در جواب ِ دخترم که پرسید: چرا مرا به دنیا آوردی؟
زیرا سالهای جنگ بود
و من نیازمند ِ عشق بودم
برای چشیدن ِطعم ِ آرامش.
زیرا بالای سی سال داشتم
و می ترسیدم از پژمردن
پیش از شکفتن و غنچه دادن.
زیرا طلاق واژه ای ست
تنها برای مرد و زن
نه برای مادر و فرزند.
زیرا تو هرگز نمیتوانی بگویی:
مادر ِ...
آدمهای ساده را دوست دارم …
همان ها که بدی هیچ کس را باور ندارند.
همان ها که برای همه لبخند دارند.
همان ها که همیشه هستند،
برای همه هستند.
آدمهای ساده را باید مثل یک تابلوی نقاشی ساعتها تماشا کرد؛
عمرشان کوتاه است
بس که هر کسی از راه می رسد یا ازشان سوء استفاده می کند
یا زمینشان میزند
یا درس...
رفیق جان!
خیلی خسته ام خیلی! پاییز هم آمد و بر این بی حوصلیگی ها و دلگیری ها افزود!
رفیق جان!
دلم از دنیای دوستیهای پر از ریا گرفته! آنقدر که اعتمادی هم دیگر به چشم و گوشم ندارم چه برسد به تو!
رفیق جان!
میدانم که دنیا همیشه به ساز من نخواهد رقصید ولی مدتهاست که من سازی نمیزنم ولی او همچنان در...
گاهی اوقات
مرد از زن خیلی تنها تر است...
مرد لاک ناخن نمیزند که هر وقت دلش گرفت دستش را باز کند و به ناخن هایش نگاه کند...
مرد موهایش بلند نیست که در بی کسی کوتاهش کند و لج کند با تمام دنیا ...
مرد نمی تواند اشک ریزان در اتاقش محبوس باشد باید در اوج همهمه و شلوغی گریان باشد...
مرد حتی دردهایش را...