پاسخ : سوتیها
ما رفته بودیم کشور آذربایجان، تو فرودگاه یکی از آشناهای یکی از دوستای بابام اومده بود دنبالمون. منم یه چمدون دستم بود. این آقاهه دستش رو دراز کرد چمدونه رو بگیره، من فکر کردم می خواد باهام دست بده، دست دادم!! ;D
(الان برادرم یادآوری کرد انگار یه اتفاق عین این تو فیلم ترمینال...