پاسخ : جرئت حقیقت
ما اول راهنمایی بودیم روز آخر مدرسه بود سر کلاس زیست وقت آزاد گرفتیم این معلم زیستمونم اصن خیلی بی جنبه بود دو نفر رو از کلاس بیرون کرده بود قبلا بعد یکی گفت به یه بدبختی بره لپ های معلم زیستمون رو بکشه بگه گوگولی مگولی بیچاره رفت لپش رو کشید نزدیک بود بندازتش بیرون اصن یه...