• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

ریحانه - ۶۹۱۱

  • شروع کننده موضوع
  • #1
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
خارجی:

The Artist / Michel Hazanavicius -1
The Help / Tate Taylor -2
Iron Lady / Phyllida Lloyd -3
4- Schindler's List, A.I. Artificial Intelligence/ Steven Spielberg
5- The Tourist / Florian Henckel von Donnersmarck
6- Argo / Ben Affleck
7- Albert-Nobbs / Rodrigo Garica
8- Memento, The Prestige, The Dark Knight, Inception, Interstellar/ Christopher Nolan
9- The Departed, Hugo, Shutter Island, The Wolf of Wall Street,Taxi Driver / Martin Scorsese
10- Léon: The Professional / Luc Besson
11- Sleepy hollow, Sweeney Todd: The Demon Barber of Fleet Street, Charlie and the Chocolate Factory, Edward Scissorhands / Tim Burton
12- Les Misérables / Tom Hooper
13- Anna Karenina / Joe Wright
14- The Mirror, Stalker, Nostalghia/ Andrei Tarkovsky
15- The Beaver / Jodie Foster
16- Legion / Scott Charles Stewart
17- The Descendants / Alexander Payne
18- The Green Mile / Frank Darabont
19- Fight Club,The Curious Case of Benjamin Button,The Social Network, Gone Girl/ David Fincher
20- Amélie/ Jean-Pierre Jeunet
21- Amour/ Michael Haneke
22- Before Sunrise, Before Sunset, Before Midnight/ Richard Linklater
23- Birdman/ Alejandro G. Iñárritu
24- Boyhood/ Richard Linklater
25- Brazil/ Terry Gilliam
26- Camp X-Ray/ Peter Sattler
27- Dead Poets Society/ Peter Weir
28- Eternal Sunshine of the Spotless Mind/ Michel Gondry
29- Extremely Loud and Incredibly Close/ Stephen Daldry
30- Forrest Gump/ Robert Zemeckis
31- Gravity/ Alfonso Cuarón
32- Her/ Spike Jonze
33- The Hours/ Stephen Daldry
34- Late Spring/ Yasujirō Ozu
35- Les Misérables/ Tom Hooper
36- Life of Pi/ Ang Lee
37- Mr. Nobody/ Jaco Van Dormael
38- Never Let Me Go/ Mark Romanek
39- Ol Parker/ Now Is Good
40- One Flew Over the Cuckoo's Nest/ Miloš Forman
41- Psycho/ Alfred Hitchcock
42- Pulp Fiction/ Quentin Tarantino
43- Requiem for a Dream, Black Swan/ Darren Aronofsky
44- Room/ Lenny Abrahamson
45- Stay/ Marc Forster
46- Steve Jobs/ Danny Boyle
47- Sunrise: A Song of Two Humans/ F.W. Murnau
48- The Apartment/ Billy Wilder
49- The Fault in Our Stars/ Josh Boone
50- The Godfather/ Francis Ford Coppola
51- The Great Gatsby/ Baz Luhrmann
52- The Imitation Game/ Morten Tyldum
53- The Others/ Alejandro Fernando Amenábar Cantos
54- The Theory of Everything/ James Marsh
55,56,57- Three Colors trilogy (Blue, White, Red)/ Krzysztof Kieślowski
58- V for Vendetta/ James McTeigue
59- Whiplash/ Damien Chazelle
60- The White Ribbon/ Michael Haneke
61- Wild Strawberries/ Ernst Ingmar Bergman
62- Wuthering Heights/ Andrea Arnold
63- Twelve years a slave/Steve McQueen
64,65- Recount, Game Change/Jay Roach
66- The Return/ Andrey Zvyagintsev
67- Stations of the Cross/ Dietrich Brüggemann

انیمیشن:

Up/pete Docter,Bob Peterson -1
2- Rango/Gore Verbinski
3- Tangled/Nathan Greno,Byron Haward
4- Despicable Me/Pirre Coffin
5- Mary and max/Adam Elliot
6- Brave / Brenda Chapman ، Mark Andrews
7- The Lorax / Chris Renaud, Kyle Balda
8- Ratatouille / Brad Bird , Jan Pinkava
9- Frozen/ Chris Buck, Jennifer Lee

سری:

1-Harry Potter
2-Shrek
3- Pirates the Caribbean/Gero Verbiniski

ایرانی:

1- کلوز آپ، نان و کوچه/ عباس کیارستمی
2،3،4،5- آژانس شیشه ای، به رنگ ارغوان، بوی پیراهن یوسف،به نام پدر، بادیگارد/ ابراهیم حاتمی کیا
6- آقا یوسف/علی رفیعی
7- آفریقا، سیزده، خشم و هیاهو/ هومن سیدی
8،9،10- اخراجی ها ۱،۲،۳/ مسعود ده نمکی
11- پستچی سه بار در نمی زند/ حسن فتحی
12،13- امشب شب مهتابه، برف روی شیروانی داغ/ محمدهادی کریمی
14،15- اینجا بدون من، پرسه در مه، آسمان زرد کم عمق/بهرام توکلی
16- میم مثل مادر/ رسول ملاقلی پور
17،18،19،20- آواز گنجشک ها، بچه های آسمان، رنگ خدا، بید مجنون/ مجید مجیدی
21- به همین سادگی، خیلی دور خیلی نزدیک، یه حبه قند/ رضا میرکریمی
22،23،24- بیست، هیچ، اسب حیوان نجیبی است/ عبدالرضا کاهانی
25- عصر روز دهم / مجتبی راعی
26،27،28- تسویه حساب، سوپر استار، آتش بس/تهمینه میلانی
29،30- توفیق اجباری، روز سوم/محمد حسین لطیفی
31- هیهات/دانش اقباشاوی، هادی ناییجی، هادی مقدم‌ دوست، سید روح‌ الله حجازی
32- لطفا مزاحم نشويد/محسن عبدالوهـاب
33- خون بازی/ رخشان بنی اعتماد، محسن عبدالوهاب
34،35- فروشنده، جدایی نادر از سیمین، درباره‌‌ی الی/ اصغر فرهادی
36- وقتي همه خوابيم/ بهرام بيضائی
37- سیمای زنی در دوردست، پله‌ی آخر/علی مصفا
38- حس پنهان/مصطفی رزاق کریمی
39- انتهای خیابان هشتم / علیرضا امینی
40- خداحافظ رفیق/ بهزاد بهزادپور
41- گاو خونی/بهروز افخمی
42- چهل سالگي/عليرضا رئيسيان
43- دل شکسته/ علی روئین تن
44- استرداد/ علی غفاری
45- خوابم می‌آد/ رضا عطاران
46- سعادت آباد/ مازیار میری
47- سیزده59/ سامان سالور
48،49،50- سنتوری، درخت گلابی، مهمان مامان، نارنجی پوش/ داریوش مهرجویی
51- شکارچی شنبه، روزهای زندگی/ پرویز شیخ طادی
52- شاعر زباله ها/ محمد احمدی
53،54- مکس، کافه ستاره/سامان مقدم
55- طهران، تهران/ داریوش مهرجویی، مهدی کرم پور
56- عاشق مترسک/ مهدی نوربخش
57- زندگی خصوصی آقاوخانم میم/ روح‌الله حجازی
58- کارناوال مرگ/حبیب الله کاسه ساز
59- تهران ۱۵۰۰ / بهرام عظیمی
60- مرهم/علیرضا داوود نژاد
61- من ترانه ۱۵ سال دارم، هرشب تنهایی، زندگی با چشمان بسته/ رسول صدرعاملی
62- جرم/ مسعود کیمیایی
63- ملک سلیمان نبی (ع)/ شهریار بحرانی
64- شمعی در باد، هیس، دخترها فریاد نمی‌زنند/ پوران درخشنده
66- تردید/ واروژ کریم‌مسیحی
67،68- ورود آقایان ممنوع، پسرآدم دختر حوا/ رامبد جوان
69،70- مجنون لیلی، نبش قلب/ قاسم جعفری
71- طلا و مس، بوسیدن روی ماه/ همایون اسعدیان
72،73- مارمولک، لیلی بامن است/کمال تبریزی
74،75- خواهران غریب، قصه های مجید، کفش‌هایم کو/کیومرث پوراحمد
76- دوئل/احمدرضا درویش
77- راه آبی ابریشم/ محمّد بزرگ نیا
78- قصه پریا/فریدون جیرانی
79- ابد و یک روز/ سعید روستایی
80- در دنیای تو ساعت چند است؟/ صفی یزدانیان



• دلیل طولانی بودن لیست، این نیست که بخوام هرچی دیدم رو بنویسم. از خیلی فیلم‌ها صرف نظر کردم و سعی کردم بهترین هاش رو بنویسم. اینا فیلم هایی هستن که به نظرم قبل نقدن یا ارزش حداقل یک بار دیدن رو دارن.
• تو قسمت نقد داستان قطعا یه بخش هایی از داستان فیلم لو میره. اگه نمی‌خواید ماجرا رو کامل بدونید قطعا خلاصه ی داستان کفایت میکنه.
• امتیازهایی که به فیلم ها دادم براساس نظر خودم و از 10 هست.
• چون بعد از دیدن فیلم‌ها معمولا یه نقد کوتاهی ازشون میخونم ممکنه نوشته‌هام ناخودآگاه از بعضی نقدها تاثیر گرفته باشن. مثلا سایت نقد فارسی که معمولا نوشته‌هاش رو دنبال می‌کنم.
 
آخرین ویرایش:
  • شروع کننده موضوع
  • #2
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ریحانه - 6911

Legion
Scott Charles Stewart
محصول 2009

امتیاز فیلم: 4/5
لینک IMDb

82fa623a6d133.jpg

خلاصه ی فیلم: داستان فیلم در مورد فرشته ی الهی، میکائیل یا مایکله با بازی( پائول بتانی )که بهش مأموریت داده شده تا جلوی تولد بچه ای رو که قرار نسل بشر رو نجات بده بگیره چون خدا از بشر ناامید شده؛ ولی اون از این فرمان نافرمانی می کنه. به زمین می آید تا به به مادر بچه کمک کنه تا فرزندش رو به دنیا بیاره و در این بین مجبوره با بقیه فرشته ها که می خوان بچه بمیره مباره کنه.

نقد داستان:

این فیلم جز معدود فیلم هایی هست که اومده به تقابل فرشتگان پرداخته. قبلا به مسئله ی کتاب های آسمانیُ ادیانُ ... پرداخته شده بود ولی این مسئله نه.
چیزی که من تو نقدها شنیدم و خوندم اینه که ادیان دیگه(گویا بیشتر مسیحی ها) معتقدند میکائیل همیشه براشون رزقُ روزی می آورده و همراه با لشکرش حافظ کلیساهاست. ولی جبرئیل همیشه به واسطه ی اینکه دستورهای الهی رو انتقال می داده محدودشون کرده. برای همین میکائیل رو ترجیح میدن. این قضیه به دو هزار سال قبل برمیگرده.
فیلم از شهر لس آنجلس شروع می شه. وقتی میکائیل به زمین فرستاده می شه و تو این شهر بال هاش رو می بُره و نشون می ده یک شی حلقه مانند از گردنش میفته که نشون دهنده ی خارج شدن از بندگی خداست. چیزی که در مورد معنی اسم لس آنجلس وجود داره اینه که لس‌آنجلس در اسپانیایی یعنی شهر فرشته ها و مخفف عبارت بزرگ تریه. نام کامل شهر اینه:
La Ciudad de la Reina de los Angelesبه معنی شهر ملکه ی فرشته ها.
و خب همه ی اتفاق های فیلم پیرامون فرشته ها تو این شهر اتفاق میفته. از همین لحظه ی هبوط میکائیل، تا همکاری با انسان ها، جنگ با جبرئیل و ...
به نظرم مهم ترین ویژگی این فیلم اینه که توش خیلی از تصویرای ذهنی آدم شکسته می شن.
تصویری که از بچگی تو ذهن هممون وجود داره از فرشته ها چیه؟
یه موجوده با دو تا بال، آروم و لطیف، نزدیک به خدا، بی هیچ خشونتی. و این ربطی به دین اسلام یا دین مسیحیت نداره. بعضی از تصویرها و تعریف ها تو همه ی دین ها مشترکن. مثل تعریف خوبی و بدی.
و حالا تو فیلم چه اتفاقی میفته؟
از پوستر فیلم مشخصه. اعلان جنگ به آسمان! میکائیلِ خنجر به دست، به آسمون نگاه میکنه و منتظر جنگه برای نجات بشر. این جنگ تاجایی ادامه پیدا می کنه که خدا جبرئیل رو هم به زمین میفرسته تا اون دست به کارشه. اینجاست که کار به جنگ بین میکائیل و جبرئیل می کشه و این جنگ برای من حقیقتا دردناک بود. مخصوصا دیالوگاشون که جبرئیل اول سعی داشت صمیمانه میکائیل رو به راه برگردونه و نشد. و نشون میداد که چقد از این قضیه ناراحته که مجبوره با به اصطلاح برادرش بجنگه.


d334084146644.jpg


از دیالوگ ها:

یکی از دیالوگاشون وقتی بحث می کردن و جبرئیل داشت به میکائیل هشدار میداد:
- چیکار داری می کنی میکائیل؟ اینا دستورات تو نبودن!
میکائیل: من از دستورات خودم پیروی می کنم!
پس تو هم همراه بچه می میری!

که به نظر میاد این چیزی شبیه تمرد شیطان باشه.
فیلم پره از نمادها و منظورها. به بیشترین چیزی که نیاز داره تیزبینیه.
فیلمی نیست که یه بسته چیپس بگیری دستتُ با دوستات ببینه برای گذروندن وقت! باید حواست به هر دیالوگ و هر سکانس باشه. مثلا یه سکانس:
توی یه رستوران صحرایی(که اتفاقای داستان توش میفته.) صاحب رستوران داره با تلوزیون کلنجار میره که تصویر رو خوب دریافت کنه، وقتی تصویر واضح میشه این پیام حک میشه:

این یک آزمایش نیست!
چی ازش برداشت میشه؟
اتفاقات بعدی که قراره بیفتن، عذاب الهی هستن و حادثه ای برای آزمایش انسان نیستن.


فیلم رو صرفا برای نقد و کنجکاوی دیدم. تو نقدم سعی کردم از تعصبات دینی استفاده نکنم چون در اون صورت کلا به فیلم اشکال وارده. در غیر این صورت، فیلم جالبی بود ولی چیزخاصی نبود. نا امیدی و سیاهی توش موج می زد. صحرای بی آبُ علف، آدمای مسخ شده که به هیچ کس رحم نمیکنن، عدم وجود یه نیروی مافوق و ... همه باعث میشدن آدم تو اون لحظه از همه چیز بیزار شه. و اینکه میگم حتی خارج از دین هم بخوایم بررسیش کنیم جنگ فرشته ها و خشونت هاش اون هم در راستای نجات بچه ای که معلوم نیست از کجا اومده واقعا جالب نیست.
چون به نظرم مفهوم مهم تر از جلوه های ویژه یا هرچیز دیگه ایه، امتیاز کمتر از نصف رو بهش میدم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ریحانه - ۶۹۱۱

کافه ستاره
سامان مقدم
محصول 1384

امتیاز فیلم: 9/5

اطلاعات ویکی‌پدیا

60ee84ff5b9d1.png

خلاصه ی فیلم:
فیلم یه فیلم اپیزودیک‌ـه و روایت گر زندگی سه زن توی یکی از محله های قدیمی تهران که به دنبال یک زندگی آرمانی هستن و براش تلاش می‌کنن. کافه ستاره بیشتر از هرچیز تلاش آدم ها رو نشون میده برای به دست اوردن چیزی که میخوان و بهش نمیرسن. می‌شه گفت کافه ستاره روایتگر پل های شکسته‌س.

راجع به داستان:
این فیلم اقتباسی از رمان کوچه، اثر نویسنده مصرى (نجیب محفوظ)‌ـه که توسط پیمان معادى نوشته شده و به گونه اى به سبک ایرانى دراومده.
این فیلم همونطور که تو خلاصه گفتم، به زندگی سه زن می پردازه که افسانه بایگان(فریبا)، هانیه توسلی(سالومه)و رویا تیموریان(ملوک) این سه نفرن.
فریبا صاحب یه کافه ی محقره که از اون به همراه شوهر معتادش کسب درآمد می کنه و همراه برادرش خسرو (حامد بهداد) و مادرش زندگی میکنه. توضیح اینکه خسرو تو فکر کار تو ژاپن‌ـه.
سالومه با پدر نابیناش(مسعود رایگان) زندگی می کنه و نامزدش ابراهیم(پژمان بازغی)ـه.
ابراهیم مکانیکه و نمی‌تونه افکار بلندپروازانه ی سالومه رو سرُ سامون بده و برای همین ازدواج‌شون مدت هاست به تاخیر میفته.
ملوک هم به عبارتی فرد پولدار محل‌ـه. ازدواج نکرده و عاشق خسروئه و سعی می‌کنه محبتش رو جلب کنه. هرچند، هم سن خواهر بزرگ خسروئه یه جورایی.

نقد فیلم:
به طور کلی چیزی که تو فیلم می‌بینیم اینه که زندگیای شخصیتای فیلم به فروپاشی می‌رسن و یه جورایی سختیا به شکل های مختلف احاطه کرده شون.
ولی نکته ی مثبت فیلم همین‌جاست! خبری از سیاه نمایی نیست.
هیچ لحظه ای نیست که آدم تعجب کنهُ بگه:" اَه خب دیگه مسخره‌شُ درآوردین، مگه می‌شه انقد بدبخت؟"
درد و مشکل همه ی شخصیتای فیلم درک می‌شه و آدم می‌تونه خودشُ بذاره جاشون. خلاصه اینکه خبری از شعارپردازی و روشنفکری الکی نیست.
همه ی شخصیت ها تو فکر یه آرمان شهرن. و این خیلی خوبه. اینکه آدم فقط سختیای زندگی فرد رو نمی‌بینه. رویاهاشُ فکراشُ آرزوهاشُ می‎‌بینه و تو اون لحظه ها لبخند هم می‌زنه و البته همین لبخندا باعث می‌شه پایانش که با شکست مواجه می‌شن، تلخ تر شه ...

b2368f3f9c9e2.jpg

مهم ترین مشخصه ی فیلم متفاوت بودنشه از نظر نوع روایت. (شما الان رو نبینید، سال تولیدش رو در نظر بگیرید!)
شیوه ای که من بسیار دوسش دارم! اینکه با محوریت قرار دادن چند تا شخصیت داستان پیش بره. و از دیدهای مختلف اتفاق ها روایت بشه و به یک کل منسجم برسه.
واتفاق خوبِ کافه ستاره اینه که این متفاوت بودن خیلی ساده و روونه. و مثل خیلی از فیلم ها با پیچیده کردن، متفاوت نکرده‌ش.
جالب‌یش اینه که سامان مقدم تو گفتگویی که با مجله ی دنیای تصویر داشته گفته:
"من اصلأ به دنبال ادابازی نبوده ام و مجبور بودم از این نوع روایت استفاده کنم؛ و گرنه به همان شیوهی خطی گذشته ام فیلم را میساختم."
در واقع اگه فیلم یه جورایی اپیزودیک ساخته نشده بود و به صورت کلاسیک و با یه روال خطی پیش می‌رفت، اصلا قابل درک نبود. چون زندگی این سه نفر تو یه زمان مشخص باهم فرق داره.
مثلا شما فرض کنید وقتی سالومه به یه مشکلی خورده، ملوک اتفاق خوبی براش افتاده. اگه همه ی اینا همزمان نشون داده بشه قطعا درکش خیلی سخت تره. یعنی این مدل روایت لازم بوده برای ساخت فیلم.
و یه کار قوی دیگه تو فیلم اینکه، به شخصیت های فرعی خیلی خوب پرداخته شده به قدری که قابلیت شخصیت اصلی شدن رو دارن.
مثلا ما تو فیلم یکی از پسرهای محل رو می‌بینیم که هی تیکه های انگلیسی میپرونهُ اینا و البته با لهجه ی افتضاح! ولی این خودش یه نماد بزرگه. من برداشتم اینه که این نماد آدم هایی‌ـه که گنده تر از دهنشون حرف می‌زنن و مقصر هم نیستن چون آرمانشون شاید اون حرفای بزرگه.


از دیالوگ ها:

افسانه بایگان این رو خطاب به ایرج نوذری می‌گه، وقتی در مورد پولی که از میز بیلیارد تو کافه ستاره به دست میاد حرف میزنن:
تو فک میکنی اینجا جردنه؟ که عصر به عصر 30 تا بنز وایسن پشت در؟ نصف بیشتر آدمایی که این توئن، از سرماست نه از عشق بیلیارد ...

در کل، جز بهترین و دوست داشتنی ترین فیلم های ایرانی بود که دیدم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ریحانه - ۶۹۱۱

Sleepy hollow
Tim Burton
سال تولید : 1999

امتیاز فیلم: 8

لینک IMDb

ff594f42dc6b1.jpg

خلاصه ی فیلم:

اوّل از همه اینُ بگم که داستان فیلم برداشتی آزاد از کتاب سوار بی سر اثر واشنگتون ایروینگ(نوشته شده در سال1820) هست.
داستان تو سال 1799 اتفاق میفته. ایکابد کرین (جانی دپ)، یک پلیس جوانه که بیشتر از هر چیزی معتقد به منطق‌ـه. بعد از اعتراضی که در مورد شیوه‌های بی‌منطق رؤساش می‌کنه، به شهر Sleepy hollow که یک‌سری قتل مرموز توش اتفاق افتاده میفرستن‌ش تا فرصتی بهش داده بشه تا ادعای خودشُ ثابت کنه. ادعاش مبنی بر اینکه، میشه از روی یافته های علمی پاسخ برخی جنایت ها رو داد. جنازه ی مقتول ها بی سر پیدا می شه و مردم معتقدن روح مرد اسب سوار بدون سر که سالها قبل اونجا کشته شده به قصد انتقام افراد شهر رو می کشه.

نقد فیلم:

اصولا به ژانر ترسناک و اکشن علاقه ای ندارم و چیزی که باعث شد ببینم تیم قوی فیلم بود و اینکه دوست داشتم تجربه ی دیدن یه فیلم خوب رو تو این ژانر داشته باشم.
فیلم فضای فانتزی داره و خیلی خوب این فضاها درست شدن. همونطور که از برتن انتظار می‌ره، جلوه‌های بصری عالیُ دیدنی ای هم داره.
موضوع فیلم جالب بود در نوع خودش و خوب بهش پرداخته شده بود. هرچند خلاقیت زیادی نداشت که این به نظرم تنها نکته ی منفی فیلم بود.(بگذریم از صحنه های مشمئزکننده ش) فضای فیلم هم خیلی به این مسئله کمک میکرد. فضای رعب انگیز آدم رو مجذوب میکنه. دقیقا عنصرهایی که به هرچه ترسناک تر شدن فیلم کمک میکنه(!) به خوبی توش حضور داشت. مه، درختایی که حتی شاخه هایی به شکل خاص دارن، تاریکی و ...
نکته ی مهم این بود که مصنوعی نبودن، الکی کل فیلم تو مه سپری نمیشد! ینی یه وقت هست شما یه فیلم ایرانی مثل حریم رو می بینی که به اصطلاح ترسناکه. طبیعتا همون عنصرهای ثابت، تو این فیلم هم باید وجود داشته باشن. ولی طوری حضور دارن که بیننده از مه ای که جنگلُ گرفته خنده ش میگیره به جای اینکه بترسه!
البته اینا قطعا قابل مقایسه نیستن ولی خب به هرحال این تفاوتا خیلی به چشم میاد.

65e58329f46d2.jpg

موسيقي فوق العاده ی فيلم هم كار دني الفمن مشهوره كه موسيقي فيلم سوئيني تاد رو هم کار کرده. بسیار مناسب‌ـه و خیلی جاها به کمک روند فیلم میاد.
نکته های ریز جالبی هم داشت فیلم. مثلا اینکه سوار بی‌سر نمیتونست وارد کلیسا شه و افراد تو کلیسا یه مصونیتی داشتن. یا اون ورق دایره ای شکلی که از دوطرف بهش نخ وصل بودُ جانی دپ همیشه با خودش همراه داشت. یک طرف کاغذ عکس پرنده بود و طرف دیگه ش عکس قفس، و وقتی کاغذ می‌چرخید، پرنده رو می‌دیدیم که تو قفس‌ـه.
در کل، اگه به هیجان و اکشن و این ها علاقه دارید توصیه می کنم ببینید. اگه هم میخواید یه همچین ژانر فیلمی رو تجربه کنید بازم توصیه میکنم ببینید.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ریحانه - ۶۹۱۱

بوسیدن روی ماه
همایون اسعدیان
محصول: 1390


امتیاز فیلم: 7
[ سیمرغ بلورین بهترین صدابرداری (ساسان نخعی) در سی‌امین دوره جشنواره فیلم فجر ]

ecbf970ea7b91.png

خلاصه‌ی فیلم:
بوسیدن روی ماه، روایتگر زندگی دو مادره. فروغ ( رابعه مدنی ) و احترام ( شیرین یزدان بخش )، مدت‌هاست همسایه‌ هستن و این باعث شده صمیمیتشون مثل دوتا خواهر باشه. داستان حول محور دغدغه‌های این دو پیش میره راجع به پسرهاشون ( محمّد و حسین ) که هر دو به جنگ رفتن و مفقود الاثرن.

c3q6umaowoci4rwvdn3.png

نقد فیلم:
بوسیدن روی ماه، یک فیلم کاملا ایرانی‌ـه. مثل "یه حبه قند" همه‌ی جزئیاتش ایرانی وار (!) نیستن، ولی ارزش‌هایی رو به تصویر می‌کشه که شاید جز مردم ایران کسی نتونه درک‌شون کنه.
روند فیلم آروم و نسبتا روون‌ـه. این آروم بودن یه جاهایی خسته کننده می‌شه ولی اونقدر نیست که به چشم بیاد. مخصوصا اینکه موسیقی فیلم به خوب پیش رفتن روند کمک میکنه.
درون مایه‌ی اصلی فیلم و اون چیزی که تا آخر فیلم به چشم میاد، فداکاری ‌ـه. یه فداکاری مادرانه، که باعث می‌شه در کل فیلم "مادر" رو قهرمان داستان بدونیم.
نکته‌ای که باعث می‌شه نقش مادر انقدر خوب به چشم بیاد، بازی عالی ِ رابعه مدنی و شیرین یزدان بخش هست. شیرین یزدان بخش به تمام معنا یک مادره. این رو می‌شه از المان‌های کوچیک ولی ملموسی مثل ترشی‌های توی شیشه یا سرکه‌ها و آبغوره‌ها فهمید! یا جلوه‌های بزرگتری مثل حس مادرانه‌ش، وقتی بعد این همه سال هر شنبه می‌ره ستاد شهدا، برای اینکه شاید نشونه‌ای از پسرش پیدا شده باشه.
از اتفاق خوبی که تو فیلم میفته، نگاه کردن از یه زاویه‌ی دیگه به شهداست. این اتفاق مثلا وقتی میفته که نگار (نوه‌ی احترام) داره از مادربزرگش و فروغ راجع به عاشق شدن پسراشون می‌پرسه و اونا هم تعریف می‌کنن ماجرای عاشقی پسراشون رو.
از اهداف فیلم، این‌طور که به نظر میاد، نشون دادن تفاوت بین نسل‌هاست. نگار اکثرا پیش مادربزرگشه و ما اونُ در حالی می‌بینیم که «مدام» داره با گوشی‌ش حرف می‌زنه. تماما تو عالم خودشه و برخوردش با اتفاق‌ها مشابهه و رفتارش رو با توجه به وضعیت‌های مختلف تغییر نمیده. کلا هیچ وقت چیزی رو جدی نمیگیره! شخصیت‌هایی مثل نگار قطعا تو نسل جوان وجود دارن، ولی از اونجایی که نگار قرار بود به نوعی نماینده‌ی این نسل معرفی شه، بهتر بود انقدر تک بعدی نشون داده نمیشد. هرچند سکانس‌هایی هم بود که توش این تفاوت ظریف به تصویر کشیده شده بود، ولی در کل خوب نبود و میشه گفت از نقاط ضعف فیلم بود.
در نهایت فیلم پایان بندی خوبی داره. پایان نیمه باز و کامل کننده‌ی همه‌ی پیام‌های فیلم.
هدف اصلی بوسیدن روی ماه علاوه بر ارائه‌ی یه تصویر متفاوت از جنگ، جلب کردن توجه بیننده‌ست به اسطوره‌هایی که خیلی وقت‌ها هستن و ما قدرشون رو نمی‌دونیم.
اگر میخواید فیلم رو ببینید، اصلا انتظار فیلمی مثل «طلا و مس» رو نداشته باشید. خود من هم انتظارم از فیلم خیلی بیشتر از این بود چون طلا و مس توقع‌م رو برده بود بالا. ولی این پیش فرض رو داشته باشید که «بوسیدن روی ماه» و «طلا و مس» اصلا قابل مقایسه با هم نیستن.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ریحانه - ۶۹۱۱

Brave
Brenda Chapman ، Mark Andrews
محصول: 2012

امتیاز فیلم: 7

[ بهترین انیمیشن گلدن گلوب 2013، بهترین انیمیشن بلند اسکار 2013 ]


f447cbdc9fdb1.png
51aec908b5062.png

خلاصه‌ی فیلم:
شاهزاده مریدا، دختری ـه با اخلاق و روحیات پسرونه. مهارت زیادی تو تیراندازی داره و از دنیایی که برای خودش داره راضی ـه؛ تا اینکه قضیه‌ی ازدواج و انتخابی که باید بکنه پیش میاد. همین انتخاب باعث یه سری حوادث و اتفاق‌ میشه که جریان فیلم رو به وجود میاره.

revlu4fv14veb4dd9c2.jpg

نقد فیلم:
فیلم از کودکی مریدا شروع می‌شه و از همون اوّل ما روند رشد و جریانات زندگی‌‌ شخصیت اصلی داستان رو میبینیم. این نشون دادن روند خیلی برای درک اتفاق‌ها و شخصیت‌های داستان به مخاطب کمک می‌کنه. اینکه مریدا تیراندازی رو از پدرش یاد گرفته و روحیاتش رو از اون به ارث برده، مادرش مدام روحیات یه «شاه‌دخت» رو بهش یادآوری می‌کنه و مریدا تمایلی به انجام هیچ‎‌کودومشون نداره و باقی جریانات. همین اختلاف‌ها باعث بحث بین مریدا و مادرش می‌شه چون معتقده که باید زندگی‌ش رو خودش انتخاب کنه.
این اختلاف تا جایی پیش میره که مریدا طی یه اتّفاق از یه جادوگر، جادویی رو میخواد که روند زندگی‌ش رو تغییر بده و در واقع روی تفکر مادرش تاثیر داشته باشه. اما این جادو تبدیل میشه به یک معضل! اینکه ملکه تبدیل به یک خرس سیاه میشه و مریدا دو روز فرصت داره تا نذاره این سحر دائمی بشه.
بیس فیلم تکراری ـه. مخصوصا در مورد جریانات خواستگارها. اینکه بین هرخواستگار و قبیله‌ش، با قبیله‌های دیگه اختلافه، مریدا برای انتخاب یکی از اونا شرط ِ تیراندازی میذاره و از این دست اتّفاقا.
در مورد حوادث و جریانات فیلم هم، هر چند جذاب و جالبه ولی به نظر من ترکیبی ـه از قصه‌های پریان + انیمیشن‌های قبلی والت دیزنی و پیکسار. امّا بعضی از نقاط مثبت فیلم قوی هست و تا حدی این تکرار رو پوشش میده.
خاص ترین و بهترین اتّفاق فیلم «موسیقی» اون ـه که کار ِPatrick Doyle، آهنگساز اسکاتلندی ـه. در موقعیت‌های مختلف، موسیقی فیلم کاملا بیان کننده‌ی اون موقعیت و حال شخصیت‌های داستان هست و بیننده رو با فیلم همراه میکنه.
از نظر گرافیکی هم Brave در سطح قابل قبولی قرار داره. هرچند چهره‌ی مریدا با جزئیات طراحی نشده امّا موهاش انقدر طراحی عالی ای داره که توجّه بیننده تماما بهش جلب شه. خود من به شخصه در طول فیلم تو ضمیر ناخودآگاه‌م موهاش رو تحسین می‌کردم. :د
این طراحی جزئیات در مورد «مرد»های داستان رعایت شده البته. مثلا رئیس یکی از قبیله‌ها که سر موها و سبیل‌هاش رو بسته و این هم جالبه و هم دقیق!
حضور 3 تا داداش سه قلوی مریدا هم جذابه، مخصوصا طراحی موهاشون که مثل مریداست.
یه نکته‌ی جالب هم هست که داشتم تو یکی از نقدـا میخوندم. اینکه پیکسار برای اولین بار یه کارگردان زن رو به گروه انیمیشن سازان تماماً مذکر خودش اضافه کرده. البته این انتخاب کاملا به جا بوده.
پایان بندی فیلم هم خیلی خوب و به جا بود. هر چند، چهارچوب خودش رو حفظ کرده بود ولی دوست داشتنی بود.
کلا در مورد Brave باید بگم که ضعیف تر از کارای قبلی پیکسار (برای مثال: شگفت انگیزان و در جست‌وجوی نمو) هست و بیشتر نکات انیمیشنی اون مطرحه تا داستان و ماجرای اون.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : ریحانه - ۶۹۱۱

تهران 1500
بهرام عظیمی
محصول: 1392

امتیاز فیلم: 9


70a312eb8ca01.jpg

خلاصه‌ی فیلم: اکبر (مهران مدیری) در آستانه‌ی 160 سالگی قرار داره و طبق گزارش سازمان مرگ و میر می‌دونه که تو 160 سالگی میمیره. اکبر جز اولین بازیگران نمایش سیاه بازی در دهه‌ی 1360 ـه و میخواد هنرمند بودن خودش رو اثبات کنه تا بتونه در قطعه‌ی هنرمندان خاک بشه. از نوه‌ش، نازی، (هدیه تهرانی) می‌خواد که از کره‌ی ماه بیاد زمین و تو اثبات این قضیه کمک‌ش کنه.
داستان اصلی از این قراره ولی در واقع فیلم روایتگر تهران ِ سال 1500 با همه‌ی تغییرات و ثباتش ـه.

نقد فیلم:

کارگردان ِ تهران 1500، بهرام عظیمی، با ساخت سری انیمیشن‌های تبلیغاتی سیا ساکتی معروف و شناخته شد. و حالا تهران 1500 اوّلین انیمیشن بلند ایرانی و اوّلین فیلم بلند اون در جایگاه کارگردان و فیلمنامه نویس ـه که ساخت اون چهار سال طول کشیده.
داستان فیلم خیلی خاص و جدید نیست. در واقع فیلم بیشتر از پرداختن به داستان، روی تغییرات تهران ِ 1500 و خود ساخت انیمیشن تمرکز میکنه. نقطه‌ی قوّت فیلم هم همین تمرکز قوی ـه. پیشرفت وسایل نقلیه و معماری ِ اون روزای تهران، وارد شدن ربات‌های مختلف به زندگی آدما و سیستم‌های جدید ِ گشت ارشاد که در لحظه به دختر و پسری که نزدیک به هم نشستن تذکر میده که فاصله‌ی ایمنی رو رعایت کنن! :D
جالب‌تر از همه این که با همه‌ی این تغییرات ِناملموس، فیلم نشون میده تو سال 1500 یک سری ارزش‌ها و اعتقادات هنوز به شکل الان باقی مونده. مثلا صدای اذان که از مسجد ِ یکی از محلّه‌های تهران شنیده می‌شه، پیرزنی که هنوز خونه‌ش رنگُ بوی مذهبی داره و آرزوی رفتن به مکه رو داره، رباتی که دامن کوتاه داره و عرف این رو مناسب نمیدونه و بهش تذکر می‌ده که خودش رو جمع و جور کنه (!) و تداوم فرهنگ‌هایی از این قبیل. خیلی از علایق مردم هم پایداره. مثلا با وجود پیتزا مرموز (پیتزایی که هر بار یه طعمی داره)، همچنان آب‌گوشت همراه با گوشت‌کوب الکترونیکی وجود داره!
خلاقیت فیلم هم قابل تحسین ـه. نوشته‌های پشت ماشین‌ها که الکترونیکی شده، استفاده از چهره‌های معروف سینما به جای شخصیت‌های کارتونی و خلاقیت‌های دیگه‌ای از این دست. تیکه‌های جالبی هم میندازه کلا. مثلا یه قسمت فیلم راوی میگه: «فیلم همینه. اگه ناراحتین سالن بغلی یه فیلم معناگرا داره. برید اونو نگاه کنین!»
یه نکته‌ی جالب هم اینکه، بهرام عظیمی گفته برای شبیه بودن چهره‌ی واقعی هنرمندان به انیمیشن و درست بودن حرکاتشون، تمام فیلم‌هاشون رو به همراه گروهش دیده. در واقع میخواسته هر کاراکتر به واقعیت‌ش نزدیک بشه که حقیقتا هم این‌طور شده.

5aad91030c792.jpg

در کل باید بگم، برای فیلم خیلی زحمت کشیده شده؛ با احتساب دوبلورها 250 نفر برای این پروژه زحمت کشیدن. دیدن‌ش رو با دید ِمثبت توصیه می‌کنم! در واقع با این فکر فیلم رو ببینید که «اوّلین» انیمیشن بلند ایرانی ـه و جای کار داره. مهم‌تر از اون، چقدر خوبه که یکی مثل بهرام عظیمی اراده کرده و استارت کار به این مهمی رو تو سینمای ایران زده. تو این وضعیت سینمای ایران، باید قدر فیلمی مثل تهران 1500 رو دونست.
 
بالا