی گرفتم گفتم بفرمایین خانم.. .... قابل شما رو نداره گرچه میدونم شما ارزش اینو ندارین :eek: بعد دیدم اخماش رفت تو هم منم اومدم جمعش کنم باز گند زدم گفتم یعنی ارزش این خیلی از شما بیش تره خودش که فهمید هول کرده بودم گفت مرسی دخترم :)):)):)):RedHeart پ.ن :وی جمله ی این ارزش شما رو نداره وارزش شما خیلی بیش تره رو قاطی کرده بود برعکسشو گفت :)):))
 

Sana81

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
1,699
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
:)
سال فارغ التحصیلی
1400
سوتی ؟؟ من عند سوتی ام
بگوشین بگم
داشتیم با مامانم از بازار برمی گشتیم دیدیم داییم با ماشین آروم آروم داره پشت سر ما میاد بعد ما وایسادیم و سلام علیک کردم و من خواستم یه چیزی بگم که نگن لاله گفتم: دارین مارو کرست میکنین! !! ( قابل توجه خوانندگان من بایستی به جای کرست ، اسکرت میگفتم!!!: /)

یه روز هم تو کلاس اجتماعی بحث اقامت گرفتن بود منم گفتم پاشم یه نظری بدم
گفتم که : خانم عقیم شدن سخت تر شده ( منظور من مقیم بود ~X()
 
آخرین بار توسط مدیر ویرایش شد:

Hadise

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
75
امتیاز
330
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
زنجان
سال فارغ التحصیلی
1401
من ی بار داشتم بند کفشمو میبستم:D
مامانم برگشت بهم گفت بدو دیگه!:D
می خواستم بگم مامان برو من بدو بدو میام!:D
برگشتم گفتم: مامان برو من میدو میدو میام:D:))
 

قاصدک آبی

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
948
امتیاز
12,975
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
اردبیل
سال فارغ التحصیلی
1400
. همین دیروز تهمت رو نوشته بودم تحمت:D
. یبار دختر خالم خواست بگه یه کف مرتب ، گفت یه کف مرکب :)):-?
. یبار می خواستم بگم دختر دوست بابام باهام هم کلاسی شده ، همش دارن ما رو باهم مقایسه می کنن ، گفتم دوست دختر بابام باهام هم کلاسی شده .. :D=)):| تازه وقتی متوجه نگاه های مخاطبم شدم فهمیدم اشتباه کردم:|:-?=))
. دی ماه ۹۶ زمان اعتراضات می خواستم به فروشنده بگم شامپو ضد شوره دارین ، گفتم شامپو ضد شورش دارین ؟:|=))
. چند بارم خواستم بگم ضد آفتاب ، گفتم آفتاب پرست ~X(=))
. یبارم حواسم نبود کرم بدن رو به صورتم زدم:|:)):D
خوب دیگه بیشتر از این بگم آبروم میره:D;;)
 
آخرین ویرایش:

Samin00

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
105
امتیاز
1,968
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
شهرکرد
سال فارغ التحصیلی
1400
عاقااااا ما امروز داشتیم با یکی بحث جدی میکردیم بعد طرف در اومد گفت وایییی گیر عجب خری افتادیما منم مثلا اومدم جواب به قول معروف دندون شکن بدم بدتر گند زدم گفتم خودت گیر عجب خری افتادی یعنی آدم با چنگال اب بخوره اینجوری ضایه نشه :)):)):))=)):))
 
آخرین ویرایش:

Detective SHERLOCK

Logophile
ارسال‌ها
363
امتیاز
2,078
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
مدال المپیاد
دردست احدااااث ؛) المپیاد دانشجویی میرویم ان شا الله
دانشگاه
کاشان
رشته دانشگاه
پزشکی
روز امتحان زبان ترم
من:میگم فلانی میخوای بت تقلب بدم;;)
فلانی:حالت خوبه تو راه عوضت نکردن تو و تقلب؟؟؟؟؟؟:eek:
من:میتونم;))

بعد امتحان
بقیه:چققققققققققققققققققققققد خری معلم تو کلاسه جوابو داد میزنی؟؟:|

سوتی=معلم عزیز مانتو سیاه سفید رنگ دیوار پوشیده بود من فکر کرده بودم رفته بیرون:-"
 
بالا