• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بیلی بچه. - ۶۰۲۰

  • شروع کننده موضوع
  • #1

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
بسم الله.

اول. اینجا فقط لیست کتاب هاییه که نقدشون رو گذاشتم.
دوم. امتیاز ها نظر شخصی اینجانب است.
سوم. کتاب بخونید. :D باشد که رستگار شوید.

الف) رمان و داستان کوتاه :
ناتور دشت | سلینجر
هفته ای یه بار آدمو نمی کشه | سلینجر
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم | سلینجر
همه گرفتارند | کریستین بوبن
مسیح در شقایق | کریستین بوبن
راننده تاکسی | محمود فرجامی
میراث | هاینریش بل
قطار به موقع رسید | هاینریش بل
من او را دوست داشتم | آنا گاوالدا
داستانی مرموز | گابریل گارسیا مارکز
هرگز رهایم مکن | کازوئو ایشی گورو
در رویای بابل | ریچارد براتیگان
پس باد همه چیز را با خود نخواهد برد | ریچارد براتیگان
هیولای هاوکلاین | ریچارد براتیگان
آئورا | کارلوس فوئنتس
قلابی | رومن گری
سیاوش | محمد قاسم زاده
مرگ غم انگیز پسر صدفی | تیم برتون
بیگانه | آلبر کامو
کجا ممکن است پیدایش کنم | هاروکی موراکامی
تمام زمستان مرا گرم کن | علی خدایی
تصادف شبانه | پاتریک مودیانو
دختری از پرو | ماریو بارگاس یوسا
چه کسی پالومینو مولرو را کشت؟ | ماریو بارگاس یوسا
عامه پسند | چارلز بوکفسکی
بار هستی | میلان کوندرا
خانواده ی پاسکوال دوآرته | کامیلو خوسه سلا
فرزند پنجم | دوریس لسینگ
سانست پارک | پل استر
اختراع انزوا | پل استر
گتسبی بزرگ | اسکات فیتزجرالد
خواب خوب بهشت | سم شپارد
خاطرات صد در صد واقعی یک سرخپوست پاره وقت | شرمن الکسی
هزار و نهصد و هشتاد و چهار | جرج اورول
بلاخره یه روزی قشنگ حرف می زنم. | دیوید سداریس
زن در ریگ روان | کوبو آبه



ب) نمایشنامه
سه روایت از زندگی | یاسمینا رضا
ایوانف | آنتوان چخوف
دایی وانیا | آنتوان چخوف
غرب حقیقی | سم شپارد
نقطه سر ِ خط | ورونیک اولمی
آوازه خوان طاس | اوژن یونسکو
هدیه ی جشن سالگرد و درستکارترین قاتل دنیا | افشین هاشمی
داستان خرس های پاندا به روایت یک ساکسیفونیست که دوست دختری در فرانکفورت دارد | ماتئی ویسنی یک


ج) شعر:
بید ها در باد | امیر آقایی
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
ناتور دشت | سلینجر

بسم الله...
ناتور دشت| جی. دی. سلینجر

انتشارات نیلا
ترجمه : محمد نجفی
امتیاز: ده از ده

image_3273.jpg


به جرئت می تونم بگم اگه بهترین کتابی که خوندم نباشه، جزو سه تای اول هست... ناتور دشت بهترین کتاب سلینجر ه...
داستانش در مورد یه پسر 17 ساله (هولدن کالفیلد) است که از مدرسه اخراجش کردن و نامه ی اخراجیش رو واسه خانواده اش فرستادن... تا نامه ی اخراجیش به دست خانواده اش برسه، هولدن سه- چهار روز وقت داره... پس تصمیم می گیره که از مدرسه بزنه بیرون... کل کتاب داستان این سه چاهار روزی ه که هولدن تک و تنها تو نیویورک واسه خودش می چرخه...
ناتور یعنی نگهبان، البته درستش ناطور ه... ناتور دشت هم یعنی نگهبان دشت... اسم کتاب از یه جایی توی داستان اومده که هولدن به خواهر کوچیک ترش فیبی می گه :" همه‌ش مجسّم مي‌كنم چن تا بچّه‌ي كوچيك دارن تو يه دشت بزرگ بازي مي‌كنن.هزار هزار بچه‌ي كوچيك؛ و هيشكي هم اون جا نيس، منظورم آدم بزرگه، غير من. منم لبه‌ي يه پرتگاه خطرناك وايسادم و بايد هركسي رو كه مي‌آد طرف پرتگاه بگيرم... يعني اگه يكي داره داره مي‌دوئه و نمي‌دونه داره كجا مي‌ره من يه دفه پيدام مي‌شه و مي‌گيرمش... تمام روز كارم همينه. ناتور دشتم. مي‌دونم مضحكه ولي فقط دوس دارم همين كارو بكنم، بااين كه مي‌دونم مضحكه."
کتاب، کتاب شاهکاری ه... هر کی نخوندتش نصف عمر که هیچی، تمام عمرش بر فناس...! من به شخصه خیلی با هولدن هم ذات پنداری می کنم... و واقعا" نمی دونم اونایی که با هولدن هم ذات پنداری نمی کنن و فکر می کنن که ناتور دشت چرت محضه از زندگی چی می فهمن و چه جوری زندگی می کنن...!

ته کتاب یه جمله داره که خیلی قشنگه : " هیچ وقت به هیشکی چیزی نگو. اگه بگی دلت برا همه تنگ می شه."
می دونم که واسه ی احترام به این کتاب باید خیلی خیلی بهتر از این می نوشتم، ولی من سلینجر نیستم...!

+ ویرایش :
بعد از چند دهمین باری که ناتوردشت رو خوندم، یه چیزایی به ذهنم رسید که اینجا اضافه می کنم...
یکی از ویژگی های فوق العاده ای که نظرم رو جلب کرد، این بود که هولدن به جزئیات در حد مرگ اهمیت می ده... یعنی اینکه به جزئیات خیلی دقت می کنه... مثلا" جایی که با استرادلیتر دعوا می کنه، می گه که استرادلیتر اهمیت نمی ده که دختره مهره های شاه شو توی یه ردیف نگر می داره...یعنی جزئیات رو دارین؟؟ :O پسر فوق العاده است! خیلی شبیه ِ به حسی ه که ما توی این سن داریم... ( حداقل من و کسایی که می شناسمشون)

+ پس نقد:

هولدن با یه دنیایی آشنا شده که می بینه توش پر ِ کثیفی ه. از این دنیا بدش می آد. دلش می خواد که واردش نشه، درگیرش نشه. در عین ِ حال، یه جاهایی هم می فهمه که خودش هم ناگزیر جزئی از این دنیای کثیفه. این دچار ِ یه جور دوگانگی ش می کنه. فکر می کنم که به همین دلیله که توی ِ یه جایی از داستان می گه می خواد خودش رو به کر ُ لالی بزنه و بره توی یه پمپ بنزین کار کنه. هولدن می خواد کمترین رابطه رو با دنیا داشته باشه ( اونجاش که می گه اگه کسی خواس باهام حرف بزنه باید روی یه تیکه کاغذ بنویسه، بعدش هم دیگه مردم خسته می شدن و دیگه باهام کاری ندارن). یکی دیگه از دلایلش اینه که هولدن آدمی نیست که بتونه زندگی ِ یکنواخت ِ پر از "دروغ" رو تحمل کنه. برای همین تصمیم می گیره که رابطه اش رو با دنیا در حد ِ هیچ کنه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
هفته ای یه بار آدمو نمی کشه| سلینجر

بسم الله...
هفته ای یه بار آدمو نمی کشه| جی. دی. سلینجر

انتشارات نیلا
ترجمه : امید نیک فرجام و لیلا نصیری ها
امتیاز: هشت و نیم از ده

این کتاب یه مجموعه داستان کوتاه از سلینجر ه... داستان هایی که توی مجله و روزنامه های مختلف مثل نیویورکر و استوری چاپ شده اند...
ده تا داستان کوتاه داره به شرح زیر(!) :
لوییز تگت قاطی آدم بزرگ ها می شود
ستوان با گذشت
هفته ای یه بار آدمو نمی کشه
روز آخر مرخصی آخر
پسر سرباز در فرانسه
غریبه
من خلم
شورش خاموش مدیسن
طرفین ذینفع
الین

داستان های خوبی داره و ترجمه اش هم خیلی خوبه... توی داستان " روز آخر مرخصی آخر" یه شخصیتی هست که به طور قطع برادر بزرگ هولدن کالفیلد ه...!!!
به نظرم داستان " ستوان با گذشت" یکی از بهترین داستان هاشه...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم / سلینجر

بسم الله...
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم

انتشارات نیلوفر
ترجمه : احمد گلشیری
امتیاز: نه و نیم از ده

salinger_jpg_400x400_q85.png


کتاب فوق العاده است... بهترین داستان کوتاه های سلینجر اینجاست...! اگه می خوای بدونی سلینجر چی توی ذهنشه باید اینو بخونی...! اصلا سبکی که منتقد ها به اسم سبک سلینجر ازش نام می برن رو کاملا" می شه توی این کتاب لمس کرد مثل توصیف های دقیق و باجزئیات...
اسم اصلی کتاب نه داستان ه و داستان های این کتاب، تنها داستان هایی ه که سلینجر توی یه کتاب چاپشون کرده... ( بقیه شون توی مجلات و روزنامه ها چاپ شدن)...
سه تا از داستان های این کتاب در مورد خانواده ی گلس ه... خانواده ای که شخصیت های مورد علاقه ی سلینجر رو تشکیل می دن... داستان ها اینا ان : یک روز خوش برای موزماهی، عمو ویگیلی در کانه تی کت و انعکاس آفتاب بر تخته های بار انداز
یک روز خوش برای موز ماهی داستان پسر بزرگ خانواده ی گلس، یعنی سیمور گلس ه که فکر می کنم شخصیت مورد علاقه ی سلینجر این باشه... داستان از این قراره که سیمور و نامزدش می رن به یه شهر ساحلی واسه ماه عسل...
توی انعکاس آفتاب بر تخته های بار انداز هم یکی از دختر های خانواده یعنی بوبو گلس حضور داره... یعنی داستان داستان بوبو و بچه شه...
... و عمو ویگیلی در کانه تی کت که داستان مورد علاقه ی من ه... تا آخر داستان متوجه نمی شین که یکی از دوقلو های خانواده ی گلس ( یعنی والت و ویکر یا واکر به یه روایتی...!) توی حضور داره... فکر کنم بهترین داستانی ه که من از سلینجر خوندم...

به نظرم داستان های سلینجر توی این کتاب یه جورایی شبیه هایکو ه... یعنی میاد یه صحنه ای رو توصیف می کنه و بعد که به یه جایی رسید، ما رو به حال خودمون می ذاره ... این کارش توی داستان " پیش از جنگ با اسکیمو ها" کاملا" مشهوده... من که واقعا" از این کارش خوشم می اد...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
بید ها در باد/ امیر آقایی

بسم الله...
بید ها در باد

امیر آقایی
انتشارات حوض نقره
امتیاز: هشت از ده

213.jpg


این کتاب یه مجوعه شعر "هایکو" ه... من خیلی دوسش داشتم، هایکو های خیلی خوبی داره و نوع نگاهش هم خیلی جالبه...
اگه کسی علاقه من به هایکو ه، به شدت پیشنهاد می شه بخونتش...
این هم یه چند تا از هایکو هاش:

ترسیده از صدای رعدو برق
بالش اش در آغوش
مرد بی همسر
-------
به هر بهانه ای
عق می زند
زن نازا
------
من در اندیشه معبد کهن
مادر کنار سجاده
خدا واحد است
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
سه روایت از زندگی/ یاسمینا رضا

بسم الله...
سه روایت از زندگی

ترجمه: فرزانه سکوتی
نشر نی
امتیاز: هفت و نیم از ده

bb170b99c1b45cf0efd68942e1c8e0f10.jpg

( پ.ن. خودمو کشتم، عکس از این گنده تر پیدا نکردم!)

خب این هم یکی از کتاب های مجموعه دور تا دور دنیا نمایشنامه ی نشر نی هست که انصافا" نمایشنامه هاش خیلی تک و خوب ان...
این یکی همون جوری که از اسمش پیداس، سه تا روایت داره ... دیالوگ ها خیلی خوبن، پردازش داستان هم عالی ه... یعنی شخصیت ها دقیقا" جایی ان که باید باشن... باهاش می شه کلی حس همذات پنداری کرد!
درباره ی نویسنده هم باید بگم مثکه خیلی خفنه... کلا" همه ی بازیگر ها دوست دارن توی تئاتر هاش بازی کنن و این حرفا!
توصیه می شه به کسایی که افتادن توی دام نمایشنامه خونی و دنبال یه نمایشنامه ی خوب می گردن!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
همه گرفتارند/ کریستین بوبن

بسم الله...
همه گرفتارند

نشر ماهریز
ترجمه : نگار صدقی
امتیاز: هشت و نیم از ده

این دومین کتابی بود که من از کریستین بوبن خونده بودم ( اولیش "ژه" بود 8-> ) و واقعا" خوشم اومد ازش... خیلی متفاوت بود... یه جورایی فانتزی مثلا" یا یه جورایی رئالیسم جادویی... نمی دونم، ازش خیلی سر در نیاوردم... :-?? :D
کتاب در مورد یه دختری ه که ازدواج می کنه و ...
بقیه شو بگم قصه لو می ره خب! :D
نثرش رو خیلی دوست داشتم، روابط بین شخصیت هاش هم جالب بود... یه چیز باحالی هم داشت! این دختره هر وقت عاشق می شد، توی فضا معلق می شد...!
خیلی کتاب جالبی ه... پیشنهاد می شه...!

یه تیکه هایی از کتاب:

در دنیا مجنون هایی هستند که به قدری مجنون اند که هیچ چیز هرگز نمی تواند تب زیبای عشق را از چشمان شان برباید . خداوند آنان را مورد رحمت خود قرار دهند . به خاطر وجود آنهاست که زمین گرد است و خورشید هر روز طلوع میکند،طلوع میکند، طلوع میکند. x:
-------------
برای پاک کردن کتاب ها کافی است آن ها را باز نکنیم؛ آدم ها هم همین طور. برای محو کردنشان کافی است که هرگز با آن ها صحبت نکنیم. /m\
------------
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
مسیح در شقایق/ کریستین بوبن

بسم الله...
مسیح در شقایق

نشر مشکی
ترجمه: نگار صدقی
امتیاز: هفت از ده

masih-2.jpg


خیلی کتاب خوبی بود... مثل اکثر کتاب های بوبن، این کتاب هم پر بود از تیکه های "بوبن" ای و کلی امید واری و اینکه خدا خیلی خوبه...
اسم کتاب مسیح در شقایق ه اما دو تا قسمت داره، یکیش که همون "مسیح ..." ه و دیگری ش "بند باز" ه...
"مسیح ..." یه قسمت های جدا از هم داره که با یه خط افقی از هم جدا می شن... نکته های ریز خیلی خلاقانه و خوبی داره...
یه قسمتایی از کتاب:

حتا زیبا ترین کتاب ها هم آدم را را تغییر نمی دهند. آنها تنها در نویسنده گانشان تغییر ایجاد می کنند.
امروز آنها به کشتن خدا مشغولند. شغلی تمام وقت.
---------------
خواسته ام زیاده است. می خواهم دیوانه ای باشم که دیگر چیزی ندارد، جز یک قلب.
---------------
آنان خدایان کوچکشان را چون سکه های طلا به هوا می اندازند و آن گاه به سقوط ناگهانی شان به زمین سر چشم می دوزند.
می فهمی؟ جشن های شان برای من عذاب است.
---------------
روزی از بهشت بیرون می آییم و ماهیت دنیا را می بینیم. قصری برای دروغ گویان و کویری برای پاک دامنان.
در شگفتم که کودکان چه گونه از غصه هایشان جان زنده به در می برند.
---------------
تو چنان سرزنده ای که آنان فکر می کنند زندگی را دوست نداری.
سرزنده تر از آن که به مذاق خوش آیی.
عشق تو، یگانه زندگی من است.


و درباره ی "بند باز".... کتاب از زبون یه آدمی ه که بر حسب اتفاق، یه مرد کله اسبی رو می بینه... مرد کله اسبی قبلا" با یه زنی بند باز بوده و وقتی که زنه می ره، دیگه نمی تونه به بند بازی ش ادامه بده...
داستان خیلی جالبی ه...
یه قسمتی از کتاب:
شعر را از دست دوستم گرفتم.
برای خواندن یک داستان دو سه ساعتی زمان لازم است
و برای خواندن یک شعر، یک عمر...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
راننده تاکسی/ محمود فرجامی

بسم الله...
راننده تاکسی

نشر نی
امتیاز: هشت از ده

ranandeh-taxi-mahmood-farjami.jpg


"راننده تاکسی" یه مجموعه ی داستان کوتاه طنزه که از زبون یه مرد جوون که تازگیا پیکانشو داده یه سمند گرفته روایت می شه... یه نقد به جامعه محسوب می شه... مثلا" عادت های بد ما ایرانی ها و پلشتی (!) هایی که توی جامعه وجود داره رو نشونمون می ده.... خیلی مجموعه ی خوبیه... به شخصه خیلی دوسش داشتم... نثر روون و قوی و امروزی ای داره و آدم راحت می تونه باهاش ارتباط برقرار کنه... خیلی هم با مزه است... من وقتی کتابه رو تموم کردم، واقعا" امیدوار شدم که یه همچین آدمایی هم توی ایران وجود دارن که انقد خوب می نویسن و شاخ ان...
یه قسمتی از کتاب:
گفتم: «ای بابا، معلما که نباید زیاد جوش بزنن... یعنی هر وقت عصبانی بشن می‌تونن سر سه سوت سرِ محصلا یه بلاملایی بیارن دل‌شون خنک شه. بلانسبت شما باشه ما یه معلم جغرافی داشتیم از اون رذلای درجه یک بود. یه روز همچی به ما یه اردنگی زد که خدا شاهده تا دو روز نمی‌تونستیم درست بنشینیم. دِ آخه یکی نبود بگه بی‌شرف! واسه یه کت‌وشلوار بی‌قابلیت که چسبی شده، تو باید بزنی طفل معصوم مردم رو شل‌وپل بکنی؟ حالا شکر خدا یه پیکان داشت که مام بعدش سر تا تهشو خط انداختیم و بی‌حساب شدیم. ولی عرضم اینه که بالاخره معلم‌ها راه خنکی دلشون همواره، اما مای بدبخت چی؟ الان من با این آش‌خور عوضی چی‌کار می‌تونم بکنم؟ می‌تونم بزنمش؟ مردودش کنم؟ والدینش رو بخوام؟ فوق فوقش زنگ بزنم پلیس و یه نخی بدم، مثلاً بگم رشوه می‌گیره یا سر پست سیگار می‌کشه که چار روز اضافه خدمت تو پاچه‌ش کنن. ولی آخه اینم شد دق‌دلی؟ این واسه من پول جریمه می‌شه؟»
یه خنده‌ای کرد و گفت: «ما شالله، شمام کم هنرمند نیستی، جوون!»
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
من او را دوست داشتم/ آنا گاوالدا

بسم الله
من او را دوست داشتم

نشر قطره
ترجمه : الهام دارچینیان
امتیاز: هشت از ده

9782290340783.jpg


داستان کتاب در مورد یه زن ه که شوهرش بهش خیانت کرده و ترکش کرده... بعد با پدر شوهرش یه چند روزی می رن توی یه خونه ای که توی روستا ه مثکه (!) ... بعد پدر شوهرش شروع می کنه به تعریف کردن یه چیزایی واسه زنه ...
کتاب ِ خیلی خوبی ه... پر از احساسات و اینا ولی کشکی نیست... نثر داستان خیلی قوی ه... لحن و نثر کتاب واقعا" آدم رو می گیره... از اون کتابایی ه که یا وقتی می خونیش، از دستت نمی افته، یا دو صفحه ی اولش رو می خونی، می ندازیش کنار...
اول کتاب خیلی مبهمه، ولی گول شو نخورین و کتاب رو نذارین کنار! باید تا آخر کتاب بخونین... نویسنده توی کتاب یه سری حس هایی رو توصیف می کنه واقعا" حرف ندارن ... خیلی قشنگ حال و هوای اون زنه و پدر شوهرش رو توصیف می کنه...
کتاب روونی ه... یعنی خوندنش اصلا" سخت نیست و خیلی خوب و راحت جلو می ره... من اصلا" به خاطر همینش کتاب رو گرفتم و خوندم... راضی ام ازش! :D
کتاب یه جورایی عاشقانه است ولی همون طور که گفتم، اصلا" کشکی نیست... من خودم از کتاب های احساسی و اینا بدم می آد ولی این وقعا" خوب بود...!

این هم درباره ی نویسنده : آنا گاوالدا
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
میراث/ هاینریش بل

بسم الله
میراث

نشر مروارید
ترجمه : سیامک گلشیری
امتیاز: نه از ده

das_vermaechtnis-9783423130172.jpg


داستان با یه نامه شروع می شه، یعنی در واقع فکر می کنم که کل داستان توی نامه اتفاق می افته... اینجوری ه که ما داریم یه نامه ای رو می خونیم که یه نفر واسه یه نفر دیگه که برادرش تو جنگ جهانی کشته شده، نوشته و توی اون می خواد بگه که قاتل برادرش کیه...
کتاب ِ خیلی خوبی ه... یه "بل" ِ کلاسیک... مثل اغلب کتاب های بل در باره ی جنگ و اینا است...
یه جاهای کتاب، نویسنده خیلی خوب حس آدم های داستان رو توصیف کرده... مثل جایی که منتظر حمله ی روس ها بودن...
نثر کتاب خیلی روون و خوبه... مثل عقاید یک دلقک نیست که یه خط روایی نداشته باشه و آدم یه خرده اذیت شه...
باز هم مثل همیشه، بل به جزئیات خیلی توجه کرده توی این داستان و خیلی هم خوب توجه کرده... لایک می شه! :D
کلا" کتاب ِ خیلی خوب و قوی ای ه.خیلی قشنگ همه حس و مکان ها و اینا رو توصیف کرده.شخصیت پردازی ش هم واقعا" عالیه...
از دیالوگ ها هم نباید بگذریم چون واقعا" خیلی خوبن...
در کل پیشنهاد می شه! :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
داستانی مرموز/ گابریل گارسیا مارکز

بسم الله
داستانی مرموز

نشر ثالث
ترجمه بهمن فرزانه
امتیاز: هفت از ده

dastanimarmoozb.jpg


گابریل گارسیا مارگز، این رمان رو وقتی جوون بوده، توی یه روزنامه ای به صورت داستان دنباله دار می نوشته... داستان در مورد یه خانومی ه به اسم خانوم مارکیز ه که چند تا زبون زنده ی دنیا بلده و کلی هم قناری داره... داستان اینجوری شروع می شه که خانوم مارکیز داشته به قناری شماره ی سیزده ارزن مخصوص خودش رو می داده، که زنگ در به صدا در می آد... بعد خانوم مارکیز میره در رو باز کنه، یه آقای روسی بوده پشت در که به خانوم مارکیز می گه اومدم شما رو به قتل برسونم... بعد خانوم مارکیز با خودش فکر می کنه که " باید تصورش رو می کردم، هر وقت که به قناری شماره ی سیزده ارزن مخصوص ِ خودش رو می دم، یکی می آد تا منو به قتل برسونه..."
بعد داستان همینجوری تا خلاقیت ها ی شگفت انگیز گارسیا مارکز ادامه پیدا می کنه...
نکته ای که منو خیلی شگفت زده کرد، این بود که واقعا" خلاقیت توش موج می زنه... طوری که آدم باورش نمی شه... من وقتی که فصل یک کتاب رو تموم کردم، به این صورت در اومده بودم : :O
نثر کتاب روون و راحته... خیلی زود هم جلو می ره...
اگه با خلاقیت فرا تصور ِ داستان مشکلی نداشته باشید، خیلی از کتاب خوشتون می آد...
اینجا هم یه چیزای دیگه ای درباره ی کتاب گفتم که حال ندارم اینجا دوباره بنویسمشون! :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
هرگز رهایم مکن/ کازوئو ایشی گرو

بسم الله
هرگز رهایم مکن

نشر ققنوس
ترجمه سهیل سمی
امتیاز: شش و نیم از ده

Never_Let_Me_Go.jpg


بالاخره بعد از میلیون ها سال، بعد از تموم کردن ِ یه کتاب، اومدم که در باره ش بنویسم...
خیله خب...

کتاب در مورد ِ یه گروه ه که با هم، هم مدرسه ای بودن و همه شون به یه مدرسه ی مرموزی به اسم ِ "هیلشم" می رن. راوی ِ کتاب یه دختری ه به اسم ِ کتی ( که کاتی ترجمه شده)، بعد این کتی دو تا دوست داره که اسماشون "روت" و "تامی" ه... کتی از وقتی که بچه بودن( هفت هشت سالشون بود) شروع می کنه به روایت ِ داستان... داستان همین جوری پیش می ره و کم کم که اینا بزرگ می شن، باهاشون آشنا می شیم... اینم بگم که کل ِ داستان توی ِ گذشته می گذره... در خلال ِ داستان متوجه می شیم که اینا یه کاری رو باید در آینده انجام بدن، اون هم اینه که باید اعضای ِ بدنشون رو اهدا کنن...

داستان، سیر ِ منطقی ای داره و نویسنده هم، مخاطب رو "الاغ" فرض نکرده و چیزایی که باید بدونه رو صاف نیاورده بذاره کف ِ دست ِ مخاطب... از این نظر خیلی خوب ه... لحن و نثر ِ داستان هم خوبه... یعنی خیلی خسته کننده نیست، با اینکه خیلی هم هیجان انگیز نیست.
شخصیت پردازی ِ نویسنده خیلی خوب بود... یعنی شخصیت ها خیلی باور پذیر و خوب بودن... در ضمن توصیفات ِ نویسنده در ما بین ِ داستان هم واقعا" عالی بود... شخصیت ِ کتی، که راوی بود، خیلی خوب احساسات ش رو توصیف می کرد و واقعا" باور پذیر بود...

توی ِ این کتاب، احساس می کنم که ارزش ِ ادبی ش اونقدر مهم نبود تا خود ِ داستان... یعنی فکر می کنم به خاطر ِ داستان ِ ش بود که انقدر معروف شده بود، نه به خاطر ِ ارزش ِ ادبی ای که داشت...

کلا" کتاب ِ خوبی بود... به خوندنش می ارزید!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
در رویای بابل/ ریچارد براتیگان

ّسم الله
در رویای بابل

نشر چشمه
ترجمه پیام یزدانجو
امتیاز: هفت و نیم از ده

51eg0eS7zJL._SL500_AA300_.jpg


بخش ِ اول:
شخصیت اون کارآگاه ه رو دوست دارم... کارا و فکرایی که می کنه رو هم به شدت لایک می کنم... نثر ِ داستان به شدت خوبه و اصلا" خسته کننده نیست... خیلی روونه و راحت جلو می ره...
احساس می کنم که شخصیت اول داستان شبیه ِ ما ئه... یعنی چیزی دورتر از یه آدم ِ معمولی نیست... ( مثل ِ یه ابر قهرمان یا یه همچین چیزی...) شخصیت پردازی ِ نویسنده خیلی خوبه... یعنی آدم با شخصیت ِ داستان همذات پنداری می کنه... ( حد اقل من که می کنم...) این تو رویای ِ بابل فرو رفتنش دقیقا" همون کاری ه که خیلی از آدما انجام می دنش... یعنی تا اینجاش شبیه ِ زندگی ه با اینکه یه موقع هایی یه ذره غلو و اینا داره...

تا اینجاش روند ِ کتاب رو دوست داشتم... یعنی به نظرم خسته کننده نبوده...
طنز داستان هم به نظرم خیلی خوب از آب در اومده...

بخش دوم :
اشاره ی زیاد به مشاهیر (!) ِ آمریکا در دوران ِ براتیگان... به نظرم اونقد خسته کننده و بد نبود... یعنی اونجوری که بچه ها رو رنج (!) داده بود، منو رنج نداد... در ضمن توضیح های مترجم هم خیلی خوب بود و باعث نمی شد آدم گیج بشه....
دیگه جونم براتون بگه که بر خلاف ِ روونی ِ روند ِ داستان در کل ِ کتاب، پایان ِ ش به شدت "نا روون "بود... واقعا" انتظار یه همچین پایان ِ الکی ای رو نداشتم... حس ِ "که چی؟" بهم دست نداد حس ِ شگفت زدگی نیز هم...
اسم ِ فصل ها هم به نظرم خیلی خوب بود... یعنی واقعا" با اسم ِ فصل ها حال کردم...
یه لایک ِ گنده به نعنا-دیرت و اسمیت اسمیت! ( کلا"! :D))

اون تیکه هایی که سی کارد آدما رو به صفت هاشون صدا می زد هم خیلی خوب بود... خیلی خوشم اومد...

این تیکه ش هم خیلی باحال بود: " بانوی ما، شاشدان ِ بی کران" =))

کلا" کتاب ِ خوبی بود... راضی ام!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
آئورا/ کارلوس فوئنتس

بسم الله
آئورا

نشر ثالث
ترجمه عبدالله کوثری
امتیاز: شش و نیم از ده

5f66a7cda623.jpg


داستان ِ کتاب در مورد ِ یه مرد ِ جوونی ه که تاریخ خونده و بی کاره... بعد یه روز توی روزنامه یه آگهی می بینه که می خوان یه کسی که تاریخ خونده رو استخدام کنن... میره جایی که باید استخدام بشه و می بینه که کارفرماش یه پیرزن ه که می خواد خاطرات ِ شوهرش که خیلی وقت پیش مرده و ژنرال بوده رو جمع کنه و کتاب کنه و برای این کار به اون مرد ِ جوون نیاز داره. توی خونه ای که می خواد کار کنه ( خونه ی پیرزنه) یه دختر ِ جوونی هست به اسم "آئورا". مرد ِ قصه ی ما از این دختره خوشش می آد... ولی یه چیزی توی خونه وجود داره ... یه چیز ِ مرموز... مرده بعد از چند وقت کار کردن روی خاطرات ِ شوهر ِ پیرزنه، یه عکسی پیدا می کنه ... توی عکس( عکس پشت نویسی شده بوده)، ژنرال هست و زنش در جوونی ( همون پیرزنه)... مرده که دقت می کنه، می بینه اون دو نفر خودش ان و آئورا...

داستان نثر ِ جالبی داره... راحت نیست خوندنش ولی خیلی خوبه... یعنی ارزش ِ ادبی ِ زیادی داره... داستان هم جوری روایت شده که جذاب باشه و هست... با اینکه یه رمان ِ کوتاه ه، ولی شخصیت پردازی ش خوبه... توصیف هاش هم حرف نداره... واقعا" کارلوس فوئنتس ِ مکزیکی عالی همه ی مکان ها و فضا ها رو توصیف کرده...
حال و هوای داستان، اسرار آمیز و رمز گونه است و این رمز گونه گی ش آدم رو آزار نمی ده...

کلا" کتاب ِ خوبیه... توصیه می شه! :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
قلابی/ رومن گری

بسم الله
قلابی

نشر چشمه
ترجمه سمیه نوروزی
امتیاز: نه از ده

b26096c1-b9d9-471f-99ea-14d94b36519a.jpg


این دومین کتابی بود که از رومن گری می خوندم ( اولیش "خداحافظ گاری کوپر" بود) و واقعا" دوسش داشتم... خیلی خیلی بیشتر از خداحافظ گاری کوپر...
کتاب، یه مجموعه داستان کوتاه ه که پنج تا داستان داره و همه شون عالی ان...! این زیر نظرمو واسه هر داستانی می گم...
قدرت و شرافت: داستان ِ مبهمی بود... وقتی که شروع کردم به خوندنش، واقعا" گیج شده بودم ولی وسطاش درست شد... داستان در مورد ِ یه گروهی ه که می خوان یه کار ِ انتحاری ای انجام بدن... ( درست نفهمیدم چه کاری!) داستان شرح ِ صحبت ها، حس ها و اتفاق هایی که بین ِ اون ها می افته است... داستان ِ قرص و محکمی ه و پایان بندی ِ مناسبی داره... من که خودم خیلی ازش خوشم اومد...
برگی از تاریخ: داستان ِ هوشمندانه ای ه... اولش درباره ی یه زندانی ِ سیاسی ه که در خلال ِ داستان می فهمیم که قراره اعدام شه... بعد داستان کات می خوره و میره پیش ِ یکی از مقامات ِ سیاسی و نوچه اش( یا یه چیزی تو همین مایه ها!) اون مقام ِ سیاسی ه حسابی مسته و با نوچه اش گفت و گو می کنن... در واقع این تیکه ی داستان، گفت و گوی ِ اون دو تاس... مقام ِ سیاسی می گه که این زندانیای سیاسی که دارن اعدام می شن، روحشون میره تو آسمون و اونجا یه سازمانی تشکیل میدن که بعدا" مقام های سیاسی رو مجازات کنن... دیالوگ ها فوق العاده ان... اصن یه وضعی...! پایان ِ محشری هم داره این داستان...
زمینی ها: این داستان در مورد ِ یه مرد و یه دختره که توی یه شهر ِ متروکه ان... دختره کوره و مرده هم اسباب بازی فروش ِدوره گرده و هیچ نسبتی هم با هم ندارن... نویسنده خیلی مستقیم اشاره نمی کنه ولی من این جوری فهمیدم که سربازا یه کاری با دختره کردن که دختره با این که چشاش سالمه، ولی شوکه شده و نمی تونه ببینه... یعنی نمی خواد که ببینه و این مرده هم داره دختره رو می بره یه شهر ِ دوری تا یه دکتر ِ خفن معالجه اش کنه... داستان، خیلی توصیف های عالی ای داره... توی ِ زمستون اتفاق می افته و واقعا" حس ِ سرما و برف رو به آدم منتقل می کنه... داستان، داستان ِلطیفیه و نثر ِ قوی ای هم داره...
عود: داستان در مورد ِ یه دیپلماته که توی استانبول ه و هی می ره بازار ِ عتیقه فروش ها و هیچی نمی خره... تا بالاخره یه عود پیدا می کنه و می خرتش...
من این داستان رو خیلی دوس نداشتم و باهاش ارتباط برقرار نکردم... برای ِ همین در همین حد اکتفا می کنم که فضا سازیِ خوبی داشت...
قلابی: فکر کنم بهترین داستان ِ مجموعه بود... در موردِ یه کلکسیونر ه که کلی از هنر مندای خفن، تابلوی اصل داره و یه روزی به یکی که یه تابلوی ون گوگ می خره، می گه که تابلوش قلابی ه و درست هم می گه... بعد اون یارو می گه که این کارشو تلافی می کنه... کلسیونره یه زن داشته که کلی ازش کوچیک تر بوده و کلی خوشگل... یه روز یه عکسی می رسه به دستش... توی عکس یکی بوده با یه دماغ ِ گنده... هی چند روزی یکی هر روز این عکس رو براش با پست می فرستاده... تا بالاخره متوجه می شه که اون دماغ گنده هه، همون زنش بوده... که " شاهکار ِ کلکسیونش قلابیه"... پسر! خیلی داستان ِ خوبیه! توصیف هاش عالی ان... کلا" کل ِ داستان عالیه!

... و یه تیکه از کتاب:
فقط همین نشان های افتخار [تابلو های نقاشی] هستند که می توانند به پول آبرو و حیثیت ببخشند.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
ایوانف/ آنتون چخوف

بسم الله
ایوانف

نشر قطره
ترجمه سعید حمیدیان
امتیاز: هشت از ده

400000000000000319501_s4.png


داستان، در مورد ِ مردی به اسم ِ ایوانف ه که وضع ِ روحی ش داغونه. کلی بدهی داره و زنش داره می میره.
افسردگی ِ ایوانف خیلی خوب توی ِ دیالوگ هاش نمایانه... یعنی چخوف بدون ِ اینکه بیاد اول ِ کار بگه ایوانف افسرده است، این رو همون اول ِ داستان با دیالوگ های به شدت خوبی که واسه ایوانف نوشته، به ما می فهمونه...
شخصیت پردازی ِ چخوف توی ِ این نمایشنامه عالیه. شخصیت ها کاملا" باور پذیرن و حس ِ همذات پنداری ِ شدیدی رو در آدم ایجاد می کنن...
دیگه اینکه نویسنده هی توضیح اضافی واسه ی حرکت های بازیگر ها نداده و از روی ِ دیالوگ ها کاملا" معلومه که بازیگر ها چه جوری باید بازی بکنن...

دیگه همین! نمایشنامه ی خیلی خوبی بود... به شدت پیشنهاد می شه بخونید! :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
سیاوش/ محمد قاسم زاده

بسم الله
سیاوش

نشر قطره
امتیاز: پنج از ده

978-600-119-224-1-siavash.jpg


از اسم ِ کتاب معلومه که داستان در مورد ِ سیاوش، شاهزاده ی ایرانی ه که داستانش توی ِ شاهنامه اومده.
در مورد ِ شیوه ی روایت ِ داستان باید بگم که برای ِ خسته نشدن ِ مخاطب، نویسنده سعی کرده که از روای های ِ مختلف استفاده کنه که خیلی خوب از آب در اومده؛ مثلا" یه جایی خود ِ سیاوش راوی ه، یه جایی راوی دانای ِ کل ه و یه چیزی که توی ِ این کتاب جالب بود، این بود که یه فصل هایی راوی دوم شخص بود... اون قسمت های ِ دوم شخص ِش هم خیلی خوب بود...

یه سری چیز هایی وجود داشت توی ِ داستان داشت که خوشم نیومد؛ یکی از اونا که از بزرگ ترین هاش هم بود، این واکنش ِ شخصیت ها بود... مثلا" در حالی که به شدت نسبت به هم کینه داشتن، یه دفعه ای با هم دوست می شدن!! فکر کنم این اشکال ِش از این بود که نویسنده سعی داشت به متن ِ شاهنامه وفادار باشه و خب توی ِ شاهنامه هم یه همچین چیزایی طبیعیه...

فصل های ِ اول کتاب خیلی گیرا و جذاب نبود... احساس می کنم که نویسنده سعی داشته با سرعت ِ تمام به قسمت هایی که بیشتر دوست داشته برسه.... ولی فصل های ِ آخر به شدت خوبن... یعنی کاملا" حس رو منتقل می کنن و به شدت پر احساسن...

دیگه در مورد ِ شخصیت پردازی هم نویسنده تلاش ِ زیادی نکرده؛ چون کتاب، بازنویسی ِ داستان ِ شاهنامه است....

در کل کتاب ِ خوبی بود... از اون کتابایی که پتانسیل ِ چند بار خونده شدن رو دارن... پیشنهاد می شه، مخصوصا" به کسایی که حال ِ شاهنامه خوندن رو ندارن ولی می خوان بدونن این شاهنامه شاهنامه که می گن چیه! :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #19

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
مرگ غم انگیز پسر صدفی/ تیم برتون

بسم الله
مرگ غم انگیز پسر صدفی

نشر حرفه هنرمند
ترجمه: احسان نوروزی
امتیاز: نه و نیم از ده

2165_jpg_280x450_q85.jpg
Marge-Gham-Angize-Pesare-Sadafi.jpg


کتاب یه سری داستان ِ کوتاه از تیم برتون، کارگردان ِ عجیب ِ هالیوودی ه. داستان های ِ کتاب، شبیه ِ کارهای ِ تیم برتون، خیلی ظریف و کودکانه ان ولی در عین حال بسیار خلاقیت دارن و روشون بسیار کار شده... داستان های ِ تیم برتون یه جورایی وحشی و هولناک ان( کلمه های بهتری برای ِ توصیف ِشون پیدا نکردم!). تصویر هایی که تیم برتون توی ِ داستان هاش می سازه، هم یه جورایی ترس و وحشت رو القا می کنه و هم یه جورایی معصومیت ِ موجوداتی که نویسنده در باره شون نوشته...
می شه گفت تقریبا" همه ی قهرمان هایی که تیم برتون در باره شون توی ِ این کتاب حرف زده تنها هستن. تنها و عجیب... تیم برتون این داستان ها رو یه جوری نوشته که احساس می کنی فقط اون قهرمان ها و چیز هایی که قهرمان باهاشون ارتباط داره توی ِ دنیا وجود داره و بقیه ی ِ جهان خالی ه...
کتاب پر از خلاقیت های ِ قشنگ ه. آدم کاملا" تعجب می کنه از این همه خلاقیتی که توی ِ کتاب و توی ِ تک تک ِ داستان هاش موج می زنه...

نقاشی های کتاب هم که کار ِ خود ِ تیم برتون ه بسیار عالی ه... نقاشی هایی ساده و بسیار گیرا.

این هم یکی از داستان های ِکتاب:
پسر لکه ای...

از میان ِ همه ی قهرمانان بزرگ
عجیب ترینشان کسی است که زوری ندارد،
و ماشین ِ آن چنانی سوار نمی شود.

در مقابل ِ بتمن و سوپر من
فکر کنم خیلی سر به راه باشد.
ولی برای ِ من خیلی خاص است،
و اسمش هم پسر ِ لکه ای است.

و نمی تواند دور ِ ساختمان های بلند پرواز کند،
یا سریع تر از قطار ِ تند رو بدود،
ظاهرا" تنها استعدادش در این است
که لکه ای کثیف بر جا بگذارد.

می دانم که بعضی وقتها این استعداد مایه ی دردسر می شود،
مثلا" نمی تواند بدود یا شنا و پرواز کند
و به همین خاطر
خرج ِ شست و شوی ِ لباس هایش سر به فلک گذاشته.

برتون خصوصیت ِ خاصی داره، یه داستانی رو تعریف می کنه، تا به یه نکته ی کوچیک ِ قشنگ برسه.... مثلا" همین خط ِ آخر ِ پسر ِ لکه ای!

کتاب ِ خوبیه... به کسایی که خلاقیت ندارن توصیه نمی شه! :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

Billy the kid

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
694
امتیاز
2,658
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1 | آموزشگاه هنری میدیا
شهر
تهران.
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
طراحی صنعتی
بیگانه/ آلبر کامو

بسم الله
بیگانه

نشر ماهی
ترجمه: خشایار دیهیمی
امتیاز: هفت و نیم از ده

TheStranger_BookCover3.jpg


کتاب در مورد ِ یه مرده که مادرش اول ِ داستان می میره و بعد، در طی ِ یک سری حوادث، می زنه یه عرب رو می کشه.
من این کتاب رو دو بار و با دو ترجمه ی متفاوت خوندم. دفعه ی اول، ترجمه ی آقای اعلم رو خوندم که مزخرف بود و مال ِ نشر ِ نیلوفر بود. دفعه ی دوم، ترجمه ی آقای دیهیمی رو خوندم که در برابر ِ آشغالی که دفعه ی اول خوندم، خــیــــــلی خوب بود و مال ِ نشر ِ ماهی.

کتاب ِ خوبی بود. شخصیت پردازی ش هم بدک نبود. این توصیف ِ جزئیاتشو خیلی دوست داشتم، کاملا" آدم رو با فضا آشنا می کرد. کلیت ِداستان رو دوست داشتم، این که یکی کلا" بیگانه باشه با دنیایی که ما توش زندگی می کنیم رو.
فصل ِ آخر ِ داستان خیلی خوب بود. اونجاش که مورسو داره خیال بافی می کنه که ممکنه یه اتفاقی توی ِ راه بیافته و نمیره. کلا" نویسنده خیلی خوب احساسات و احوال ِ مورسو رو برای ِ ما توضیح می ده. این یکی از نقاط ِ قوت داستانه.
یه چیزی که منو اذیت می کرد تو کل ِ داستان، کندی ِ روایتش بود. یعنی قشنگ ده میلیون سال طول می کشید تا برسه به جایی که اون عربه رو می کشن. این کند بودن ِ داستان خیلی اذیتم کرد ولی قابل ِ تحمل بود.

در کل کتاب ِ بدی نبود. یه بار خوندنش کار ِ نیکی ه.
 
بالا