• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

كتاب های نوستالژيك خود را معرفی کنید

  • شروع کننده موضوع N.M
  • تاریخ شروع
ارسال‌ها
3,304
امتیاز
12,635
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان ۱
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
1394
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
علوم اجتماعی (انسان‌شناسی)
تلگرام
اینستاگرام
پاسخ : كتاب نوستالژيك

آره دقیقا !
من از اون ملکه هه تو ملکه ی برفی میترسیدم بسی ! X_X
بعد مثن از اون تیکشم میترسیدم که تیکه های آیینه میرفت تو چشم پسره ! X_X

دخترک کبریت فروش ! x:
اصن حواسم نبود بهش ! 8->
 

Arghavan S

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,191
امتیاز
17,146
نام مرکز سمپاد
---
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
0
پاسخ : كتاب نوستالژيك

حسنک کجایی که درس ِ کتاب فارسی نظام قدیم بوده که ! همین که حیوونا شروع میکنن به صدا در اوردن که یعنی "ما گرسنه ایم ؛ حسنک کجایی؟" ؟

اُز رو من بگم ؟ درباره یه دختریه به اسم دوروتی که خونه ش با گردباد جا به جا میشه میره تو سرزمین اُز ، و میفهمه که راه برگشت رو جادوگر اُز میدونه ؛ پس راه میفته میره پیش جادوگر اُز . توی راه یه مترسک رو میبینه با یه هیزم شکن حلبی با یه شیر ترسو ، که هرکدوم از اینا مشکلاتی داشتن که جادوگر اُز میتونسته حلشون کنه . بعد این چارتا با هم راه میفتن میرن پیش جادوگره .
همین دیگه :ی .
 
  • شروع کننده موضوع
  • #23

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : كتاب نوستالژيك

نه نه ، اين داستان يه پسريه که يه روز تو شهرشون ابرا جلوي خورشيدو ميگيرن . بعد همه ميشينن تو خونه هاشون ، حسنک مياد بيرون . بعد ميگه "من ميرم ابرا رو جارو ميکنم ، من ميرم برفارو پارو ميکنم ، راه در ابراي پربرف و سيا وا ميکنم ، عاقبت خورشيدو پيدا ميکنم . هرکي خورشيدو ميخواد ، پاشه دمبالم بياد"
بعد خلاصه با يه سري از جووناي ده ميرن و خورشيدو پيدا ميکنن ، اما حسنک توي کوهاي سرد ميميره . اما صداش هميشه هست و اينا ... :-"
 

Elcid Parsa

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
65
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : كتاب نوستالژيك

به نقل از ارغوان اس. :
نه بابا . اسم یکیشون قرمز بود اسم اون یکی مشکی ! [البته این احتمال هم هست که داریم درباره دوتا کتاب مختلف صحبت میکنیم ... :- "]

ملکه برفی نبود ؟ یا یه همچین چیزی ؟
فکر میکنم باسیلوس و اینا بود اونی که من یادمه.

در مورد ملکه ی برفی فکر میکنم حق با شما باشه اسمش همین بوده احتمالن :)
به نقل از ساحـــــره :
منم یادمه اینو..
ملکه برفی بود فک کنم
یکی قصه جادگر شهر از رو بگه من هر چی فک میکنم یادم نمیاد :D
جادوگر شهر از؟ یک دختری بود که میخواست بره پیش جادوگر شهر از تا یک آرزویی رو واسش برآورده کنه.
بعد یک مترسک هم باهاش همراه میشد که اونم یک آرزویی داشت؟ میخواست آدم شه یا همچین چیزی؟
یک آدم آهنی هم بود که همراهشون میشد و آرزوش این بود که یک قلب واقعی داشته باشه.
یک شیر هم همراهشون میشد که یادم نیس آرزوش چی بود؟

حدودی یادمه! این بود فکر کنم {-8 :D
 
  • لایک
امتیازات: dorna

Mahdiye.Z

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
274
امتیاز
1,897
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
93
دانشگاه
مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : كتاب نوستالژيك

جادوگر شهر از حدودا دو جلد بود ..
جلد اولش 300 و خورده اي صفه داشت! اولين كتاب قطوري بود كه من خوندم!
با جزئيات كامل .. !
اسم سگ دوروتي هم توتو بود !
 
ارسال‌ها
3,981
امتیاز
32,244
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1390
پاسخ : كتاب نوستالژيك

اولین کتابی که خوندم اسمش بع بعی کوچک بود!!
بابام واسم اعراب گذاریش کرده بود که اشتباه نخونم! اول دبستان بودم!
بعد من این کتاب رو مدتها طول کشید تا تموم کردم :D
بعد دیگه هی همینو میخوندم!
اصلا محشر بود! >:D<
یه بعبعی بود که آقا گرگه می دزدیدش و مامانش از روی صدای زنگوله ش پیداش می کرد!
آخرشم یه ضرب المثل داشت که اونموقع ها خیلی واسم خوندنش سخت بود!
هیچ وقت فراموشش نمیکنم :
"اول یه سوزن به خودت بزن بعد یه جوالدوز به دیگری"

نرگس: وای من چقدر تو رو دوست دارم که منو بردی به بچگیهام! >:D<
 

negginnium

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
891
امتیاز
10,168
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
بندرعباس
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
-
رشته دانشگاه
sth
پاسخ : كتاب نوستالژيك

کتابا زیادن...
اون کتاب مربعیا بودن ؟!:D که عکس داشتن :D من بچه بودم کلی از اونا داشتم ، هنوزم دارمشون ! مثلا همون حسنی نگو بلا بگو ( معرف حضور همه هست :-" )

یه کتابه داشتم ، هفت روز هفته ، یه گنجیشکه تو قفس بود ... روز اول دختره یه گنجشک با آبرنگ میکشه روی صفحه ی شطرنجی دفترش...روز دوم براش قفس میکشه...روز سوم برای قفسش قفل میکشه...
ولی آخرش یادم نمیاد چه اتفاقی میفته ! فقط یادمه هردفه مامانم میخوند کتابه رو واسم (مال قبل از مدرسست) اون جاییش ک واسه گنجشکه قفس میکشید من گریم میگرفت :D

کتابای رامونا ، نارنیا ، هری پاتر ، کتابای مربوط ب دوران راهنماییم بودن ، که خیلی یاهاشون کیف میکردم...اصن پرنیان میدونه ، چقد جریان داشتیم :D

بعد از همون کتاب مربعیا ، یکی بود ، اسمش فک کنم چیز...بگرد ، پیدایم کن ! چند تا بچه بودن ، هرکودوم مال یه کشوری ، بعد مثلا یه عکس تو صفحه ی مربوط ب هر بچه بود که کلی آدم توش بودن به اضافه ی عکس همون بچه هه که بین جمعیت یه گوشه ایستاده بود.
بعد تو صفحه ی کنارش ، عکس بچه هه رو تو همون حالت نشون میداد ، در حالیکه مثلا نوشته بود : اسم من مثلا علی هست ، در ایران زندگی میکنم ، امروز با بابام اومدم بازار خرید ، میتونی منو پیدا کنی؟!
خوشم میومد ازین کتابه :D


وای اصن اسماشونو یادم نمیاد اما عکس ها و محتوا رو یادمه :D

آها بعد یه کتابی بود ، هر کاری راهی داره... یه کلاغ یه گردو پیدا میکنه ، اول با منقارش ضربه میزنه به گردوئه تا بشکنه ولی منقارش درد میگیره...میبره پیش قورباغه ، قورباغه سعی میکنه با زبونش اونو بشکنه ولی زبونش درد میگیره...آخر
سر میان اینو میبرن پیش یه حیوون عاقل ( فک کنم بز بود یا لاک پشت ) بعد این میگه هر کاری راهی داره....باید با سنگ بزنیم روش تا بشکنه :D


بازم اگه یادم اومد میام میگم :-"

نرگس...واقعا نمیدونم چی بگم ! خودت میدونی چیکار کردی باهامون...عاقشتم :D
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : كتاب نوستالژيك

من یه کتاب داشتم اسمش بود" چی جوجه شد؟ " هنوز دارمش، ینی همه ی کتابامو دارم. اما هنو کامل نخوندمش :-" نقاشیاش خوشگل بود، همش مینشستم اونارو میدیدم از روش میکشیدم :D

خیلی از کتابامو نخوندم.فک کنم دلیل اینکه الان انقد زود از یه کتاب خسته میشم همینه :-" فرهنگ سازی نشده بوده برام دیگه :-"عوضش تو نقاشی پیشرفتِ شگرفی داشتم! :D

بعد یه کتابِ دیگه عم که خیلی دوسش داشتم، کتابای شب بخیر کوچولو بود.همه ی شخصیتاش خرگوش بودن،تازه عکساش خیلی قشنگ بود x: همه عکساش الان یادمه دقیقن 8->
خلاصه یه جعبه دارم پر از این کتابای خاطره انگیز... 8->
اینم عکسِ چی جوجه شد 8->
195481.jpg
 

Elcid Parsa

کاربر فعال
ارسال‌ها
44
امتیاز
65
نام مرکز سمپاد
هاشمی نژاد
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : كتاب نوستالژيك

به نقل از نرگس² :
نه نه ، اين داستان يه پسريه که يه روز تو شهرشون ابرا جلوي خورشيدو ميگيرن . بعد همه ميشينن تو خونه هاشون ، حسنک مياد بيرون . بعد ميگه "من ميرم ابرا رو جارو ميکنم ، من ميرم برفارو پارو ميکنم ، راه در ابراي پربرف و سيا وا ميکنم ، عاقبت خورشيدو پيدا ميکنم . هرکي خورشيدو ميخواد ، پاشه دمبالم بياد"
بعد خلاصه با يه سري از جووناي ده ميرن و خورشيدو پيدا ميکنن ، اما حسنک توي کوهاي سرد ميميره . اما صداش هميشه هست و اينا ... :-"
من معرفی این داستان رو توی روزنامه خوندم. هدف مقاله هم این بود که بگه بچه های اون دوران چه داستان های نمادین و آرمانی ای میخوندن و همین شد که انگیزه های انقلابی توی اون نسل قوی تر بوده و انقلاب کردن و اینا!
 
  • لایک
امتیازات: N.M
  • شروع کننده موضوع
  • #30

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : كتاب نوستالژيك

مرسيع ;))

نيكولا كوچولو‌هاعم فك كنم جديد‌تره ، اينُ اول دبستان ميخوندم . يه سري داستان بود درباره‌ي نيكولا و دوستا و خانواده‌ش و اينا ، خيلي بانمك بود ;))
آها يه كتاب خيلي قديميِ ديگه‌عم بود درباره‌ي فلسطين ;)) ميگفت سگ خانه دارد ، گربه خانه دارد ، فلاني خانه دارد و اينا اما فلسطيني خانه ندارد ! يه كتاب مربعي كوچولو بود .
يه سريم بود فسقلي‌ها ( يادش بخير پسرخاله‌م بهش ميگف فيسيقالا ، ديگه همه به اين اسم ميشناختيمش :D ) . مثلاً كامي كمكي ، شوشو شكمو و اينا 8-> اونم دوس داشتم خيلي !
اين كتابي كه نگين گفتُ منم يادمه . همون كه بايد بچه‌ها رو پيدا ميكرديم ! 8->

ويرايش : هانسل و گرتل :ايكس
 

fa.z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
544
امتیاز
1,467
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
كرمان
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : كتاب نوستالژيك

من اكثر كتاباى حسنى و نخودى رو داشتم ولى زياد برام جذاب نبودن!!! دختر گل فروش و سفيد برفى و جوجه اردك زشت و هانسل و گرتل(درسته؟!) خيلى خيلى دوست داشتم! يكى ديگم بود درباره حيوونا به زبون بچه گونه توضيح داده بود خيلى محشر بود!
 
  • لایک
امتیازات: N.M

LOLLIPOP

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,186
امتیاز
11,408
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان یک
شهر
تبـریـز
دانشگاه
پلی‌تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر/رنگ
پاسخ : كتاب نوستالژيك

قصه ی پنیرک >:D< :D
آقا این عکسی که من پیدا کردم نوشتش کردیه :-" عکس دیگه ای نبود :-" ولی طرح روی جلد مال من دقیقا همینه ;;)
خودشم دارم البته ;;) بعضی وقتام میخونمش 8-> :-"""""
cheyroki.gif




خیلی از کتابایی که من میخواستم بذارم و گفتین :-"
من همه ی کتابامو نگه داشتم میرم نیگا می کنم یادم بیفته بیام بگم 8-> :-"
 

F@temeh

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,877
امتیاز
15,502
نام مرکز سمپاد
فرزانگـــان
شهر
کاشـــان
مدال المپیاد
مرحله اول ریاضی
دانشگاه
پلی تکنیک
رشته دانشگاه
سخت افزار
پاسخ : كتاب نوستالژيك

به نقل از نرگس² :
.
يه سريم بود فسقلي‌ها ( يادش بخير پسرخاله‌م بهش ميگف فيسيقالا ، ديگه همه به اين اسم ميشناختيمش :D ) . مثلاً كامي كمكي ، شوشو شكمو و اينا 8-> اونم دوس داشتم خيلي !

آهان آره 8-> منم این کتاباییکه نرگس گفت خ دوس داشتم.مو مو اخموشو دارم 8-> میشستیم با داداشم پشتِ کتابِ اسمِ بقیه ی کتاباشو میخوندیم حسرت میخوردیم که نداریم :-<
مومو اخمو یه سگ میخواست. بعد سگی که خرید مثلِ خودش اخمو بود :D هانی همه چی دان، کاکا کثیفه، جی جی جیغ جیغو :-" :D
 

fa.z

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
544
امتیاز
1,467
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
كرمان
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
ژنتیک
پاسخ : كتاب نوستالژيك

آها راستى فسقليام خيلى خوب بودن ولى فقط عكساشون!!
 

LOLLIPOP

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,186
امتیاز
11,408
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان یک
شهر
تبـریـز
دانشگاه
پلی‌تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر/رنگ
پاسخ : كتاب نوستالژيك

بعد از همون کتاب مربعیا ، یکی بود ، اسمش فک کنم چیز...بگرد ، پیدایم کن ! چند تا بچه بودن ، هرکودوم مال یه کشوری ، بعد مثلا یه عکس تو صفحه ی مربوط ب هر بچه بود که کلی آدم توش بودن به اضافه ی عکس همون بچه هه که بین جمعیت یه گوشه ایستاده بود.
بعد تو صفحه ی کنارش ، عکس بچه هه رو تو همون حالت نشون میداد ، در حالیکه مثلا نوشته بود : اسم من مثلا علی هست ، در ایران زندگی میکنم ، امروز با بابام اومدم بازار خرید ، میتونی منو پیدا کنی؟!
بگرد پیدایم کن :ایکس ;;)
این روی جلدش:
IMG_3672.jpg


اینم یه صفش:
IMG_3673.jpg


+
فسقلی :ایکس
Untitled.png


+
یه سری کتاباییم بودن چیست و چرا و چگونه و ایناع :D >:D<
Untitled_pngk.png



×یه سری از کتابامو رفتم نیگا کردم واسشون عکس پیدا نکردم خودم گرفتم :D :-"
 

L.E

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
980
امتیاز
6,736
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 ِ تهران
شهر
تهران
پاسخ : كتاب نوستالژيك

فسقلی ها که البته تا جلد دوش بود که دیگه به درد سن من می خورد!
ولی خیلی دوسش داشتم(دارم :-") x:

41611206889601806100.jpg



وااای فاطمه فسقلی! 8->
خیلی خوب بوووود! 8->


بابالو هارو یادتونه؟
خیلی خوب بود کتابشون! 8->


یه کتابم بود اسمش" قصه های قبل از خواب" بود 4 جلد بود(4فصل)
من هنوزم کتابرو دوسش دارم!یه سری داستان کوتاه داشت هنوزم یه سریشو یادمه!
بعد کلفتم بود کتابه!
عکسش پیدا نشد!
نویسنده شم فک کنم چینی یا ژاپنی ای چیزی بود!
اینم خیلی خوب بود! 8->


الان منم لازمه بگم نرگس بی بقلم؟!

×نرگس‌: :ايكس :-"
 

ارنواز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
897
امتیاز
2,920
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2 / فرهنگ
شهر
مشهد
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
باستان شناسی
پاسخ : كتاب نوستالژيك

منو هیچ کتاب و شعری بیشتر از «توی ده شلمرود» یاد بچگیام نمیندازه x:
هنوزم عاشق این کتابم x:
 

مهرناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,051
امتیاز
3,242
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
NeYshaBerliN
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : كتاب نوستالژيك

بچه بودم هنوز مدرسه نمیرفتم...مامانم واسم قصه های بهرنگ رو میخوند 8->اصن عاشقش بودم مخصوصا" اولدوزاش...اصن آرزوم بود جای اولدوز باشم! 8->
بعدش یه کتاب بود سه بچه خرس ... اونم زور میکردم داداشم واسم بخونه بیچاره انقد با حرص میخوند دلم براش میسوخت :D
بعدش رفتم کلاس اول رو که تموم کردم مامانم کانون پرورش فکری کودکان ثبت نامم کرد بعد اولین بار دوتا کتاب برام گرفت اسماش اصن یادم نیست...ولی در عرض نیم ساعت جویدمشون :D
رامونا هارو دوس داشتم 8->
یه کتاب بود لی لی حوضک ،لی لی چاق بود یه خال هم رو صورتش حرصم میگرفت ازش 8->
داستانهای حسنی
:حسنی بی دندون شده زار و پشیمون(پریشون) شده!
خاله سوسکه هم!
یادم نمیاد دیگه :-<
 
  • شروع کننده موضوع
  • #39

N.M

لنگر انداخته
ارسال‌ها
3,605
امتیاز
13,361
نام مرکز سمپاد
فرزانگان یک
شهر
تهران
مدال المپیاد
طلای دوره ۲۷ المپیاد ادبی
دانشگاه
دانشگاه تهران
رشته دانشگاه
ادبیات فارسی
پاسخ : كتاب نوستالژيك

واي يه چيزي بود، خروس نگو يه ساعت/يه ساعت با دقت 8-> چن روز پيش ديدمش و كلّي احساساتم تحريك شد اصن 8->
 

LOLLIPOP

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,186
امتیاز
11,408
نام مرکز سمپاد
فـرزانگان یک
شهر
تبـریـز
دانشگاه
پلی‌تکنیک
رشته دانشگاه
مهندسی پلیمر/رنگ
پاسخ : كتاب نوستالژيك

چاقاله بادوم تنبل ;;) 8->
405183.jpg



کیفیت عکسو :- "
 
بالا