• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

کتاب دوازدهم : شب‌های روشن

کدوم کتاب رو برای کتاب‌خوانی گروهی دوازدهم بخونیم؟

  • خداحافظ گاری کوپر - رومن گاری

    رای‌ها: 15 25.4%
  • کافه پیانو - فرهاد جعفری

    رای‌ها: 15 25.4%
  • شب‌های روشن - فئودور داستایفسکی

    رای‌ها: 23 39.0%
  • شوالیه‌ی ناموجود - ایتالو کالوینو

    رای‌ها: 6 10.2%

  • رای‌دهندگان
    59
  • Poll closed .
وضعیت
موضوع بسته شده است.
  • شروع کننده موضوع
  • #1

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,146
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
سلام؛
کتابخوانی گروهی، سری دوازدهم هم شروع شد :D

برای انتخاب کتاب این دوره، از امروز تا جمعه‌ی هفته‌ی بعد می‌تونید به یکی از این چهار تا کتاب رای بدین؛ طبعا کتابی که بیشترین رای رو بیاره انتخاب می‌شه، خونده می‌شه، و نقد می‌شه.

گزینه‌ی اول: خداحافظ گاری کوپر - رومن گاری
گزینه‌ی دوم: کافه پیانو - فرهاد جعفری
گزینه‌ی سوم: شب‌های روشن - فئودور داستایفسکی
گزینه‌ی چهارم: شوالیه‌ی ناموجود - ایتالو کالوینو

لطفا، لطفا، لطفا، اگه خوندین‌شون فاکتور «بحث‌پذیری» رو در نظر بگیرین و رای بدین؛ اگه نخوندین اسم کتاب رو [ترجیحا به انگلیسی] گوگل کنین و یه دیدی نسبت بهش پیدا کنین، بعد رای بدین. اگه نمی‌خواین بخونین، اگه می‌دونین نمی‌رسین بخونین، اگه می‌دونین قراره هر بلایی پیش بیاد که نتونین بخونین، رای ندین. بذارین کسایی که می‌خوان کتاب بخونن کتاب‌شون رو انتخاب کنن! رای الکی ندین. به نویسنده رای ندین. به اسم کتاب، به معروفیت کتاب، رای ندین. به چیزی که می‌خواین بخونین رای بدین!

همین دیگه، امید است انقد که گفتین کتاب‌خوانی کِی شروع می‌شه و مائم می‌خوایم شرکت کنیم و فلان، همینقدرم بخونید کتاب رو!

پ.ن. با تشکر فراوان از مبینا که در راه انتخاب کتاب به بنده یاری فراوانی رسوند. :-"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,146
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : انتخاب کتاب سری دوازدهم

«خداحافظ گاری کوپر» 15 رای، «کافه پیانو» 15 رای، «شب‌های روشن» 23 رای و «شوالیه‌ی ناموجود» 6 رای

باتوجه به خط بالا، منطقیه که «شب‌های روشن» از نویسنده‌ی روس، «فئودور داستایفسکی» انتخاب شه.

10005316.jpg

این کتاب از زبون پسریه که چهار شب رو با یه دختر -ناستنکا- می‌گذرونه و درباره‌ی گذشته‌هاشون با هم حرف می‌زنن. ... شاید کتاب‌های دیگه‌ای از داستایفسکی خونده باشید -مثلا «ابله»، «برادران کارمازوف»، یا «جنایت و مکافات»- ولی این کتاب خیلی با اون‌ها فرق داره. نثرش سنگین نیست و سریع خونده می‌شه، حجمش هم خیلی کمه -حدود صد صفحه- . یه تیکه از آخر کتاب رو بخونید:
ناستنکا... آیا در دل تو تلخی ملامت و افسون افسوس می‌دمم و آن را از ندامت‌های پنهانی آزرده می‌خواهم و آرزو می‌کنم که لحظات شادکامی‌ات را با اندوه برآشوبم و آیا لطافت گل‌های مهری که تو جعد گیسوان سیاهت را با آن‌ها آراستی که با او به زیر تاج ازدواج بپیوندی پژمرده می‌خواهم؟... نه، هرگز، هرگز و صد بار هرگز. آرزو می‌کنم که آسمان سعادتت همیشه نورانی باشد و لبخند شیرینت همیشه روشن و مصفا باشد و تو را برای آن دقیقه‌ی شادی و سعادتی که به دلی تنها و قدرشناس بخشیدی دعا می‌کنم.
خدای من، یک دقیقه‌ی تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟
و جالبه بدونید فیلم «شب‌های روشن» از فرزاد موتمن که سال 81 اکران شد، اقتباس آزادیه از این کتاب.

کتاب رو می‌تونید از آدینه‌بوک، سایت نشر ماهی و کتاب‌فروشی‌ها تهیه کنید و دانلود هم نکنید چون دانلود کار بسیار بسیار مذموم و ناشایستی‌ست و اینا[nb]قراره ما ترجمه‌ی سروش حبیبی رو بخونیم که از بقیه‌ی ترجمه‌ها بهتره؛ ولی کتاب‌های صوتی‌ای که پیدا کردم از ترجمه‌ی سروش حبیبی نبودن.[/nb]؛ و در عرض یه هفته بخونیدش. تاپیک بعد از یه هفته باز می‌شه و می‌تونید نظرات‌تون رو درباره‌ی کتاب بگید. در ضمن اگه قفسه‌ی کتاب دارید توصیه می‌شه که توی قفسه‌تون هم درباره‌ی کتاب بنویسید.


پ.ن. لینک‌های مرتبط :
قفسه‌ی کتاب نرگس
قفسه‌ی کتاب ارغوان اس.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,146
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : کتاب دوازدهم : شب‌های روشن

تاپیک باز می‌شه، تا یه هفته یا ده روز باز می‌مونه و توی این فرصت می‌تونین نظرتون درباره‌ی کتاب رو بگین.
بفرمایین! :ی
 

Fe@r

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
170
امتیاز
2,239
نام مرکز سمپاد
حلی 1
مدال المپیاد
نقره ی جهانی المپیاد شیمی 2013،طلا ی جهانی المپیاد شیمی سال 2014
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
شیمی محض
پاسخ : کتاب دوازدهم : شب‌های روشن

نمی دونم ناستنکا تسلیم عشق قهرمان داستان شده بود و یا می خواست عاشقش شود که اخر داستان حاضر شد عشقش را بپذیرد،کسی نظری نداره؟
قناعت قهرمان این کتاب ک تو اخرین جمله اش نمایان است ستودنی بود و نمایانگر وضع فلاکت بارش شاید
 

سپیده.

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
871
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان3
شهر
شهر _آدم های _افسرده.
پاسخ : کتاب دوازدهم : شب‌های روشن

هنوز کامل نشده ،اومدم محض ابراز وجود! (زنبیل :-")
 

s.pegasus

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
825
امتیاز
3,933
نام مرکز سمپاد
علامه حلی ۲
شهر
تـهـران
دانشگاه
تهران غرب
رشته دانشگاه
معماری
پاسخ : کتاب دوازدهم : شب‌های روشن

خيلي اين كتاب رو دوست ميداشتم
خيلي خوب تونسته بود عشق رو نشون بده
حتي تنهايي شخصيت اصلي داستان هم كامل بود و نميشد ايرادي ازش گرفت

اندازه كتاب هم مناسب بود و خوب تمومش كرده بود و الكي كشش نداده بود

از معايبش هم اين بود كه يه جاهايي نميشد اول فهميد كه كي داره حرف ميزنه
تا يكم جلوتر ميرفتي و ميفهميدي
 

marvelous

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,156
امتیاز
4,615
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۳
شهر
مشهد
مدال المپیاد
برنز بيست و هفتمين المپياد ادبی
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : کتاب دوازدهم : شب‌های روشن

خب کتاب خوبی بود. با این که جزو نوشته‌های رده دوم داستایفسکی بود اما خیلی از ویژگی‌های نوشته‌های دیگه‌‌ش رو داشت مثل شخصیتی که توی خودش گم‌شده و سردرگم می‌شه خیلی جاها.
شخصیت مرد داستان کسی بود که به خاطر خلق و خوی خیال پردازش همیشه احساس تنهایی می‌کرد و می‌خواست تنهاییش رو با اشیائی که تو شهر می‌دید پر کنه. دنبال هم‌صحبت بود تا از احساسات و خیالاتی که زندگیش رو به هم ریخته بگه. وجه اشتراکش با ناستنکا همین تنهایی بود که باعث شد هردوتاشون که دنبال هم‌صحبت می‌گشتن به هم اعتماد کنن.
یه چیزی که من خیلی دوست داشتم تو کتاب ملموس بودن شخصیت‌هاش بود، یعنی کسایی که اهل خیال پردازی های طولانی هستن با خوندن متن می‌تونستن خودشون رو کاملا جای پسره قرار بدن، کسایی هم که این جوری نیستن با خوندن جملاتی که دو طرف در وصف احساسات و زندگیشون می‌گفتن همه‌ی احساسات رو خیلی خوب می‌شد درک کنن.
نکته مثبت دیگه‌ش کاربرد درست توصیف و نوشتن جزئیات بود. مثل بعضی کتابا نبود که آدم با خوندن جزئیات توش خسته بشه و احساس کنه نوشته یکنواخت و تکراری شده.
ترجمه ی داستان در کل خیلی خوب بود٬ فقط یک سری جاها فک کنم میخواسته نزدیکی به متن اصلی رو داشته باشه واسه همین زیادی از واژه های سخت استفاده کرده بود یا پیچونده بود مطلب رو یه کم.
• شخصیت مرد داستان منو یاد "در رویای بابل" می‌انداخت. همون زندگی غرق شده تو خیالات و پشیمونی موقع فکر کردن به زمانی که در این راه از دست رفته...! :D
• غر بزنم؟ :-" کتاب ۱۰۰ صفحه A5 بیشتر نبود و خوندنش روی هم رفته ۵-۶ ساعت هم طول نمی‌کشید. سطح استقبال در حد کتاب نبود واقعا.

به نقل از هیربد :
نمی دونم ناستنکا تسلیم عشق قهرمان داستان شده بود و یا می خواست عاشقش شود که اخر داستان حاضر شد عشقش را بپذیرد،کسی نظری نداره؟
آخر داستان حاضر شد چون فکر می کرد اون مستاجره ترکش کرده و دیگه برنمیگرده و احساساتش رو مسخره کرده. ولی بعد فهمید که این طوری نبوده و اشتباه فکر میکرده. :D
 

Ham!D ShojaE

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
882
امتیاز
12,214
نام مرکز سمپاد
دبیرستان جابرابن‌حیان
شهر
تهران
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی آی‌تی
پاسخ : کتاب دوازدهم : شب‌های روشن

شب‌های روشن اوّلین کتابی بود که از داستایوفسکی می‌خوندم. یه‌رمان کوتاه و سنگین در مورد یه‌پسر تنها که به‌حسب اتفاق با دختری آشنا و باش دوست می‌شه. کتاب روایت اول‌شخصیه از 4شب گفت‌و‌گوی این دو و بازگوکردن داستان زندگی‌شون برای هم و شکل‌گیری یه رابطه‌ی عاطفی. دلم نیومد مقدمه‌ی مترجم رو نذارم:
به نقل از از مقدمه‌ی مترجم :
شب‌های روشن دو فریاد اشتیاق است که طی چندشب در هم بافته شده است. پژواک ناله‌ی دو جان عشق‌جوست که در کنار هم روی نیمکتی به زمزمه درآمده‌اند و راهی به‌سوی هم می‌جویند و احساس می‌کنند که خدا درِ بهشتش را به روی آن‌ها گشوده است.
همون‌طور که گفتم از داستایوفسکی کتابی نخونده بودم. باید بگم که شب‌های روشن از جنبه‌ی قدرت ادبی؛ یکی از پنج‌کتاب برتریه که خونده‌م. این‌که خیلی جاهای کتاب برام به‌شدّت کسل‌کننده و سنگین بود -مثل اون ده‌بیست صفحه بازگو شدن داستان زندگی قهرمان داستان- دلیل نمی‌شه که نگم خیلی نثر قوی و ادبی‌ای داشت. به‌شدّت توانایی نویسنده رو تحسین می‌کنم برای سطح انعطاف نوشته‌هاش. تعمّد و توانایی‌ش برای تمییزدادن و جلوه‌دادن شخصیت اول با اون گفتار سنگین، خیال‌پردازی‌های فوق‌العاده‌ش؛ از ناستنکای ساده‌دل و ساده‌گو یه فاصله‌ و یه‌جور خلاء ذهنی برام ایجاد می‌کرد که برام خیلی جالب و خوشایند بود. و چقدر شخصیّت‌پردازی خوبی داشت. و چقدر!
درون‌مایه‌ی شب‌های روشن خیلی خوبه. مفهوم قوی و کم‌تر‌مطرح‌شده‌ای داشت. به‌قول این مصاحبه‌شونده‌های ایرانی -وقتی ازشون پرسیده می‌شه که فولان سریال چطور بود- «خوب بود. مشکلات روز جامعه رو نشون می‌داد.» :‌)) جدای از شوخی، برام خیلی جالب بود این‌که حس می‌کردم چقدر فرهنگ و مردم ایران و روسیه به‌هم شبیه‌ن. از صحبت‌های ردّوبدل شده بین ناستنکا و پسره - حالا با فاکنورگرفتن از اون ده‌بیست صفحه که از انسان معمولی برنمی‌آد :" - گرفته تا Greetingها و اخلاقیّات مادربزرگه و غیره و غیره. درحدی که حس غریبه‌بودن نداشتم. شاید هم این به‌خاطر درون‌مایه‌‌ی جلوی‌چشم‌ش بود.
پایان‌بندی کتاب هم خیلی خوب بود. اصلاً غیرمنتظره نبود برای من. یه پایان خاکستری. یه‌پایانی که بعدش نه خواننده کاملاً ناراحته از ناستنکا؛ نه خود قهرمان داستان. یه مفهوم‌ ویژه‌ای داشت برام و باعث شد بعد از حدود دوماه از خوندنش، هنوز درگیرش باشم!
به نقل از صفحه‌ی ۱۰۹ :
خدای من، یک دقیقهٔ تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟
از ترجمه‌ی خوب کتاب هم نمی‌شه گذشت. من نسخه‌‌ی دیگه‌ای و به‌زبون دیگه‌ای ازش نخونده‌م؛ اما ترجمه‌ی کتاب کاملاً یک‌نواخت، خوب و باکیفیّت بود. این درکنار سخن‌ مترجم نشون‌دهنده‌ی توانایی ادبی سروش حبیبی بود برام.

به نقل از صفحات ۵۲ و ۵۳ :
و آدم حیران است که پس این رویا‌ها کجا رفتند؟ و آدم از روی بهت سر می‌جنباند و در دل می‌گوید که عصر چه زود می‌گذرد! آدم از خود می‌پرسد که تو با این سال‌ها که گذشت چه کردی؟ بهترین سالهای عمرت را کجا در خاک کردی؟ زندگی کردی یا نه؟ با خود می‌گویی نگاه کن٬ ببین این دنیا چه سرد می‌شود. سال‌ها همچنان می‌گذرد و بعد از آن‌ها تنهایی غمبار است و عصای نااستوار پیری به دستت می‌دهد و بعد حسرت است و نومیدی. دنیای رویاهای رنگین رنگ می‌بازد٬ رویا‌هایت مثل گل‌های پژمرده گردن خم می‌کنند و مثل برگهای زرد از درخت خزان زده می‌ریزند. وای٬ تنها ماندن سخت محزون خواهد بود٬ محزون است که حتی کاری نکرده باشی که افسوسش را بخوری٬ هیچ هیچ هیچ هیچ٬ زیرا آنچه بر باد رفته چیزی نبوده است. هیچ٬ یک «هیچ» احمقانه و بی‌معنی٬ همه خواب بوده است.

× و خداوند موبو را نازل کرد تا آبروی کتاب‌خوانی گروهی باشد. به همراه تأکید بر غر به‌جاش.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,146
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : کتاب دوازدهم : شب‌های روشن

شب‌های روشن، کتاب کم‌حجمیه. به شدت مناسبه برای شروع داستایفسکی خوندن، با توجه به این که چندان سنگین هم نیست با توجه به بقیه‌ی نوشته‌هاش.
خیلی به‌جا بود همه‌چی‌ش؛ از گره‌افکنی‌ش که متناسب بود با حجم‌ش -نه مثل کتاب‌های اشمیت که توی هفتادهشتاد صفحه، هزارتا گره‌افکنی و گره‌گشایی داره!- بگیر تا تعداد شخصیت‌ها -که باعث شده‌بود پرداخت هر کدوم‌شون یه حد معقول و خوبی داشته‌باشه توی اون حجم- .
داستان‌ش با این که خلاصه‌ش ممکنه لوس به‌نظر بیاد، ولی اصلا اعصاب‌خردکن نیست. برعکس؛ خیلی دوست‌داشتنی هم می‌تونه باشه. دلیل‌ش می‌تونه نثر خیلی خوب -و البته ترجمه‌ی خیلی خوب- باشه. توصیفات خیلی خوبی داشت؛ البته اون جاهایی که پسره از گذشته‌ش می‌گه یه مقدار کسل‌کننده می‌شه. لحن پسره عالی بود؛ عالــــی!
شخصیت‌پردازی‌ها خیلی خوبه. کاملا قابل‌تصوره عکس‌العمل‌های کسی مثل ناستنکا. من شخصا از اواسط کتاب حدس می‌زدم که اگه نامزدش برگرده می‌ره سراغ‌ش! پسره هم که عالـــی. 8->
دیگه... کتابیه که من شخصا هزاردفعه بخونم‌ش هم خسته نمی‌شم. و واقعا توصیه می‌کنم خوندن‌ش رو، به همه. با توجه به حجم -و قیمت :-"- ِ کم‌ش.

پ.ن. اون هیجده نفر ِ دیگه‌ای که به این کتاب رای دادن و نیومدن نظر بدن، با زبون خوش خودشون رو معرفی کنن. قول می‌دم از گیوتین استفاده نکنم. :/
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,146
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : کتاب دوازدهم : شب‌های روشن

یک ماهه که تاپیک بازه؛ دیگه هر کی می‌خواسته پست بده داده. تاپیک قفل می‌شه؛ تا کتاب‌خوانی گروهی بعدی خدافظ. :ی

پ.ن. با تشکر از حضور گسترده‌تون؛ و با تشکر ویژه از همه‌ی عزیزانی که رای دادن و پست ندادن.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا