ماه: ژانویه 2009

پیام خداحافظی جناب آقای دکتر اژه ای

هو المحبوب دکتر اژه ای - رییس سابق سمپاد

وقتی آمدم، موی سپیدی بر چهره‌ام نبود و اکنون پس از گذشت بیش از بیست و یک سال، با قامتی راست و امیدوار، محیط کارم را ترک می‌کنم؛ با فرزندی رشید به نام سمپاد برای ایران اسلامی: مقاوم و سازش‌ناپذیر. در این مدت، دو تن بیش از همه مرا ممنون خود ساختند: رهبر معظم انقلاب که با دفاع از سمپاد در شورایعالی انقلاب فرهنگی، به این نهال امکان غرس دادند و همواره نگران کاستی‌های آن بودند؛ و نخست وزیر وقت، جناب آقای مهندس میرحسین موسوی که مرا به این مسیر کشاند. در این مدت سعی کردم مدیرانی داشته باشم که به فرموده امام راحل (ره) بر ریاست ریاست کنند، نه دریوزگی مدیریت، و در این که تا چه حد موفق بودم، هیچ گاه تردیدی نداشته‌ام. هر چند، هر کسی در گزینش خود دچار خطا می‌شود و من تا آخرین لحظه در هدایت مدیرانم به سوی استقلال و تعهد به انقلاب و اسلام ــ به جای تعهد به خطوط سریع السیر و قلیل البقا ــ کوشیدم. بچه‌های این سرزمین را در هر کجای ایران عزیز، همانند هر ایرانی مسلمان، با تمام وجود دوست داشته‌ام و این دوست داشتن را لازمه ذهن هر معلمی می‌دانم که بخواهد راه انبیا، و نه دریوزگی اغنیا، را طی کند. سمپاد را برای آن‌ها به وجود آوردم که کمتر کسی به فکر آن‌هاست. وقتی فرزند استانداری در آزمون ورودی سمپاد مردود می‌شد، خوشحال نمی‌شدم، اما وقتی فرزند بلال‌فروش روبروی همان استانداری قبول می‌شد، از شادی در پوست خود نمی‌گنجیدم.
خدا را شاکرم که با حداقل سرمایه مادی و بیشترین سرمایه معنوی، مراکزی را تأسیس کردم که اولیای قبول نشدگان با درایت آن، اقرار به وجود رقابت سالم می‌کردند و فقط معدود راه‌نیافتگانی بودند که به لجن‌پراکنی و فحاشی می‌پرداختند. برای من اما، نه تعریف پذیرفته‌شدگان و نه توهین معدود راه‌نیافتگان، تفاوت بنیادینی نداشت. به هیچ ناحقی حق ندادم و از اصلاح هیچ اشتباهی ــ حتی اگر مقدمه لجن‌پراکنی برایم می‌شد ــ روی‌گردان نشدم.
در کنکور امسال، با وجود اعلام نتایج بر روی سایت، وقتی به من اعلام شد که دو سئوال، پاسخ‌های نزدیک به هم داشته‌اند و کلید چهار سئوال نیز جابه جا شده است، بدون لحظه‌ای تردید تصمیم گرفتم آن دو سئوال را حذف و کلید چهار سئوال را اصلاح و مجدداً اسامی پذیرفته شدگان را به همراه اسامی کسانی که حقشان ضایع شده بود، بر روی سایت بگذارم. می‌دانستم که با یک «سونامی ردشدگان» روبرو خواهم شد و تازه بعد از این اعلام بود که اعتراض‌ها صورت گرفت و انعکاس آن موجب درخواست غیر قانونی لغو کنکور، هم از سوی دوستان ساده لوح و هم از سوی ستیزه‌گران شادمان، شد. در ادامه، ادعای یافتن 16 غلط جدید و تشخیص آن در طی چند ساعت و عدم قدرت به اثبات رساندن حتی یکی از این غلط‌ها مطرح شد و حتی در 20 اردیبهشت ماه، کلیه اشکالات با صدا و سیما مطرح و ضبط تلویزیونی شد، ولی با وجود پوشش رسانه‌ای هیاهوی ردشدگان، حتی یک ثانیه از آن پخش نگردید؛ واقعاً چه عدالتی! در اینجا باید از وزیر محترم آموزش و پرورش به جهت حمایت از برگزاری مرحله دوم آزمون ورودی سمپاد در اردیبهشت 1387 قدردانی نمایم که این موافقت در پی گزارش مستند سمپاد حاصل شد.
از مرداد ماه 87 به بعد، با هر مدیری که جلسه داشتم، خداحافظی می کردم و حتی برای نیمسال اول تحصیلی، ساعت موظف تدریسم را در دانشگاه پر کردم. انبوهی از کارهای جنبی، نظیر آرشیو فصلنامه روانشناسی و زونکن‌های مربوط به سایر فعالیت‌هایم را به خارج از سازمان انتقال دادم تا در روز موعود (!) سبکبار خداحافظی کنم، هر چند خود این امر نیز خالی از عواقب نبود. متأسفانه کار انتخاب جایگزین کمی به طول انجامید، تا این که در بعد ازظهر 16 دی ماه، طی یک نمابر ساده، نام جانشینی که حدود یک ماه قبل از آن مطلع شده بودم، برایم ارسال شد. همان شب به راننده گفتم ماشین را بخواباند و خود با وسیله شخصی یکی از همکاران، سمپاد را ترک کردم.
اکنون احساس می‌کنم باری را از دوشم برداشته‌اند و از هرگونه قصور و تقصیری که در این مدت داشته‌ام، از پروردگارم و عزیزان سمپادی پوزش می‌طلبم. آنچه تأسیس شده، به خاطر ایران اسلامی بوده است. سمپاد در آن زمان، زیر بمباران و موشک باران ایجاد شد و نامه درخواستش در روزهای سخت جنگ به ریاست جمهوری ارسال شد. آن روز، یکی از اساتید آموزش و پرورش دلیل مخالفتش با تأسیس را این موضوع اعلام کرد که پذیرش دانش‌آموز با معدل 19 و تحویل دادن دانش‌آموز با معدل 19 هنر نیست. رهبر انقلاب در پاسخ فرمودند، این گفته وقتی صحیح است که فرض کنیم در شرایط فعلی دانش‌آموزان با معدل 19 وارد مدارس می‌شوند و با معدل 19 از همان مدارس خارج می‌شوند، در حالی که عملاً این طور نیست.
از میان شش وزیر روی کار آمده در این مدت، تنها یک وزیر برایم کم‌آزار بود و من چه شب‌ها که تا صبح نگران این کودک نوپا، بی‌خوابی را تجربه نکردم. فکر نمی‌کردم این نهال در کنار سایر نهال‌های آموزشی نظام مقدس ما این چنین سریع به بار بنشیند؛ آن هم با وجود آن همه هیاهوی فرار مغزها و اطلاعاتی که هیچ وقت تبیین و تفسیر نشد و فقط چماقی بر سر سمپاد ماند که معلوم نبود در دست چه کسی است.
فرزندان سمپادی‌ام! اطمینان داشته باشید هیچ کجا مانند وطن یک فرد نیست و هیچ افتخاری بالاتر از تلاش برای تعالی و رشد و شکوفایی سرزمین مادری نیست، و این تنها در سایه باور توحیدی امکان‌پذیر خواهد بود. اگر شما بر این باور باشید، کاری کارستان خواهید کرد و عظمت و مجد گذشته سرزمینتان را تکرار خواهید نمود.
همکاران سمپادی‌ام! می‌دانم از میان شما، آنان که به راه سمپاد معتقد بودید، از نظر مادی هیچ بهره‌ای نگرفتید و بیش از آن چه موظفتان بود، کار کردید. در هر شهری با کوشش شما مدارس سمپاد جان گرفت و آن که کمتر از همه نقش داشت من بودم و آن که بیش از همه ناسزا شنید، شما بودید. هر کجا هستید، به خدمت خود ادامه دهید و بدانید که خدا تنها داوری است که می‌توان به او تکیه کرد و امید داشت.
من خوشحالم که هیچ یک از سفارش‌شدگان معدود نمایندگان مجلس و معدود کارگزاران نظام ــ که عادت به ثبت سفارش داشتند ــ به سمپاد راه نیافتند، که اگر این چنین بود، در طول این سال‌ها با سمپادی‌های عاشق و در عین حال مطالبه‌گر روبه رو نبودم.
امیدوارم ایران عزیز از زعفران وجود شما پربهره باشد و روزهای شکوفایی علمی ایران اسلامی، مسیر رهروان بعدی را روشن‌تر و شاداب‌تر سازد. در پایان، عذرخواهی می‌کنم از این که از آنچه در ذهنم برای سرمایه‌های سرزمینم بود، بخش ناچیزی را تحقق بخشیدم و همواره کلام رهبرم در پیش رویم بود که:
«عدالت» به معنای این نیست که ما با همه استعدادها با یک شیوه برخورد کنیم؛ نه، استعدادها بالاخره مختلف است. نباید بگذاریم استعدادی ضایع شود و برای پرورش استعدادها باید تدبیر بیاندیشیم؛ در این تردیدی نیست. اما ملاک باید استعدادها باشد و لاغیر؛ عدالت این است.
و با تفألی از لسان‌الغیب:
ای دل ریش مرا با لب تو حق نمک
حق نگهدار که من می‌روم الله معک
چرخ بر هم زنم ار غیر مرادم گردد
من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک

جواد اژه‌ای
87/10/22

“چی” شد؟

نشستی گوشه ی اتاقت رفتی تو فکر و خیال، در اتاقت باز می شه انگار نه انگار! “شد”، نه انگار نشد، یه کم بلند تر: “شد”، بازم نشد! … چرا داد می زنی تو؟ ، می گم “شد”، چی شد؟ چیزی که می خواستی! … در اتاق بسته شد! … “چی” شد؟

بالا می رویم …

ما ز بالائیم و بالا میرویم                  ما ز دریائیم و دریا میرویم

 

روزی سر درد دل عزیزی باز شد و هوایمان را بارانی کرد. من نمی دانستم.از آن پس دعاها و راز و نیاز ها   نم نمک شروع به رفتن کردند. رفتند و رفتند به آن بالاها. رفتند تا به او بگویند که صبری ارزانی دارد بر عزیزمان و امتحانش آسان بگرداند  ، قوتی به وی دهد و بر تحملش بیافزاید تا از این امتحان سربلند بیرون بیاید.

ناگهان … امتحانش سخت تر شد ولی من نفهمیده بودم. چند روز بعد روز عاشورا بود . و من باز هم میان باران دلم برایش دعا کردم ، آسانی امتحانش را خواستم و شفای عزیزش را. ولی…  دیگر دیر شده بود،عزیزش رفته بود و باز نمی گشت.

هنگامی که فهمیدم نمی دانستم به او چه بگویم؟! تسلیت… مسخره بود! این کلمه چیزی را عوض نمی کرد. بی معنی بود…

از کنارم رد شد. به دنبالش رفتم. ولی…  حتی سلام هم از گلویم بیرون نمی آمد . صدایش می کردم که چه بگویم؟؟؟ او رفت… نمی دانم اگر این بار ببینمش به او چه می گویم؟! نمی دانم بغض امانم می دهد یا نه؟! یعنی آن هنگام که من شفای عزیزش را می خواستم ، او رفته بود؟؟؟

دیگر کاری از دست من بر نمی آید جز اینکه  برایش  دعا کنم. فقط می توانم بنشینم و دعا کنم که : خدایا… عزیزمان… صبر ، صبر.

                                                                                    همین.

هر کس که این عزیز رو میشناسه براش یه چیزه قشنگ بنویسه و کامنت بذاره.شاید روزی بخوندش….

دشمن پشت دروازه ها

5b90

نمرديم و گوله هم خورديم…يعني فرجه هم داديم…كه بعدش امتحانات بديم.هميشه از دوران قديم كه دايناسور و اغازي بودم و اخر ثلث و ترم ميدادم (سختا رو ميگرفتن آسونا رو میدادم!) فك كردن به كليت امتحانات اخر ترم من ياد همين عبارت ” دشمن پشت دروازه ها ” ميندازه.هر چقدم كه بگیم نه درس دوست بود نه فلان درس قشنگ بود دانش نيك بود درس خواندن لذت بود نه نه ما درس را اشتياقي خوانده بود…نهههخیییر ! دشمن پشت دروازه هاست و هیچ كاريش نمي شه كرد .واز نظر ماهيتا واسمه ما به اوركهاي ارباب حلقه ها ميزنن !

فرم امتحان دادن و درس خوندن ما یا فلواقع جون دادن و تقلاها و شاخ دیو رستم تو آپولو شکستنمون! و فك كردن ما بهش يعني به کلیتش ما رو ياد آخراي نبرد هلمزديپ ارباب حلقه ها ميندازه.جايي كه سي چهل نفري تو تالار قلعه موندن و قشون اورك دارن در ميكنن.حالا همذات پنداري من با اينا سر چي شونه؟…ترسشون؟شجاعتشون؟جنگيدنشون؟كارسخت انجام دادنشون؟ادرنالين بالاي خونشون؟لباساشون؟رجزخونیشون ؟ ته ريش آراگورن؟! سخت جون بودنشون؟؟
البت هنو به هلمز ديپ ما نرسيدن ولي فرقي كه ندارد ، كلهم ما نفرات تو اين مدت نتونستيم جم كنيم.اصولا ما هميشه خدا در لشكركشيمون مشكل و قصور داشتيم.خلاصه فرجه نيومده رفت.حالا چي كا باس كرد اينك كه دشمن پشت دروازه هاست .باشد.ما تلاش ميكنيم.خدا هم بايد كاري كند شامل:رحم ، رحمت ، توفيق ،رحم و  بازم رحم ! ….

پدر رفت …

رد خبر رو توی سه جا توسنتم بگیرم.منشا خبر بر میگرده به مصاحبه خبرگزاری مهر.

نقل خبر از قول تابناک:

برکناری یک مدیر ارشد بعد از 21 سال

مدیر روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش گفت: رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان “سمپاد” برکنار شده است.

به گزارش مهر، احمد مرادی با بیان اینکه حجت الاسلام جواد اژه ای از ریاست سازمان استعدادهای درخشان برکنار شده افزود: این برکناری بر اساس سیاستهای وزارت آموزش و پرورش در تغییر مدیران صورت گرفته است.

جواد اژه ای در سال 1366 با حکم نخست وزیر آن زمان به ریاست سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان درآمد و تا کنون در این مسند باقی مانده بود.

مدیر روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در ادامه داد: جایگاه دیگری در آموزش و پرورش برای آقای اژه ای در نظر گرفته شده است که به زودی عنوان می شود.

تعدادی از سوالات آزمون مدارس استعدادهای درخشان که در اسفند ماه سال گذشته برگزار شد اشتباه بود که منجر به اعتراض والدین و در نهایت عنوان این موضوع در سازمان بازرسی کل کشور شد که این سازمان نیز رای به اشتباه “سمپاد” داد.

هم اکنون نیز بسیاری از والدین نسبت به این موضوع معترض هستند و این پرونده را حتی در مجامع بین المللی مطرح کردند.

حجت الاسلام جواد اژه ای از ابتدای تاسیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان ریاست این سازمان را بر عهده داشت

نقل خبر از الف و مهر:

رئیس سازمان استعدادهای درخشان برکنار شد

مدیر روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش گفت: رئیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان “سمپاد” برکنار شده است.

احمد مرادی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه حجت الاسلام جواد اژه ای از ریاست سازمان استعدادهای درخشان برکنار شده افزود: این برکناری بر اساس سیاستهای وزارت آموزش و پرورش در تغییر مدیران صورت گرفته است.

جواد اژه ای در سال 1366 با حکم نخست وزیر آن زمان به ریاست سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان درآمد و تا کنون در این مسند باقی مانده بود.

مدیر روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش در ادامه داد: جایگاه دیگری در آموزش و پرورش برای آقای اژه ای در نظر گرفته شده است که به زودی عنوان می شود.

تعدادی از سوالات آزمون مدارس استعدادهای درخشان که در اسفند ماه سال گذشته برگزار شد اشتباه بود که منجر به اعتراض والدین و در نهایت عنوان این موضوع در سازمان بازرسی کل کشور شد که این سازمان نیز رای به اشتباه “سمپاد” داد.

هم اکنون نیز بسیاری از والدین نسبت به این موضوع معترض هستند و این پرونده را حتی در مجامع بین المللی مطرح کردند.

حجت الاسلام جواد اژه ای از ابتدای تاسیس سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان ریاست این سازمان را بر عهده داشت.

حالا صحت و کم و کیف خبر چند روز آینده مشخص میشه.

بر اساس مطالبی که من از زبان خود آقای اژه ای شنیدم بسیاری هستند که مخالف سمپاد هستند و معتقدند این سازمان باید برچیده بشه. حال شاید این مقدمه ای باشد …

فردی بعدی کیست خدا میداند. اما خدا کند که مدیر باشد نه یک حرف گوش گن محض.

هیجان(!)

گاهی هیجان من برای انجام یک حماقت بزرگ مهار نشدنیه….گاهی تلاش میکنم این هیجان رو به همه تزریق کنم اما تنها شدت حماقت نهفته در هدف بهشون القا میشه….گاهی از عدم درک مردم این جمله ها ناشی میشه:
“چه مسخره!”
“چه قدر تو احمقی!”
“هیچ فرقی با یه نوجوون معمولی نمیکنی!”
“تو اونی نیستی که باید!”
“این کار از هر احمق احساساتی بر میاد!”
پ.ن:گاهی هیجان زیاد یک شخص خارجی نشون میده درونش چه خبره!
پ.پ.ن:آینده گس است و نگاه من تلخ!