بعداً؟
بعداً وجود نداره
بعداً چای سرد میشه
بعداً روز شب میشه
بعداً آدم پیر میشه
بعداً زندگی تموم میشه
و آدم حسرت اینو میخوره که کاریُ که قبلاً میتونست بکنه انجام نداده ...
انگار همه دوستام افتادن کلاس الف من کلاس ب، انگار همه رفتن اردو جز من، انگار تو یارکشی بازی کسی منو برنداشته، انگار دارم استوری دوستامو میبینم که رفتن عشق و حال و منو پیچوندن، انگار تک تک دور و بریام تولدمو یادشون رفته، انگار از یه اتفاق مهم فیلم گرفتم ولی دکمه ضبط رو نزدم، انگار شارژ گوشیم ۱ درصده و منتظر یه تماس مهمم، انگار معلم میگه بقیشو تو بخون و من حواسم نبود، انگار یه چیزی رو فراموش کردم ولی نمیدونم چی...