• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
سلام، عیدتون مبارک. (;
طبق نظرای خودتون و با توجه به این تاپیک، فیلم «یه حبّه قند» به کارگردانی رضا میرکریمی برای تماشای گروهی هفتم انتخاب شد.

Ye_Habe_Ghand.jpg


خلاصه‌ی فیلم: یه حبّه قند یه فیلم کاملا ایرانی ـه که بخشی از زندگی یک خانواده‌ی یزدی رو به تصویر می‌کشه. اعضای این خانواده‌ی پرجمعیت برای مراسم عقد دختر خانواده (پسند با بازی نگار جواهریان)، به خونه باغ میان و در واقع این بهانه‌ای میشه برای دور هم بودنشون. فیلم روایتگر ِاین مراسم و فراز و نشیب‌های اونه.

جوایز فیلم:

× جشنواره فیلم کازان روسیه برنده بهترین فیلم بلند، بهترین فیلمبرداری، بهترین بازیگر زن
× نامزد بهترین چهره‌پردازی، طراحی صحنه و لباس، صدابرداری، بازیگر مکمل زن (ریما رامین فر) در 29مین دوره جشنواره فیلم فجر

می‌بینید که در کمال تعجب یه حبّه قند فقط نامزد این رشته‌هاست و نه برنده! کریمی درباره جشنواره فیلم فجر گفته: برایم مهم نیست که از چنین جشنواره‌ای جایزه بگیرم.

سایت رسمی ِفیلم این هست و اطلاعات خوبی راجع به فیلم در اختیارتون قرار میده.
این هم تاپیک مرتبط با فیلم هست.
برای تماشای اون هم لطف کنید و فیلمش رو بخرید! واقف هستید که با این کار به عوامل فیلم کمک میکنید و دانلود فیلم در این باب کاری‌ست بس ناپسند! :د
و اینکه در ایام عید هم از چند شبکه پخش میشه. مثلا چهارشنبه ۳۰ اسفندماه، ساعت ۱۲:۲۰ از شبکه سه سیما.
تاپیک هم قفل نمیشه. از الان بازه تا نظراتتون رو بدید. به امید ِنقدهای خوبتون و بحث مفید تو اوّلین تماشای گروهی ِسال ۹۲.
 

کاربر حذف شده 8031

مهمان
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

این فیلم پر از سکانس های عالی و افتضاح بود ! یعنی شما تو این فیلم هر جور سکانسی که بخواید میتونید پیدا کنید !ولی خوب باز از خیلی از فیلم های ایرانی سر تر بوده و هست .
این فیلم از معدود فیلمهای ایرانی است که جامعه سنتی ایران را در مواجه با جامعه مدرن، درمونده و عقب افتاده نشون نمیده . همچنین از معدود فیلمهای سینمایی کشورمون هست که بازیگرا دارن به لهجه ی محلّی صحبت میکنند . همچنین فکر میکنم اصلی ترین هدف فیلم این بوده که بگه زندگی سنّتی خیلی بهتر از زندگیه شهریه . به عنوان مثال نقش « مسعود » که یه جورایی نماینده زندگی شهر نشینی تو فیلم کوبیده میشه .

نکات مثبت :

- یکی از خوبی های دیگه فیلم این بود که یه بازیگری بلد نشده بود و به قولی دوربین همش رو یکی زوم نمیکنه و تمام صحنه ها به کس خاصّی ختم نمیشه و همه ی بازیگر ها تو چشم هستند و وظیفه ی خودشون رو به خوی انجام میدن . در کل انتخاب بازیگرا خیلی خوب بود .
- سکانس های شلوغش زیاد بود و کارگردان شجاعت کرده بود که میخواست اهدافش رو تو اونجور سکانس ها دنبال کنه . (آخه فیلمای الان تو سکانساش یا یه نفر یا دو نفر ...!)
- نور پردازی و طراحی چهره خیلی خوبه . کلا رنگ و لعاب فیلم خوبه چون که اصلا با دیدن فیلم یه حسّ خوب به آدم دست میده که همش تاثیر این عوامل هست .

نکات منفی :

- یکی از بدی های فیلم اونجا هایی بود که فیلم اسلو موشن میشد . اصلا این اسلوموشن ها چی رو میخواست نشون بده ؟! توی اولین سکانسی که اسلو منشن هست ، قاصدک ها دارن این ور اون ور میرن و دست « پسند » گوشی هست و ....! توی دوّمین سکانسی که اسلو منشن میشه که خرده ريزهاي رنگارنگ كاغذ زرورق در فضا پخشند و....! توی سوّمین سکانسی که اسلو منشن میشه دختر کوچولوهِ داره تور عروسی میبنده به سرش و مراسم عزا پخش میشه ! خوب واقعا اینا اصلا لازم نبود که اسلوموشن بشن ، حتّی سکانس های مهمی هم نبودند !
- و یه چیز دیگه که واقعا نمیدونم چرا بهش توجه نشده بود این بود که چرا موسیقی که روی این اسلوموشن ها گذاشته شده بود ، اصلا سنتی نبود ! لااقل ایرانی هم نبود .

- همون طور که گفتم هدف اصلی فیلم نشون دادن اصالت ایرانیه ولی من فکر میکنم اصلا به این هدف نرسیدن ! چون با یه مراسم عروسی یا عزا که نمیشه فرهنگ نشون داد . یا اینکه تو این فیلم بار ها و بارها نقش « زن دایی » به مسخره کشیده میشه ! اصلا کسی از این خانواده زن دایی رو آدم حساب نمیکنه ! یا اینکه جامعه ی سنتی فرد گرا یا خانواده گرا نیست ! شدیداً اجتماع محوره که باز هم هیچ اثری از این مطلب تو فیلم نبود !
- فیلم سر و ته نداشت ! یعنی میخواستند یه عروسی بگیرن که نشد ؟ همین ؟ اینم شد داستان ؟ اونم یه داستان که قرار اصالت ایرانی رو نشون بده !
- یه جاهایی دروبین لرزش داشت . من که نفهمیدم چرا ! معمولا وقتی دوربین باید بلرزه که یه چیزی میخواد تغییر کنه یا پریشانی رو نشون بده ولی اینجا ....![nb]یه عدّه حتما میگن : « پسر ! تو که خودت هعی نقد کردی از فیلم پس چرا انتخابش کردی ؟! چرا هابیت رو انتخاب نکردی ؟!چون که هابیت انتخاب میشد ، عایا میشد درباره ی فرهنگ و اینا بحث کرد ؟! حداکثر درباره ی نوع کارگردانی اون هم سطحی یا اینکه دو سه تا چیز سطحیه دیگه ! شما قراره نیست با یه فیلم مشغول شید شما با یه فیلم باید فکر کنید ! بگیم حرفاش درست بود یا نه ؟! که یقینا حرفای یه فیلم ارتباط مستقیم با فرهنگ سازنده ی اون کشور داره .پس زیاد دور و بر فیلم خارجی نباشید اونم برای نقد ! آره برای بررسی کارگردانی و فیلمنامه و اینا خوبن ولی نه برای «درون مایه » فیلم ! [/nb]
 

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,146
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

من این فیلم رو خیلی دوست داشتم؛ خیــلی. فکر کنم سه بار هم رفتم سینما دیدم‌ش. :ی
یــــک. یه چیزی که می‌تونست هم نقطه‌ی قوت فیلم باشه و هم نقطه‌ی ضعف‌ش، لهجه‌ی یزدی‌شون بود. لهجه‌شون خیلی به فضاسازی و اینا کمک کرده‌بود؛ به عنوان کسی که یزدی نیست هم خیلی خوب در آورده بودن‌ش؛ ولی از طرفی بعضی‌جاها معلوم نبود چی می‌گن؛ مخصوصا اسامی خیلی واضح نبود. خیلی‌ها «پسند» رو «حسن» شنیدن مثن. :-"
دو. همون‌جوری که علیرضا هم گفت، این که روی یه بازیگر تمرکز نمی‌شه خیلی خوبه. این که یه عـــالمه آدم هستن با یه عــالمه داستان مختلف، دغدغه‌های مختلف... یعنی خب داستان صرفا یه مراسم عروسی که به عزا تبدیل می‌شه نیست! یه برش از زندگی تک‌تک آدم‌هاییه که توی اون خونواده‌ن. و همین باعث شده که بتونه رفتارهای مختلف آدم‌های مختلف رو بیان کنه، و در نتیجه جنبه‌های مختلف فرهنگ‌مون رو.
سه. نور، میزانسن‌ها، گریم‌ها، ... همه‌شون باعث شده‌ن آدم یه احساس خوب داشته‌باشه موقع دیدن فیلم؛ خسته نشه ازش!
چهار. فیلم‌برداری عالیــــه! قاب‌بندی‌ها مثلا، جوریه که می‌شه هر جای فیلم رو Pause کرد و اسکرین‌شات گرفت و یه عکس عـالی داشت. :ی
پنج. موسیقی‌ش! موسیقی‌ش! موسیقی‌ش! محشر. کاملا متناسب با سکانس‌ها؛ کاملا انتقال‌دهنده‌ی حس خوبی که آدم از «دیدن» می‌گیره؛ ... عالی. 8-> [ضمن این که جوریه که هم می‌تونه حس شادی رو القا کنه، هم غصّه رو. خیلی هم متناسب و خوب با کلیت فیلم.]
شیش. فیلم‌نامه خیلی عالی! اول از همه، موضوعی که انتخاب شده. عروسی، جزئیات مربوط به پیش‌تولید (!) ِ عروسی، کنش‌هایی که آدم‌های خانواده‌ی عروس/داماد دارن با هم، اینا خیلی موقعیت خوبی رو می‌تونن تشکیل بدن برای نشون دادن سنت‌ها و سنت‌های مدرنیزه‌شده. کلا عروسی و عزا -مخصوصا عروسی ته‌تغاری خونه، و عزای بزرگ خونواده- مراسمیَن که توش همه‌ی خانواده دور هم جمع می‌شن؛ و خب بخش عظیمی از فرهنگ ما بر اساس همین بنیان خانواده و ایناس.[nb]در جواب علیرضا هم بگم که لزومی نداره همه‌ی همه‌ی فرهنگ ایرانی رو نشون بده که! همین عروسی و عزا خیلی نمونه‌های خوب و کافی‌ایَن.[/nb]
دیالوگ‌ها. دیالوگ‌ها خیلی خوب و طبیعیَن. اون سکانسی که خواهرا تو اتاق دراز کشیده‌ن و حرف می‌زنن و می‌خندن رو در نظر بگیرین؛ حاضرم شرط ببندم که عین همین حرف‌ها رو تو جمع‌های خونوادگی خودمون هم شنیده‌م. :ی [نه به این شدت حالا :ی] واقعا خوبه دیالوگا. هم در راستای شخصیت‌پردازی [اولین جایی که اصغر همت رو می‌بینیم و شروع می‌کنه به اس‌ام‌اس خوندن برای طرف مقابلش که الان یادم نیست کیه :-"] هم در همین راستای رئال و اینا بودن.
هفت. بازی‌هاشون هم خیلی خوبه؛ خیلی! از اون بچه‌های کوچیک بگیر تا شخصیت‌های اصلی.
هشت. توجه به جزئیات هم که جای خود دارد. 8-> فقط مثال می‌زنم اون سکانسی رو که پسند برای قاسم ناهار می‌بره و فرهاد اصلانی داره نماز می‌خونه؛ بعد یه جایی هست فرهاد اصلانی ته ِ ته ِ ته ِ تصویره، اصلا مرکز توجه و اینا هم نیست اصلا؛ بعد تو قنوت‌ش انگشترش رو می‌چرخونه به سمت خودش[nb]گویا یکی از اعمال مستحبّه موقع قنوت[/nb]. کسی هم متوجه این نکته نمی‌شه‌آ؛ ولی انقدر حساب‌شده‌ست همه‌چی که حتی این نکته‌ی ریز رو هم غافل نمونده‌ن ازش. 8-> یا مثلا جایی که بچه‌ها دارن قایم‌موشک بازی می‌کنن بعد یه پسره و یه دختره دارن می‌رن یه جا قایم بشن، مامان دختره دست‌ش رو می‌کشه می‌گه برو یه جای دیگه قایم شو. :ی
نه. من شخصا نمی‌تونم از توش ایراد پیدا کنم؛ خیلی دوست دارم این فیلم رو. :ی می‌شه گفت نکته‌ی منفی‌ش می‌تونه یه‌کم کشدار بودن داستان باشه.
ده. کلا خیلی هم عالی. :]
 

zahra96

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,008
امتیاز
6,369
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 / میدیا
شهر
تهران
دانشگاه
دانشگاه هنر تهران
رشته دانشگاه
گرافیک
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

چیزی که این فیلم منو به خودش جذب کرد جدا از نکات ریزی که ارغوان بهشون اشاره کرد، کل این کانسپت ِ نوستالژی طورش بود. خیلی واقعی بود. تا حالا خیلی فیلم با فضای مثلا "خونه پدری" و "مادرجون" و این ها بوده ولی همشون از نظر من یه تم ِ کلیشه ای پیدا کرده بودن و همه ی شخصیت ها ایستا و قابل پیشبینی شده بودن ولی من واقعا یا تک تک ِ شخصیت های این فیلم هم ارتباط برقرار میکردم و هم مثال عینی داشتم واسشون. خیلی زیاد. این برقرای ارتباط باعث میشد که اصلا خودمو تو اون فضا ببینم و همه چی خیلی واقعی به نظر بیاد. از لحاظ ساختاری هم که مثلا نحوه فیلم برداری خیلی این قضیه رو تشدید کرده بود و بیشتر شبیه این بود که تو شاهد یه سری اتفاقی تا صرفا یه فیلم ببینی.
از نحوه ی نشستن گرفته تا لباس تا جزییات بیشتر هم که عالی بهشون پرداخته شده بود.
من که همش یاد پدربزرگم می افتادم 8)
 

Toobiii

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
940
امتیاز
6,151
نام مرکز سمپاد
فرزانگان ۲
شهر
تهران
مدال المپیاد
شیمی
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

نقاط قوت:
فضاسازیشون خیلی خوب بود،و همچنین فیلم برداری... ینی همونجور که زهرا گفت آدم حس میکرد شاهد یه سری اتفاقه تا فیلم دیدن.
بازی ها خیلی خوب بود،اون بچه ها هم حتی خیلی خوب بودن،مث خیلی از فیلمای دیگه ماست نبودن و آدمو از حس نمیاوردن بیرون :D
این تغییر فضای یهویی از عروسی به عزا رو خیلی خوب درآورده بودن،ینی هم تو شادیاشون آدم حس میکرد قاطیشونه و خوشحاله،هم قسمتای عزاداریشون طبیعی و خوب بود...به خصوص اون لحظه ای که داشت داییه رو معاینه میکرد و قیافه هاشون و صدای نفسا و اینا...اصن واقعا آدم حس میکرد اونجاس... :D
جزئیاتش هم خیلی روش دقت شده بود... بعد همیشه هم علاوه بر داستانی که داشت اون لحظه رو یک(یا چند) شخصیت می چرخید، شخصیتای دیگه هم بودن و کاملا حس طبیعی بودن رو به آدم می داد...
درسته شلوغ شده بود و گاهی میرفت رو اعصاب آدم،ولی همین خیلی بیشتر به زندگی واقعی شبیهش کرده بود و آدم راحت تر میتونست باهاشون ارتباط برقرار کنه...
نقاط ضعف:
یکی از نقاط ضعفشون همین لهجه ی یزدیشون بود،خیلی هم بد نبودا با توجه به اینکه خب یزدی نیستن بازیگراش واقعا،ولی خیلی جاها نامفهوم میشد،زیادی غلیظش کرده بودن دیگه و خب از اونجایی که همه ی مخاطبای این فیلم یزدی نیستن بهتر بود غلظت لهجه رو کمتر میکردن آدم دیالوگا از دستش درنره...تازه من الان ۶ماهه یکی از دوستام یزدیه و دائم دارم این لهجه رو میشنوم و یه کم عادت دارم،چه برسه به کسی که هیچ عادتی بهش نداره... :-"
بعد داستانش یه جاهایی کشدار میشد و آدم هی منتظر میشد که خب،چی شد الان؟چیکار میکنن اینا؟ البته یه چیزی که هست اصولا اینجور فیلما کشدار میشن طبیعتا،چون دارن رو یه برش کوتاه از زندگی عادی و طبیعی کار میکنن،و همین نزدیک شدنش به زندگی معمولی،یه جاهایی مث زندگی خودمون کشدار میشه... :D

دیگه در حال حاضر چیزی به ذهنم نمیرسه،همینا باشه تا بعد اگه بازم چیزی رسید میگم :-" :D
 

boz kuhi

کاربر فعال
ارسال‌ها
39
امتیاز
475
نام مرکز سمپاد
مدرسمون
شهر
گورستون
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

خب...من خیلی طولانی نمینویسم اما یک چیزی هم که میخواست بیان کنه این بود که ادمها همه به نوعی مشغول دنیای خودشه.مثلا وقتی تو عزا اون بچه هه تازه از خواب بیدار شده بود جدا از اتفاقات اطراف به فکر خوشگل شدن و لباس عروسش بود و یا اینکه تو اون گیر و دار عروسی یکی به فکر گنج پیدا کردن و اینا بود!
 

naseri

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
403
امتیاز
1,540
نام مرکز سمپاد
فرزانـگان يك تهران
شهر
تهران
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نظر من يكي از نقاط قوتش اين بود كه مثل همه فيلماي ايراني دقيقا اون چيزي كه پيش بيني ميشه اتفاق نمي افته.

ونقطه ضعفش به نظرم اين بود كه يه مقدار تو نمايش فرهنگ اغراق شده بود و يك مسئله خيلي كوچيك ديگه كه بيشتر از همه چيز به چشم من

اومد اين بود كه بازيگرهايي كه اصالتا يزدي نبودن، نتونسته بودن لهجه يزدي رو حداقل نزديك ترين حالت به چيزي كه هست داشته باشند.

در كل ارزش ديدن رو داره و بين فيلم هاي سينماي ما واقعا خوب بود.
 

gaucho

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
435
امتیاز
15,890
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
کاشان
دانشگاه
پلی تکنیک. (امیر کبیر)
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند


نظراتم در حد يه بيننده ي معموليه ديگه :

شايد بيشتره شما ها تو شهرايه کويري بزرگ نشديد که از فرهنگو آدابو رسومو ايناشون بدونين! اين فرهنگو فضايه فيلم رو عالي در آورده بود! مثلن ما خودمون تو کوير بوديم ديگه بعد دقيقن وقتي فيلمشو سينما ميديديم تو بيشتر سکانسا کاراييو ميکردن که ما خودمون هر روز انجام ميديم و به هم نگاه ميکرديمو ميخنديديم! از نکات بي نظيرش همين در آوردن فرهنگ کويري بود! مثلن اونجايي هست که بعد ناهار فکر کنم همه زنا جمع ميشن حرف ميزنن و ريما رامين فر يه چيزي ميدوزه يکيشونم خوابيده که بعدش پا ميشه با چادر خب!؟ حرفاشون ژستاشون اکتاشون دقيقن من هر روز اونارو تو خونه ي مامان بزرگم ميديدم! خيلي خوب بود اينجاش! يا مثلن شايد برا شما سوال شده باشه که در خونشون هيچ قفلي نداشت ولي واقعن الانم اينجويه! يا همون عروسيشون اصَن! بار ها همين نوع عروسيو ديدم من قبلنا! خلاصه فرهنگ دقیقن کار شده بود و کاملن واقعی ( یزدو نمیگما فرهنگ کویرو میگم کلن! شاید یزد اصَن اینجوری نباشه شانسه ما :-" :)) )

از دیگر نقاط قوت اینکه بازیگران دقیقن نقشو در آورده بودن! یَنی شاید با چند تا سکانسه کم کاملن شخصیتشونو تو فیلم شکل میدادن! از بچه ها تا بزرگا کاملن تونسته بودن طرز تفکرشون تو فیلمو به آدم برسونن و القا کنن شخصیتشونو!

گريم ها عالي! مخصوصن گريم پسند که يه دختره ازدواج نکردست دقيقن از قيافش پيداست! خيلي گريم خوبي داره!
موزیک متنه عالی ! اونجا که تو عروسی زنه میخوند خیلی خوب!
بعضي سکانسا هستن کلن سکانس هايه فکر شده اي هستن تو فيلما يه الان کم پيدا ميشه و لي تو اين از يکي دو تا بيشتر بود واقعن !همون صحنه ي مردنه داييه و خصوصن اونجا که به بچه ها نگاه کرد و قند رو گذاشت رو دستش و چند ثانيه بعد که پسند برگشت پشتشو نگاه کرد پرده اومد جلو دسته داييه و وقتي پردهه رفت دستي هم نبود بسيار زيبا و فکر شده! نکات ریز رو هم که گفتن بچه ها خیلی جالب بود یَنی کارایی که شاید بیننده ها اصلن بهشون بر نمیخورن ولی تو فیلم زیاد بودن! فکر کارگردان خودنمایی نبوده!

نقطه ی ضعف که نمیشه اسمشو گذاشت میشه گفت بیشتر جایه کار داشت! بعضی بازیهاشون بود که شاید اگه یه بار دیگه کارگردان میگرفت شاید بهتر بود و لی در کل قوی ترین بازی هارو داشتیم!
اسلو شدن فیلم بیشتر جاها خوب بود ولی یه جا بود مثلن اونجا که پسره که از سربازی اومده بود چادره رویه سفره عقدو کنار زد یا باید مدت زمان اسلو بیشتر میبود یا اصلن نمیبود دو ثانیه اسلو زیاد جالب نبود!
دوربین رو دست بود بعضی جاها دیگه؟! :-" بعضی جاها دوست داشتم بعضی جاها نه! بعضی جاها برای اینکه آدم خودشو تو صحنه فرض کنه خیلی کمک کننده بود ولی بعضی جاها میتونست نباشه!

اینارو از اولین بار دیدنم یادم بود یَنی تابستون بود فکر کنم رفتیم دیدیم! اگه اشتباه بود ببخشید! اگه ببینم دوباره تصحیح و تکمیل خواهد شد! :))
 

@mirrez@

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
967
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد یک
شهر
مشهد
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نظرم فیلمی بود که میتونس با توجه به تنوع لکیشن و بازیگراش بهتر باشه ولی به جند دلیل این فیلم بسیار عالی بود
1-همه ی شخصیتا واقعا عالی بازی میکردن و درعین تنوع تعامل همشون با هم متاسب بود
2-نمایش دادن زیبایی های زندگی مردمان شهرهای کویری
دقیقا تمام شکل های حوض و انبارها و کل ساختمون
حجره حجره بودن اتاق ها
3-موسقی متن خوب و تیتراژهای عالی
البته به نظرم میتونست پایانی بهتری داشته باشه
 

یلدا-ق

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,971
امتیاز
2,905
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
نجوم
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

خب من امروز فیلمو دیدم،اولین چیزی که خیلی جلب توجه میکرد لباسا و خونه بود،خیلی خوب. کلا فیلم خیلی رنگی و جذاب بود و تنوع رنگی باعث میشد آدم چشش خسته نشه از یه صحنه یا حوصلش سر نره مثلا
بعدم اینکه واقعا من فک نکردم دارم یه فیلمو میبینم فک کردم دارم یه تیکه ای از زندگی یه خانواده رو میبینم،خیلی خیلی واقعی بودن همه صحنه ها...اون شیطنتای پسربچه ها یا اون دختره...کاملا واقعی بودن...یا مثلا اونجا که بچه بی هیچ ملاحظه ای هی میگه آب میخوام...یا اون زنگ گوشی که هنوز عوض نشده بود(ختم آدمایی که ناگهانی فوت شدن پره از صداهای جور واجور زنگای گوشیای مردم که هنوز وقت نکردن عوضشون کنن)...یا اونجا که اون پسره(اسمش یادم نیس!) اومد تو اون اوضاع لپ تاپو آورد و سوال میپرسید در مورد جوامع غربی و اسلامی و اینا...و در نهایت صحنه ای که دکتر گفت دایی فوت شده،اون واکنش آدمای توی اتاق کاملا طبیعی بود...اصلا آدم احساس نمیکرد داره فیلم میبینه(کسایی که مادر یا پدرشون یا خودشون اهل مرکز و جنوب ایران هستن کاملا آشنان با اینجور واکنشا)
به نظرم این که فیلم ته نداشت بیشتر این حس "یه تیکه هایی از زندگی واقعی مردم بودن" رو نشون میداد و به نظرم اصلا قصد کارگردان این نبود که داستان تو ذهن ما ادامه پیدا کنه اتفاقا میخواست همین جا تموم شه،حالا اینکه چی میشه و عروسی پسند رو کِی میگیرن و اصن میگیرن و اینا انگار دیگه مهم نیست
به نظرم اون اسلو شدنا همه جا خوب نبود...مثلا اونجا که داشتن میمومدن تو خونه با اون سینی ها و اون کاغذای رنگی خیلی خوب بود ولی اونجا که قاصدکا تو هوا بودن و پسند داشت با گوشی حرف میزد به نظرم جالب نبود
یه سری لرزش هایی داشت دوربین که اصلا درکشون نکردم...ینی به نظرم هیچ مناسبتی نداشتن :-?? شایدممن اشتباه کنم ولی واقعا به نظرم اضافی بودن
همین دیگه،به نسبت فیلمای ایرانی واقعا فیلم خوبی بود،از هر نظر،کارگردانی،بازی بازیگرا،طراحی صحنه و لباس،محتوا
بازم باید اضافه کنم فیلم خیلی به زندگی واقعی نزدیک بود و به عبارتی چون از دل برآمده بود بر دل مینشست ( :-")
+اینی که الان میگم هیچ ربطی به فیلم نداره،در مورد زمان پخشش از تلویزیونه.به نظرم زمان خوبی نبود،قبل سال تحویل :-?? به نظرم بیشتر مناسب غروب سیزده به در بود :)) خب شوخی کردم این قسمتش رو...ولی واقعا به نظرم وقتش مناسب نبود اصلا
 

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,916
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

خب من امروز صبح پا شدم دیدم از تو خونه صدای حرف زدن یزدی میاد، بعد پا شدم دیدم عه این فیلم رو گذاشتن، بعد چون از تبلیغاتش خوشم اومده بود و دیدم که برای تماشا گروهی انتخاب شده نشستم نگاش کردم، منتها خودم قصد دیدنش رو نداشتم

خب فیلم قشنگ و پری بود و ازش لذت بردم، حداقل با اطمینان میتونم بگم آبکی نبود، نقطه ی قوت اصلی این فیلم رو ابتدا فضای فیلم و مطابقت اون با فرهنگ بیننده میبینم؛ اینکه این فیلم با فضای فرهنگ قدیمی خانواده های قدیمی ایرانی بود ؛ خانواده ها ی پر جمعیت با کانون های گرم که دور بزرگ های فامیل شکل گرفتن و زایندگیشون با نسل های جدید ترشون اتفاق می افته، از این نظر یک نوستالوژی زیبایی رو تمام فیلم برای مخاطب هاش ایجاد کرده بود

فضا سازی های فیلم و طراحی لباس و گریم شخصیت ها به معنای واقعی کلمه رضایت بخش بود، بسیار منطبق با داستان و فضای اون و موقر و بیانگر فضا و شخصیت و ... یکی از نقات قوت اصلی فیلم همین لباس ها و فضاها بود.

اما گزینش بازیگر ها و اون تناسبی که با نقش ها و شخصیت ها داشتن و بازی های طبیعیی که تونستن به خوبی به نمایش بذارن فوق العاده بوده بود، بازی ها خیلی طبیعی انجام شده بود؛ و تماشاگر وقتی جریان فیلم از از شادی به غم برگشت کاملا این خوب بودن بازی هارو حس میکرد، واقعا بازیگر ها در زمینه ی بازی هاشون و تطابق با شخصیتی که داشتن و انتقال حس خوب عمل مبکردن(فقط من از شیخه ناراضی بودم، زیاد بهش نمیخورد ولی بدم نبود، فقط در قیاس با بقیه ی بازی ها بنظرم صعیف تر بود).بخصوص اینکه بازیگر ها مجبور بودن نقش با لهجه به اجرا بذارن و اینکه بازم اینقد طبیعی در آورده بودن شایان توجه بود و به کار یه جلای دیگه ای بخشیده بود.

کار از نظر صحنه ها که اکثرا تک نقش نبودن بسیار عالی بود، بیشتر صحنه ها بصورت پلی-نقش اجرا میشد؛ کلی نقش و بازیگر در یک سکانس که ایفاء نقش خودشون رو به جا انجام میدادن و در نهایت سکانس های عالی در می اومد، از این نکته خیلی خوشم میومد
صداگذاری و موسیقی متن که گاهی خیلی به جا قطع میشد تا توجه تماشاگر رو متوجه خودش کنه واقعا خوب کرا شده بود،(فقط از اون صداگذاری وقتی که دایی مرد و زن دایی میخواس بره پیشش اما نمیذاشتن بفهمه خوشم نیومد،صدا بهش نمیخورد.

نکته ی دیگه توجه به همه زوایای این خانواده و شخصیت ها بود، اون دختره و پسر نوجوونه، این روابط های فامیلی با قاسم و اینا، رفتار قاسم،بچه کوچولوعه توی عذا، ناراحتی ها و رفتار داییه که بعد مرگش تازه به تاثیر و علتش پی میبردی همه خیلی قوی بود.
در مورد اینکه یک چیز رو لف نداد هم اول درکش نکردم و رفتم تو یه بهت(BOHT) ، اما بعد دیدم واقعا چه قشنگ بود، اینکه تا تماشاگر تونست ادامه ی روند داستان رو حدس بزنه فیلم رو پایان داد و اصل ایجاز رو رعایت کرد که آبی به فیلم نبسته باشن، عالی بود صحنه ی پایانی.


فقط من یسری چیزارو نفمیدم چرا اومدن و بنظر اصن معلوم نشد نقشش چی بود و چی شد(فکر میکنم من درست نفهمیدش و نباید کارگردان بدون منظور گذاشته باشه) اون قضیه شیمی درمان و اینای اون شیخه رو اصن نفهمیدمش، قضیه داستانی که پیرمرده برای پسر کوچولوعه گفت و بعد مرگش رد پنجه ی ببر رو تنش چه علتی داشت :-?? این تیکه هارو نفهمیدم.
 

Zed

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
376
امتیاز
3,061
نام مرکز سمپاد
فرزانگان دو/یک
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
شهید بهشتی
رشته دانشگاه
روان‌شناسی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

منم از شانسم تو تلویزیون دیدم!
خوب نمی خوام حرفای تکراری بزنم تعریف کردن و اینا که همه بهش اشاره کردند!
زیاد وارد نیستم
ولی اینو می دونم هر فیلم یه نکته ی اصلی یا مهم داره که اصطلاحا بهش میگند گره!
گره این داستان مرگ دایی خانوادست!
معمولا قبل از گره رو مقدمه میگند و با توجه به زمان فیلم این مقدمه خیلی طولانی بود این که کلی مراسم و فرهنگ و ... رو نشون بده بعد بره سراغ موضوع اصلی و این یک نقطه ی ضعفه!
اگه این مقدمه کمی زودتر تموم می شد شاید بهتر بود و ممکن برای بعضی ها خسته کننده باشه مسلما بیننده دوست داره زودتر متوجه بشه که آخر این همه مقدمه چینی چی میشه صرفا یه عروسی و تموم شدن نیست!
در کل نسبت به خیلی از فیلم هایی که دیدم خیلی خوب بود فیلم قشنگی بود لذت بردم...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

من یک سری چیزا رو بگم، بعد کامل نظر و نقدم رو اعلام میدارم. :D

حرف اصلی‌م راجع به لهجه‌شون ـه.
ما فامیلای زیادی تو یزد داریم و در واقع از طرفی اصلیت‌مون میرسه به اونجا. باید بگم که «عالی» لهجه‌‌ی یزدی رو درآورده بودن. یزدی جدا لهجه‌ی سختیه. مخصوصا برای کسی که آشنایی نداشته باشه باهاش. به نظرم بخشی از این سختی هم به خاطر اینه که شباهت‌های زیادی به لهجه‌ی اصفهانی داره. یعنی کسی که داره سعی میکنه یزدی صحبت کنه باید این مرز رو هم در نظر بگیره.
با وجود همه‌ی اینا، به نظرم بازیگرای فیلم خیلی خوب از پس ِ یزدی حرف زدن براومده بودن. گفتید یه جاهایی از حرفاشون واضح نبود. خب اکثر شما (فکر کنم حتی بشه گفت «همه»تون)، قبول دارید که فیلم خیلی باورپذیر و نزدیک به واقعیت‌های زندگی درست شده. شما تو زندگی خودتون این مبهم حرف زدن رو ندارید؟ مثلا قسمتی که پسند و خواهراش نشستن کنار هم و دارن حرف میزنن قسمتی از حرفاشون واضح نیست. به نظرم «باید» اینطور مبهم حرف میزدن اصلا. این واضح نبودن باور پذیرتر و قشنگ‌تر کرده بود کار رو در واقع.

به نقل از گـَـنـدُم - August :
فقط من یسری چیزارو نفمیدم چرا اومدن و بنظر اصن معلوم نشد نقشش چی بود و چی شد(فکر میکنم من درست نفهمیدش و نباید کارگردان بدون منظور گذاشته باشه) اون قضیه شیمی درمان و اینای اون شیخه رو اصن نفهمیدمش، قضیه داستانی که پیرمرده برای پسر کوچولوعه گفت و بعد مرگش رد پنجه ی ببر رو تنش چه علتی داشت :-?? این تیکه هارو نفهمیدم.

کی چرا اومد؟ نقشه‎ی کی؟ :-?
قضیه‌ی شیمی درمانی هم مربوط به زن ِفرهاد اصلانی بود دیگه. از چه لحاظ میگی نفهمیدم؟
پسره تو اون وضعیت نیاز داشت که یکی بهش روحیه بده و یه جورایی بهش بگه باید مرد باشی! برای همین پیرمرده براش این ماجرا رو تعریف کرد که بدونه همه یه سری ترس‌ها رو تو زندگی‌شون تجربه میکنن حتی اگه به نظر بیاد خیلی شجاعن.
 

فـ ـاطـ ـ يما!

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
151
امتیاز
1,736
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مش‍‌هد
سال فارغ التحصیلی
1393
دانشگاه
هنر اصفهان
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

× حدودا سه چهار یا پنج بار این فیلمُ دیدم وختی میگم حدودا یعنی دو بار کاملُ اون دو سه بار دیگه فقط صحنه هایی که به قول مامانم با
روحم عجین می شدُ فقط نگاه می کردم!
اعتراف می کنم اصن نقد کردن بلد نیستم :د

+ اول بهتره سر عنوان ـش بحث کنم :د شاید برای بیشتری هامون عنوان فیلم یک معیار انتخاب باشهُ بعد دیدن فیلم حتما بخوایم یک ربطی
بین عنوانُ موضوع پیدا کنیم!
عنوان " یه حبه قند " خیلی خوب ِ هرچند من شخصا هیچ فضاسازی ای با شنیدنش تو ذهنم ایجاد نشد اما خب شیرینُ دلنشین ِ!
اما بعد ازینکه فیلمُ دیدمُ خواستم یه ارتباطی بین قندُ فیلم پیدا کنم دچار یه تضادایی می شدم،اول ِ فیلم که داشتن قند می شکستنُ سر
اینکه بچه با یه ضرب شکستن پسر میشهُ یا دادن یک کله قند که خیلی مهمه ُ اینا(تو جشنی که کل ِ قنده تزئین شده بودُ میگم) همه ی
توجهم به این بود اما هرچی به انتها نزدیک می شدم فک می کردم این برداشت خیلی سطحیُ پوچِ !
اینجا بود که دچار یک دوگانگی شدم،قندیکه نشون ِ شیرینیُ شادیُ عروسی ِ چرا مسبب مرگ دایی ِ بزرگ میشه؟!
قندی که خود دایی داوطلبانه برای نشون دادن از بین رفتن کدورت ها شروع می کنه به شکستن ـش چرا باعث مرگش
میشه یا چرا این شیرینی تلخیُ میده به این خانواده؟!

"ادامه دارد...!" :د
من این فیلمُ خیلی پسندیدمُ خیلی دوسش داشتم اما نمی دونم چرا نقدم از نظر خودم یه ذره خشن به نظر می رسه!
پایینی : خودم به مرگ دایی اشاره کردم ـا " گفتم که تناقض ِ برام "
 

August McJoseph

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
733
امتیاز
3,916
نام مرکز سمپاد
هاش II
شهر
مشهد
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

بالایی: یه چی بگم؟ :د
یه حبه قند اون یه حبه قندی بود که پیرمرده خورد و مرد!شاید نارضایتیش از ازدواج بود و پسند رو برای قاسم میخواس.
ریحانه: منظورم بود که اینا صحنه ی شیمی درمانی یا اون داستان و اون رد پنجه ی ببر رو کمر یارو یجوری بود که فیلم روش تمرکز کرد، و من چون معمولا اینجور مواقع منتظرم تو فیلما بعد هر نکته ی خارج از داستان اصلی که روش تمرکز میشه یه چیز پیش بیاد و به این قسمت مربوط باشه و اتفاق نیفتاد صحنه ی مرتبطی تعجب کردم، انتظارم از شیمی درمانی این بود که تاثیر گذاری بیشتر تو داستان داشته باشه و الا چرا نشونش بده و روشم تمرکز بذاره و نشون بده تا چند سکانس حالات و دپرس بودن اون شیخه رو؟ اما هیچ تاثیر بسزایی رو مسیر داستان نداشت و بنظر بیخود میومدن در حالی که انتظارم بیشتر بود، درکشون نکردم که چرا بودن.چرا باید داستان مرتبط به ببر بگه و بعد اونطور رد ببر رو نشون بده، آدم فوری فک میکنه به اون داستان مربوطه شاید به این رو و براش مهم میشه، اصلا به اون مربوط نبود و اصلا مهمم نبود،برا همین درک نکردم اینارو اصن، واقعا کارگردان میخواس چیزی بگه تو اینا؟ نمیخواس چیزی بگه همویجور بیخود گذاشته بودشون؟ :-??
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

@ فاطیما: قاطی نکن! :D اتّفاقا همین نکته‌س که هوشمندی‌شون رو برای انتخاب ِ اسم فیلم نشون میده! اینکه قند یه جایی برای شادی ُ مراسم عقد استفاده شد و جای دیگه باعث مرگ یه آدم شد.

@ نوید: منظورت از تمرکز چیه؟ فیلم کاملا رو قضیه‌ی شیمی درمانی تمرکز نکرده بود که. مسئله‌ی مریضی زن فرهاد اصلانی رو «وارد» فیلم کرده بود. اینکه به دور از همه‌ی این دور هم بودنا هرکس مشکلات خودش رو داره. یکی باهاش کنار میاد، یکی تو خودش میریزه، یکی میگه، یکی نمیگه ...
یه قسمتش بود که فرهاد اصلانی داشت یه دعایی رو تو خلوت خودش میخوند. (اسمش رو میدونستم اون لحظه‌ای که داشتم میدیدم ولی الان یادم نمیاد! #-o) دقیقا وقتی که اوج سختیاش بود. خبر شیمی درمانی، مرگ دایی، بهم خوردن شادی‌هاشون ...
این به نظرم بیخود نبود. خیلی هم به جا و مناسب بود.
قضیه‌ی اون رد ببر رو هم یادم نیست زیاد که بخوام راجع بهش نظر بدم. تا همین جاش یادمه که برای بچه‌هه داستان رو تعریف میکرد و اینا.
 

یلدا-ق

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,971
امتیاز
2,905
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
95
مدال المپیاد
نجوم
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

آخه ببینین آخر داستانی که واسه بچه هه گفت،گفت که اصلا ببری در کار نبوده و "پیشوک"( :-") بوده! ولی وقتی دکتر داشت دایی رو معاینه میکرد جای پنجه ببر رو بدن دایی بود
من خودم فک کردم اون لحظه که واقعا ببر بوده و دایی واسه همدردی با بچه هه آخر داستانشو تغییر میده :-?
 
ارسال‌ها
17
امتیاز
474
نام مرکز سمپاد
فرزانگان سه
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1395
رشته دانشگاه
علوم تغذیه
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

یه سوال:
تماشای گروهی چیه؟؟؟؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #19
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

به نقل از آیدا-ق :
آخه ببینین آخر داستانی که واسه بچه هه گفت،گفت که اصلا ببری در کار نبوده و "پیشوک"( :-") بوده! ولی وقتی دکتر داشت دایی رو معاینه میکرد جای پنجه ببر رو بدن دایی بود
من خودم فک کردم اون لحظه که واقعا ببر بوده و دایی واسه همدردی با بچه هه آخر داستانشو تغییر میده :-?

آهان یادم اومد.
منم موافقم. در واقع میخواست بگه یک سری ترس‌ها خیلی کوچیک‌تر و جزئی‌تر از اونن که ما فکرش رو بکنیم.

به نقل از ღДngelღ :
یه سوال:
تماشای گروهی چیه؟؟؟؟

اینجا کامل توضیح داده شده.
 

Silenaaaaa

Sillenor
ارسال‌ها
179
امتیاز
1,162
نام مرکز سمپاد
دبیرستان‌ فرزانگان ۱
شهر
مش‍‌هد
سال فارغ التحصیلی
95
پاسخ : تماشای گروهی | فیلم هفتم: یه حبّه قند

o خب! همه گفتن تقریبا همه‌چیز رو.رحم کنید! این پست‌های طولانی رو خوندن و این‌که دقت کنی که تکراری نگی خیلی سخته. :-"
بعد اصن نقدها رو خوندم تب رو بستم،گفتم کی بین این همه نقدهای طولانی و حرفه‌ای به من نیگا می‌کنه. X_X

oo نقطه اوج فیلم همون هفتاد دقیقه اولّش بود؛بر خلاف بقیه فیلم‌های ایرانی‌ای که من دیدم! بعد از این هفتاد دقیقه فیلم یک خط صاف می‌شه[nb] کلمه موردنیاز این قسمت «رکوده»:-"""؟ از راکد می‌آد دیگه! چی می‌گن بهش؟[/nb] و حتی سقوط می‌کنه!
نقطه عطف مرگ داییه‌س که کاملا تصادفی و دور از انتظاره.
« اولاً تصادف را زود وارد داستان کنید تا وقت کافی برای معنا دادن به آن داشته‌باشید. و دوم هرگز از تصادف برای آفریدن نقطه عطف پایانی استفاده نکنید. این همان حلال مشکلات است، یعنی بزرگ‌ترین گناه نویسنده‌فیلمنامه.» [کتاب داستان،ساختار،سبک و اصول فیلمنامه‌نویسی /رابرت مک‌کی / هرمس /صفحهء 234]. و خب راست می‌گه! فیلم به خاطر همین دو اشکال ضربه دیده. زیاد آماده نکرده‌بود واسه صحنه مرگ، بیننده زده می‌شه و همراهی نمی‌کنه دیگه داستان رو. سقوط فیلم هم از همین‌جا شروع می‌شه.

ooo همون‌طور که گفتن رنگ و نور و اینا خیلی خوب بود! طبیعی بود و حس خوبی رو منتقل می‌کرد.
میرکریمی خیلی حساس به این کنش و واکنش بازیگرا تو صحنه‌های شلوغ حتی،پرداخته‌بود! روان و دل‌چسب شده‌بود. 8]

هرچی به ذهن من می‌رسید ملت گفتن. در کل فیلم قشنگی بود؛لذت بردیم از دیدنش. همین دیگه. :-"
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا