نتایج جستجو

  1. اشعاری برای سمپاد و سمپادیا

    پاسخ : اهل سمپادم نه بابا خیلی جالب بود من خودمم بکشم نی تونم یه خط مثل اینو بگم
  2. اشعار عرفان نظر آهاری

    پاسخ : اشعار عرفان نظر آهاری قشنگ كوچك گفت : كسي دوستم ندارد. ميداني چقدر سخت است اين كه كسي دوستت نداشته باشد؟ تو براي دوست داشتن بود كه جهان را ساختي. حتي تو هم بدون دوست داشتن… ! خدا هيچ نگفت. گفت : به پاهايم نگاه كن! ببين چقدر چندش آور است. چشم ها را آزار مي دهم. دنيا را كثيف مي كنم...
  3. اشعار عرفان نظر آهاری

    پاسخ : اشعار عرفان نظر آهاری قطاري به مقصد خدا مي رفت . لحظه اي در ايستگاه دنيا توقف کرد و پيامبر رو به جهان کرد و گفت: مقصد ما خداست. کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهي است تنها براي گذشتن؟ قرن ها گذشت اما از بي شمار آدميان جز اندکي بر...
  4. اشعار عرفان نظر آهاری

    پاسخ : اشعار عرفان نظر آهاری اين سماور جوش است ، پس چرا مي گفتي ديگر آن خاموش است؟ باز لبخند بزن قوري قلبت را ، زودتر بند بزن توي آن، مهرباني دم کن بعد بگذار که آرام آرام چاي تو دم بکشد. شعله اش را کم کن. دست هايت ، سيني نقره نور اشک هايم ، استکان هاي بلور کاش استکان هاي مرا ،...
  5. اشعار عرفان نظر آهاری

    پاسخ : اشعار عرفان نظر آهاری یک نفر دلش شکسته بود / توی ایستگاه استجابت دعا / منتظر نشسته بود / منتتظر،ولی دعای او / دیر کرده بود / او خبر نداشت که دعای کوچکش / توی چار راه آسمان / پشت یک چراغ قرمز شلوغ... * او نشست و باز هم نشست روزها یکی یکی از کنار او گذشت * روی هیچ چیز و هیچ جا از دعای او...
  6. مهدی اخوان ثالث

    پاسخ : مهدی اخوان ثالث لحظه ي ديدار لحظه ي ديدار نزديك است باز من ديوانه ام ، مستم باز مي لرزد ، دلم ، دستم باز گويي در جهان ديگري هستم هاي ! نخراشي به غفلت گونه ام را ، تيغ هاي ، نپريشي صفاي زلفكم را ، دست و آبرويم را نريزي ، دل اي نخورده مست لحظه ي ديدار نزديك است
  7. مهدی اخوان ثالث

    پاسخ : مهدی اخوان ثالث زمستان سلامت را نمي خواهند پاسخ گفت سرها در گريبان است كسي سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند كه ره تاريك و لغزان است وگر دست محبت سوي كسي يازي به اكراه آورد دست از بغل بيرون كه سرما سخت سوزان است نفس ، كز گرمگاه سينه مي آيد برون ،...
  8. مهدی اخوان ثالث

    پاسخ : مهدی اخوان ثالث کتیبه فتاده تخته سنگ آنسوي تر ، انگار كوهي بود و ما اينسو نشسته ، خسته انبوهي زن و مرد و جوان و پير همه با يكديگر پيوسته ، ليك از پاي و با زنجير اگر دل مي كشيدت سوي دلخواهي به سويش مي توانستي خزيدن ، ليك تا آنجا كه رخصت بود تا زنجير ندانستيم ندايي بود در روياي خوف و...
  9. مهدی اخوان ثالث

    پاسخ : مهدی اخوان ثالث دریچه ها ما چون دو دريچه ، رو به روي هم آگاه ز هر بگو مگوي هم هر روز سلام و پرسش و خنده هر روز قرار روز آينده عمر آينه ي بهشت ، اما ... آه بيش از شب و روز تيره و دي كوتاه اكنون دل من شكسته و خسته ست زيرا يكي از دريچه ها بسته ست نهمهر فسون ، نه ماه جادو كرد نفرين...
  10. مهدی اخوان ثالث

    پاسخ : مهدی اخوان ثالث برف پاسي از شب رفته بود و برف مي باريد چون پر افشاني پر پهاي هزار افسانه ي از يادها رفته باد چونان آمري مأمور و ناپيدا بس پريشان حكمها مي راند مجنون وار بر سپاهي خسته و غمگين و آشفته برف مي باريد و ما خاموش فار غ از تشويش نرم نرمك راه مي رفتيم كوچه باغ ساكتي در پيش...
  11. مهدی اخوان ثالث

    پاسخ : مهدی اخوان ثالث آخر شاهنامه اين شكسته چنگ بي قانون رام چنگ چنگي شوريه رنگ پير گاه گويي خواب مي بيند خويش را در بارگاه پر فروغ مهر طرفه چشم نداز شاد و شاهد زرتشت يا پريزادي چمان سرمست در چمنزاران پاك و روشن مهتاب مي بيند روشنيهاي دروغيني كاروان شعله هاي مرده در مرداب بر جبين قدسي...
  12. موزه

    پاسخ : شعرهاي من (لطفا نظر بده) هر چی + بدم بازم کمه ایول خیلی قشنگ بودن =D> =D>
  13. فروغ فرخ زاد

    پاسخ : فروغ فرخزاد دیو شب ای لای ، ای پسر کوچک من دیده بربند ، که شب آمده است دیده بر بند ، که این دیو سیاه خون به کف ، خنده به لب آمده است سر به دامان من خسته گذار گوش کن بانگ قدم هایش را کمر نارون پیر شکست تا که بگذاشت بر آن پایش را آه بگذار که بر پنجره ها پرده ها را بکشم سرتاسر با دو صد...
  14. فروغ فرخ زاد

    پاسخ : فروغ فرخزاد سرود زيبايي آه ای مردی که لبهای مرا از شرار بوسه ها سوزانده ای هیچ در عمق دو چشم خامشم راز این دیوانگی را خوانده ای ؟ هیچ می دانی که من در قلب خویش نقشی از عشق تو پنهان داشتم هیچ می دانی کز این عشق نهان آتشی سوزنده بر جان داشتم گفته اند آن زن زنی دیوانه است کز لبانش...
  15. فروغ فرخ زاد

    پاسخ : فروغ فرخزاد فروغ فرخزاد کیست؟ فروغ فرخزاد (۸ دی، ۱۳۱۳ - ۲۴ بهمن، ۱۳۴۵ در سانحه تصادف) شاعر معاصر ایرانی است. وی پنج دفتر شعر منتشر کرد که از نمونه‌های قابل توجه شعر معاصر فارسی هستند. فروغ فرخزاد در ۳۲ سالگی بر اثر تصادف اتومبیل بدرود حیات گفت. فروغ با مجموعه‌های «اسیر»، «دیوار» و...
  16. فروغ فرخ زاد

    پاسخ : فروغ فرخزاد آيينه شكسته ديروز به ياد تو و آن عشق دل انگيز بر پيكر خود پيرهن سبز نمودم در آينه بر صورت خود خيره شدم باز بند از سر گيسويم آهسته گشودم عطر آوردم بر سر و بر سينه فشاندم چشمانم را ناز كنان سرمه كشاندم افشان كردم زلفم را بر سر شانه در كنج لبم خالي آهسته نشاندم گفتم به خود...
  17. فروغ فرخ زاد

    پاسخ : فروغ فرخزاد رمیده نمي دانم چه مي خواهم خدا يا به دنبال چه مي گردم شب و روز چه مي جويد نگاه خسته من چرا افسرده است اين قلب پر سوز ز جمع آشنايان ميگريزم به كنجي مي خزم آرام و خاموش نگاهم غوطه ور در تيرگيها به بيمار دل خود مي دهم گوش گريزانم از اين مردم كه با من به ظاهر همدم ويكرنگ هستند...
  18. فروغ فرخ زاد

    پاسخ : فروغ فرخزاد مهمان امشب آن حسرت ديرينه من در بر دوست به سر مي آيد در فروبند و بگو خانه تهي است زين سپس هر كه به در مي آيد شانه كو تا كه سر و زلفم را در هم و وحشي و زيبا سازم بايد از تازگي و نرمي و لطف گونه را چون گل رويا سازم سرمه كو تا كه چو بر ديده كشم راز و نازي به نگاهم بخشد بايد اين...
  19. اشعار مذهبی

    شعری زیبا در وصف امام حسین باز این چه شورش است که در خلق عالم است باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است این صبح تیره باز دمید از کجا کزو کار جهان و خلق جهان جمله در هم است گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب کاشوب در تمامی ذرات...
  20. اشعار مذهبی

    شب دهم ویژه عاشورا شب دهم مرز در عقل و جنون باریك است كفر و ایمان چه به هم نزدیك است عشق هم در دل ما سردرگم مثل ویرانی و بهت مردم گیسویت تعزیتی از رویا شب طولانی خون تا فردا خون چرا در رگ من زنجیر است زخم من تشنه تر از شمشیر است مستم از جام تهی حیرانی باده نوشیده شده پنهانی باده نوشیده شده...
Back
بالا