پاسخ : خاطرات سوتیها
داشتم با داداشم تو خیابون راه میرفتم خواستم بگم عهه فلانی شوهر معلممونه گفتم عههه نگا معلم شوهرمون :-"
یه بار دیگه هم داشتم با یه اقایی بحث میکردم بحث جدی ...یهو بلند گفتم تو اول جوال منو سواب بده :| آقاعه گفت حق با شماس جوالتون سواب ندادمه :-" تا یه هفته بهم اینو میگفت