نتایج جستجو

پاسخ : هرگز نخواب کوروش....! خوب منم بهتون یه - میدم هم به این دلیل که شعر تکراری بود هم به این دلیل که یه تنوعی باشه

پاسخ : بهترین شعری که تا به حال خوندی! افسانه عشق و جنون ٫ رفته ز خاطر تاکنون... آن تک سوار قصه ها ٫ با اسب خود شد واژگون... بس عهدها بشکسته شد ٫ ديگر خدا هم خسته شد... در کارزار زندگی ٫ بازوی مردان بسته شد... ای چرخ افسونت چه شد؟... الوند و سيحونت چه شد؟... بر تنب كوچك تا ارس٫... کاوه فريدونت...

پاسخ : Twilight من از پسره میترسیدم یه جوری بود! قشنگه از این داستانا خوشم میاد

پاسخ : نظرتون درباره ی الی ما که با خود الی رفتیم همش بهش میگفتیم برو خودتو نشون بده فیلم تموم شه دوستام زیاد خوششون نیومد ولی به نظر من خیلی قشنگ بود

پاسخ : امکانات مدرسه شما؟؟ امکانات؟ چی هست این امکانات؟هیچ نوع اطلاعاتی راجع بهش ندارم

پاسخ : نامه ای برای سمپاد نماینده هر مدرسه قرار چه کار کنه؟ میتونیم از همه ی بچه های مدرسه یه امضا واسه تایید بگیریم و بفرستیم واسه کسی که داره نامه رو مینویسه تا امضا هارو ضمیمه نامه کنه چقدر امضا میشه:دی

پاسخ : حلقه...........! ما هم حلقه میزنیم:دی اتفاقا من تا الان فکر میکردم این کارو فقط بچه های مدرسه ی ما میکنن! اولش هم معاونا بهمون میگن هرکی سرما بخوره غیبتش غیر موجه و برید تو کلاس و این حرفا اما بعدش که میبینن خیلی بزرگ شده حلقه وایمیستن نگاه میکنن امسال من یه عکس از حلقه پارسال رو تو برد...

پاسخ : شغل خارج از مدرسه منم واقعا دوست دارم پرستار بچه باشم:دی اما کسی بچه شو دست من نمیده

پاسخ : هماهنگ کننده من و الهه هم امروز نشریرو نشون مدیرمون دادیم مدیرمون موافقت کرد

پاسخ : نگاهی به فیلم سینمایی ده رقمی‌ وای اسم این فیلمو نیارین که موهای تنم سیخ میشه اونروز که ما رفتیم فیلمو ببینیم 10 نفر بودیم بلیت نبود مجبور شدیم 2 ساعت دیگه بمونیم وقتی فیلمو دیدیم اینقدر ضد حال خوردیم که نگو

پاسخ : وقتی یه جوجه یه مهسا رو می بینه من سحرم! همون که تو جمشیدیه اصلا حرف نمیزد! منظورم از شخصیتت بود محکم با ثبات و معتقد! نه فاطی کماندو ها خیلی ترسناکن تو ترسناک نبودی:دی

پاسخ : آیا بچه های سمپادی واقعا ریاضی رو دوست دارن یا... من تنها درسی که از اول راهنمایی نتونستم باهاش کنار بیام و همیشه افتضاح ترین نمره هام مال اون بوده ریاضیه فکر کنم به خاطر این بود که ا معلمش میترسیدم واسه همین درس یاد نمیگرفتم

پاسخ : مرگ من روزی فرا خواهد رسید من کلا تو هر دوره ای از زمان یکی از شعرای فروغ رو دوست دارم کلاس پنجم که بودم اینو خیلی دوست داشتم همش میخوندم حالا این شعرشو شدیدا دوست دارم آفتاب می شود نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب می شود چگونه سایه ی سیاه سرشکم اسیر دست آفتاب می شود نگاه کن...

پاسخ : برایم شعر میخواند. واقعا نوشته هاتون قشنگن! یه عالمه حس خوب به ادم دست میده از فکر اینکه چقدر بعضی از نوشته هاتون واقعین! واقعیت هایی که واسه ماها همیشه روشون سرپوش گذاشتن! نوشته هاتون مثل شکلات تلخ اخرش یه ته مزه تلخ داره اما بازم دوست داری بخوری! به خاطر استعدادتون تبریک میگم خیلی وقت...

پاسخ : سمپادیا رو از کجا شناختی؟ منم پرنیان.دی بهم معرفی کرد قبلشم اولیامون خیلی تو سایت میومدن من اول از این سایت متنفر بودیم چون هر وقت میرفتیم تحقیق کنیم پرنیان اول این سایتو باز میکرد اما بعدا خیلی از محیطش خوشم اومد که چقدر هم مسخره ام کردن که تو که از این سایت متنفر بودی!

پاسخ : روز اول مهر،روز اول سمپاد منم واسم خیلی سخت بود از این فرناز خل و بقیه بچه ها جدا بشم اما سخت ترین چیزش همون حرفای معلما اینکه امسال سال بسیار سختیه و شما جای دانش اموزای خوبو گرفتینو.... این حرف همیشه منو ازار میده میترسم واقعا لیاقت سمپادی بودنو نداشته باشم بچه های جدید هم فکر کنم...

پاسخ : روز اول مهر،روز اول سمپاد ما تعطیلیم چون ورزش و فیزیک داریم معلم فیزیکمون هم مریضه واسه همین تعطیلمون کردند

پاسخ : چه کتابی بخوانیم؟! کتاب خوب زیاد خوندم اما من او هزار خورشید تابان شیطان و دوشیزه پریم بگذار سخن بگویم شازده کوچولو همه ی کتابای صمد بهرنگی که من عاشقانه دوسش دارم دختران خورشیدی کمی بادبادک باز و......

پاسخ : خودکشی !!!! من اما نمیدونم چرا به این کار علاقه دارم؟ شاید واسه جلب توجه اما وقتی بمیری دیگه مردی توچه بقیه واست مهم نیست شاید چون از اجبار بدم می یاد عصبانیم که مجبورم زندگی کنم نا خواسته شایدم چون دلیلی نمیبینم که بخوام زندگی کنم هیچ چیز عزیزی ندارم

پاسخ : وقتی یه جوجه یه مهسا رو می بینه اما من وقتی جوجه رو دیدم دقیقا همون چیزی بود که فکر میکردم!