اعترافگاه!

[Strangers]

اعتراف می کنم از ته دل که واقعا دلم برای رنگ های خمیر بازی تنگ شده وقتی همشو قاطی می کردم،آخرش هم نمی فهمیدم چه رنگیه.
یه اعتراف دیگه که فرق آیفون (اپل)و آیفون (توی خونه ها) رو تا کلاس ۵ نمی دونستم.
و تا پری سال فک می کردم نلسون ماندلا زنه.

 

[Strangers]

جا داره از یکی از هم کلاسی هام هم که این جاس عذر خواهی کنم؛ببخشید من بودم پارسال زنگ ورزش تو کفشت خامه ریختم،شرمنده

 

[Strangers]

اعتراف میکنم؛
وقتی دو چیز رو میبینم جیغ می کشم فرار میکنم و میرم یه جای بلند.واقعا نمی دونم چرا اینجوریم. دیگه خجالت می کشم ....
اولیش سوسک
دومیش موش
البته موش تاحالا ندیدم ولی میدونم خیلی ازش می ترسم.

 

[Ramzi]

اعتراف میکنم وقتی هدفن میذارم و جواب هیشکیو نمیدم و میگم که نمیشنوم
درواقع دارم حرفای همه رو میشنوم
فقط حال جواب دادن به سوالای مسخرشونو ندارم

 

[SARA.MA]

اعتراف میکنم
همیشه منتظر فرصت بودم بچه ها برن نمازخونه کفشاشونو قایم کنم
اووووف
یارو ها با دمپایی تو مدرسه میچرخیدن سراغ کفشاشونو میگرفتن

 

[بابونه.]

اعتراف میکنم بچه که بودم قبل از دبستان بود فکر میکردم تنها کشور ایرانه و بقیه فقط شهرن بعد فکر میکردم اگه انقد راه برم میتونم برسم ته دنیا، همیشه هم ته دنیا رو یه دیوار خیلی بلند قهوه ای در نظر داشتم که بعد از اون هیچی نیست...همیشه هم فکر میکردم که پشت اون دیواره چیه؟
همش دنبال این بودم که برسم به اون دیوار بلند قهوه ای عه و بعد بپرم اونور دنبال فضاییا=)

 

[SARA.MA]

اعتراف میکنم هنوزم فرق فیلم و سریالو نمیدونم
بخاطر همینم تو تاپیکه اخرین فیلمایی که دیدین چیزی نمینویسم

 

[فاطمـه]

فک میکردم که کلمه ی "شهید پرور" که روی تابلو ورودی اکثر شهرا نوشته (به شهر شهید پرور فلان خوش امدید) ،اسم یک شهیده.
تا کلاس سوم که گفتن چند تا شهید رو نام ببرین، و من نوشتم شهید پرور و بچه ها مسخرم کردن،نمیدونستم اسم شخص نیست-.-

 

[Lady Macbeth]

اعتراف میکنم مهد کودک به رفیقم که اسمش ام البنین بود میگفتم آب مردنی چقدر بدبخت حرص میخورد

 

[A M I N]

اعتراف می کنم هنوزم واسه رفتن به صفحه‌ی اصلی سمپادیا، میرم بالای صفحه و روی لینک گنده هه می زنم در حالی که نوار بالای صفحه با ما میاد پایین

 

[Chandler.]

اعتراف میکنم اوایل نمی فهمیدم منظورتون دقیقا از ج ا کیه!(درواقع فکر میکردم باید یه شخص باشه)

 

[Lady Macbeth]

اعتراف میکنم یه مدرسه پسرونه کنار دبستانمون بود یه در مارو از هم جدا میکرد ، کلاس ششم بودم ، یه پسره تو مدرسشون بود قد بلند و شرور بود ، یروز شیر پاکتی گنده پرت میکنه از دیوارشون تو مدرسه ما میخوره تو سر رفیقم بعد در بین مدرسه ها باز بود منم با جفت پا رفتم روش ، هی با مشت و لگد زدمش ، الان که فک میکنم کار احمقانه ای بود اما خب عصبی میشم رفیقام اذیت کنن

 

[iparvai]

اعتراف میکنم سوم راهنمایی ک بودم، تاریخ ۹ شدم و با خودکار ۱ گذاشتم کنارش بشه ۱۹ و مامانم بخاطر اینکه همه نمره هام خوب شده بود یعالمه تشویقم کرد و جایزه بهم پول داد بعد دقیقن فرداش مدیرمون زنگ زد گف پروانه فلان روز شهریور بیاد امتحان تاریخ بده

 

[sana.sa]

اعتراف میکنم تو بچگیم به پیام بازرگانی خیلی علاقه داشتم تا جایی که رفتن برام یه سی دی پر از پیام بازرگانی خریدن به پیام بازرگانی ام میگفتم باغازیت
---
اعتراف میکنم وقتی بچه بودم به بزاق میگفتم بزاب (تو ذهنم میگفت خب این توش کلمه ی آب داره مثلا آب دهن )با بابامم یه عالمه بحث کردیم روش و بابام هنوزم بهم یادآوری میکنه قضیه رو
---
اعتراف میکنم پارسال بعد اخرین امتحان ترم خرداد با ع و م رفتیم یه کافی شاپ و بستنی خوردیم اما هنوز به مامان نگفتم
الان تو حسرت همون روزم

 

[Strangers]

اعتراف میکنم بچگی ام عاشق لوله بخاری و شلنگ بودم،نمی دونم چرا؟

 

[sp.ring]

اعتراف میکنم
خیلی سخته اعتراف کنی
دستاورد 17 سال زندگیت هیچی نبوده ..حتی لذت بردن از زندگی

 

[فاطیما]

اعتراف می کنم هنوزم واسه رفتن به صفحه‌ی اصلی سمپادیا، میرم بالای صفحه و روی لینک گنده هه می زنم در حالی که نوار بالای صفحه با ما میاد پایین

به نام خدا
اعتراف میکنم ک تا قبل خوندن این پست امین،اصن حواسم ب این نوار سایت نبود. و منم دقیقن همینکارو میکردم..-__-

 

[Chandler.]

اعتراف میکنم در بدو ورودم به سایت اسم ایمان ریج (@Iman Rage )رو امام رضا خوندم!
چرا واقعا؟؟ (خدایی شبیهن)))

 

[armin_att]

اعتراف میکنم همیشه بجای کرگدن میگفتم و مینوشتم "کرگردن"
خیلی ضایعست .... آره -_-

 

[MaH:D]

اعتراف می کنم پشمام از تاریخ اولین ارسالی های این تاپیک ریخته !
لامصب 2012 ... !