• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

خاطره-۸۹۰۴

  • شروع کننده موضوع
  • #1

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
کتاب های خوانده شده:
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php?topic=88519.msg693191#msg693191">1.غرور و تعصب/جین آستن</a>
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php?topic=88519.msg699126#msg699126">2.آلکس رایدر/آنتونی هوروویتس</a>
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php?topic=88519.msg704630#msg704630">3.رویای بابک/سوزان فلچر</a>
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,88519.msg707267.html#msg707267">4.گمشده‏‏ی شهرزاد/سوزان فلچر</a>
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php?topic=88519.msg709097#msg709097">5.ایلرمان(آرمان ایل)/رضا جوان</a>
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,88519.msg712009.html#msg712009">6.شما که غریبه نیستید/هوشنگ مرادی کرمانی</a>
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,88519.msg722349.html#msg722349">7.اتوبوس مدرسه/مری.ک.هریس</a>
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,88519.msg726344.html#msg726344">8.میشل استروگف/ژول ورن</a>
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,88519.msg730397.html#msg730397">9.به بلندای فکرت پرواز خواهی کرد</a>
<a href="http://www.sampadia.com/forum/index.php/topic,88519.msg749707.html#msg749707">10.آوای وحش</a>/<a href="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%DA%A9_%D9%84%D9%86%D8%AF%D9%86">جک لندن</a>
11.شازده کوچولو /نتوان دوسنت اگزو پری
12.مجموعه کامل قصه های بهرنگ / صمد ِ بهرنگی
13.گیوتین ِ خشک/ رنه بل بنوا
14.در اندرون/افسانه اتحادیه
15.جنس ضعیف/ اوریانا فالاچی
16. عطر سنبل، عطر ِ کاج / فیروزه جزایری دوما
17.دشمن عزیز/ جین وبستر
18. ربه کا / دافنه دوموریه
19.آرشه ویولون، کاخ گلستان، و تخت ِ برلیان/ خسرو معتضد
20. سایه و روشن / صادق هدایت
21.خانه خودمان / سینتیا کادوهاتا
22. جین ایر / شارلوت برونته
23. دنیای تئو/ کاترین کلمان
24. ناتور دشت / جی.دی سلینجر

کتاب های در حال خواندن:
1.کلیدر/محمود دولت آبادی
2. قابوس نامه / عنصر المعانی کیکاووس بن اسکندر
3. استیو جابز / والتر ایساکسون

کتاب های آینده:
1.میزبان/
2.دنیای سوفی/یوستین گردر
3.کوری/ژوزه ساراماگو
 
  • شروع کننده موضوع
  • #2

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
غرورو تعصب/جین استن

غرور و تعصب
Pride-and-Prejudice.jpg
این یکی از بهترین کتابایی که من خوندم و از نویسنده مورد علاقمم هست....
چیزی که منو خیلی راغب کرد کتابو بخونم این بود که از قبل یه اطلاعی راجع بهش داشتم؛میدونستم که تو قرنای 19-18اینا میگذره.....
منم که عاشق جورجین انگلیس.....
بعد که خوندمش دیدم خیلی حسنای دیگه ای هم داره؛ همین که خیلی خوب شخصیتا رو از روی قیافشون توصیف کرده یعنی آدم همون اول میتونه شخصیتو کاملا تو ذهنش تصور کنه و با اخلاقشم آشنا باشه....
توی مقدمشم خوندم که اصلا خود جین آستن یه قدرت عجیب انسان شناسی(!) داشته و تو معاشرتش با آدمای مختلف خیلی خوب میتونسته اونارو بشناسه و باهاشون همراه شه....
شخصیت مورد علاقمم تو داستان الیزا و آقای دارسی بودن،الیزا به خاطر این که ضمن داشتن یه روحیه شادو شوخ،خیلی نجیب و متین هم بود....
آقای دارسی هم به خاطر غرور غیر بیجایی(!) که داشت....
عیبی که داشت تو ترجمه ی اسمش بود،فک کنم خیلی از بچه ها بش اشاره کرده باشن که در اصل باید اسمشو ترجمه میکردن:غرور و پیش داوری که دیگه الان متاسفانه تو دهن همه افتاده و حتی همه مترجما هم تعصب ترجمش میکنن....به غیر از این من عیب دیگه ای تو کتاب ندیدم...
از روی این کتاب فیلم هایی مختلفی هم ساخته شده؛تو سال های 1940،1945،1980،1995 و البته سال 2005 که این اخری خیلیم مورد توجه قرار گرفت؛
1995:
MV5BMTU1MDY4OTU5OF5BMl5BanBnXkFtZTcwOTg5NzAyMw@@._V1._SY317_CR5,0,214,317_.jpg
2005:
519XJ5BCh8L._SL500_AA300_.jpg
البته ریز فیلم هایی هم وجود داره که قسمتیشُ از این کتاب الهام گرفتن مث گمشده در دنیای جین آستن که یه سریال کوتاه تلویزیونی ـه.
برای اطلاعات بیشتر از این کتاب، جین آستن و بقیه کاراش میتونین به <a href="http://www.pemberley.com/">اینجا</a> یه سربزنید.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
آلکس رایدر/آنتونی هورویتس

آلکس رایدر یه سری کتابای دنباله دار دهگانس که هفتاش تو ایران ترجمه و چاپ شده،
داستانش راجع به یه پسر نوجوون 14 سالس که بنا به دلایلی و به طور ناخواسته وارد سازمان جاسوسی انگلیس(ام.آی.6)میشه و ازش به عنوان جاسوس استفاده میکنن در صورتی خودش اینو دوس نداره،اما خوب گاهی مجبور میشه،چون تو بعضی از ماموریتهاش اطلاعاتی راجع به خانوادش میفهمه.اون تو هر کتاب یه ماموریت داره و دهها تروریست و آدم کش و جنایتکار که باید باهاشون روبرو بشه و بجنگه،در واقع این کتاب مث یه بازیه،مرحله به مرحله پیش میره و هر مرحله سختتر میشه.
گاهی وقتا اونقد اتفاقات بدی برای آلکس میفته که خواننده با خودش فک میکنه مرده،اما بعدش به طور معجزه آسایی زنده میمونه،حتی از تیررس گلوله!!!!!شایدم این اصن یکی از عیباش باشه شاید آنتونی هوروویتس میتونس به طرز طبیعی تری نجات از مرگ آلکس رو نشون بده،به هر حال نمیتونه اونو بکشه چون هنوز کلی ماجرا هست و کلی طرفدار که اگه آلکس بمیره معلوم نیست چیکار میکنن!
یه چیز دیگه که من تو این داستان ازش خوشم میاد،هوش سرشار و سریع آلکسه،گاهی وقتا یه اتفاق بد و وحشتناکی میفته که اصن تو دلت ترس ایجاد میشه هرآن با خودت فک میکنی الان چی میشه اما یه دفه ای یه خاطره ای یاد آلکس میاد و یه کمی هم با استفاده از هوش خودش مشکلو حل میکنه.
کلا داستان هیجان انگیزیه و وقتی آدم بخونتش دیگه نمیتونه زمین بذاره. اتفاقا از روی این داستان فیلمشم ساخته شده(تندرشکن) که فک کنم خیلیاتون دیده باشین.فیلمشم عین خودش هیجان انگیزه و فقط یه تغییراتی توش داده،مثلا آلکس هیچ خواهر یا بردری نداره اصن هیچ کدوم از اعضای خانوادش زنده نموندن و با خدمتکارش زندگی میکنه اما تو فیلم یه خواهر داره ،تو فیلم حرف چندانی از عموش نمیزنه اما تو کتاب قبل از خدمتکارش عموش سرپرستش بوده و در واقع همه این خاطراتی که یادش میاد از عموشه،همه چیزشو عموش یادش داده که متاسفانه اونم تو یه ماموریت میمیره.
تندرشکن:
MV5BMTkzNDIxNzc4NF5BMl5BanBnXkFtZTcwNjE4MjczMQ@@._V1._SY317_CR1,0,214,317_.jpg
اینم لیست کتابای آلکس رایدر :
1- موج مرگ (Stormbreaker) – ۲۰۰۰
2- مدرسهٔ شوم(Point Blanc) – ۲۰۰۱
3- گذرگاه اسکلت (Skeleton Key) – ۲۰۰۲
4- ضربهٔ عقاب (Eagle Strike) – ۲۰۰۳
- الکس رایدر: سلاح مخفی (داستان کوتاه) (Alex Rider: Secret Weapon) – ۲۰۰۳
5- عقرب(Scorpia) – ۲۰۰۴
6- فرشتهٔ بزرگ (Ark Angel) – ۲۰۰۵
7- سر مار (Snakehead) – ۲۰۰۷
8- اشک تمساح (Crocodile Tears) – ۲۰۰۹ (زیر چاپ)
9- یاسن (Yassen)
10- حد تحمل (Endurance Point)

و البته اینم <a href="http://www.alexrider.com/">وبگاه</a> آلکس رایدر برای علاقه مندان.
ویرایش: کتاب ِ اشک تمساح، کتاب ِ هشتم رو هم خوندم! عالی بود و از بقیه کتابا هیجان انگیزتر!
در ضمن لیست ِ بالایی رو که میبینین کامل نیس. شنیدم دوازده تا کتاب شدن جدیدنا.
تا دهشم فک کنم تو ایران ترجمه شده.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
رویای بابک/سوزان فلچر

رمانی درباره ایران به قلم نویسنده آمریکایی
344515.jpg
میترا و برادرش بابک، پس از کشته شدن پدرشان به شهر ری می گریزند.میترا خودش را به شکل پسرها در می آورد و رامین می نامد.اکنون خانه او، دخمه کوچکی در شهر مردگان است. میترا آرزو دارد که روزی به دنبال مادرش به پالمیرا برود. کم کم اتفاقات عجیبی می افتد.
نیروی ذهنی بابک چیست و چرا دل میترا گواهی می دهد که اتفاق شومی در انتظار بابک است؟


این شاید یکی از بهترین کتابایی باشه که تا الان خوندم.داستان تو زمان اشکانیان-ساسانیان و تو شهر ری میگذره،همون طور که بالا گفتم،میترا و برادرش که قبلا جزو طبقات بالای جامعه بودن الان دارن توی پست ترین نقاط شهر بی هیچ سرپرستی زندگی میکنن و بد تصمیم به مهاجرت میگیرن و راهشون به سمت پالمیرا شرو میشه.....
میترا یه دختر نوجوون 14 سالس که داستانم اکثرا حول میترا و عواطف و احساساتش میگذره،و از این جهات شاید بیشتر دخترونه باشه و برای دخترا مناسبتر.
من به عنوان یه دختر نوجوون 14 ساله،کاملا تونستم میترا رو بفهمم و باهاش همدردی کنم،خودمو جای اون بذارم،با داستان پیش برم، و این فضاسازی های عالی از دست یه نویسنده خیلی خلاق برمیاد، نویسنده ای که فقط دوبار تو عمرش ایرانو دیده،هیچ رگ ایرانی نداره،و دو کتاب درباره ایران نوشته.
مترجم این کتاب آقای حسین ابراهیمی هستن، که به نظر مترجم تواناییه و تونسته تمام حس نویسنده رو به مخاطب منتقل کنه.
اسم اصلی کتابم alphabet of dreams هست.
من که واقعا از این داستان لذت بردم و حتی اگه 20 بارم بخونمش حدس میزنم بازم خسته نشم! والبته الانم که دارم دربارش مینویسم علاقم به چن باره خوندنش دوباره تشدید شد! احتمالا امشب بخونمش!
خلاصه که خیلی کتاب قشنگیه و من به همه کسایی که نخوندنش توصیه میکنم بخونینش(مخصوصا 2خترا).
در داستان های فلچر هیچ نقطه ضعفی نمیتوان یافت،حتی شخصیت های فرعی او بسیار واقعی و حس برانگیزند. "نشریه‏ی اسکول لایبرری"
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
گمشده‏ی شهرزاد/سوزان فلچر

مرجان دختری است که از خاله خاور، قصه های فراوانی شنیده است.
از اتفاق، روزی خاله خاور برای مرجان قصۀ شهرزاد را تعریف می کند که اکنون در قصر است و برای پادشاه و به خاطر نجات جان خودش قصه می گوید.
مرجان به طریقی به قصر راه پیدا می کند و سعی می کند با قصه هایی که از خاله خاور شنیده به شهرزاد کمک کند.

خوب همونطور که میدونید این یکی کتاب هم نوشته سوزان فلچر هست و بازم هم قشنگ و پرمعنا. سوزان فلچر اول این کتاب بد رویای بابکُ نوشته بود اما من چون بیشتر رویای بابکُ دوس دارم اونُ اول نوشتم.
این یکی کتاب بازم حول یه دختر نوجوون به اسم مرجان میگذره که داستانشو بالا خوندین. کتاب قشنگیه ولی به نظر من رویای بابک از پیوستگی و نظم بیشتری برخورداره و همینه که شیرینش میکنه.
اسم این کتاب shadow spinner ـه، و مترجمش هم بازم اقای ابراهیمی(الوند).
دوباره میگم این کتاب هم مث رویای بابک اکثر به درد دخترا میخوره و فک کنم بیشتر کتابای خانوم فلچر هم همینجورین.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
ایلرمان(آرمان ایل)/رضا جوان

9649527257.240.jpg
گل کوهی، گل کوهی
با من بگو ، نازنینم به کدام دیار رفته است؟
از کوه های بلند باد می وزد
و بوته های بلند صحرا
چون گیسوان دختر باد
به خواب رفته اند.


«ایلرمان» تصویر دقیق و تازه ای از زندگی کوچ نشینان ترکمن است.تصویری که تاکنون از نویسندگان معدود آن دیار، یا نویسندگانی که دستی به آن دیار دراز نکرده‏اند، ندیده‏ایم.
رمان ایلرمان نوشته رضا جوان که به دور از جار و جنجال های مرسوم و زدویند های پشت پرده نقد و نقادی به بازار روانه شده،کاری است خوب و ماندنی.


سلام!دوباره برگشتم با کتاب ایلرمان که کتاب خیلی عالیه،من کلا از این کتابایی که درباره ایل و عشایر نوشته شدن دوس دارم اما این یه چیز دیگس،نه خسته کنندگی کلیدر رو داره نه طولانی بودنشو.
هرچند که از کتاب کلیدر الهام گرفته خیلی چیزارو،همون طور که خودش تو مقدمه کتابش گفته بعد از انتشار کلیدر راه برای خیلی از نویسنده ها باز شد و که بیانُ کتابی راجع به عشایر بنویسن،تصاویری که قبلا براشون مبهم بود با کلیدر واضح شده.
خلاصه به نظر من که هیچ کم و کسر نداره،هیچ جا آدم ازش خسه نمیشه(نمیخوام بگم نمیتونی بذاریش زمین،ولی اگه شروع به خوندنش کنی امکان نداره بینش یه وقفه طولانی بیفته) بازم میگم که اون فضای ایلُ خیلی خوب ترسیم کرده(البته فضاسازیش به کلیدر نمیرسه)،به نظر منکه همه چیش عالیه و البته من از اسم شخصیتام خیلی خوشم میومد:
مرگ «حکیم» که شوهر «جیران» بود،مرگ «رشید» و مویه های عاشقانه «بابونه»، نوکران «آی خان» ستمگر که «شبدیز»، اسب «امان بردی» را مسموم کردند، «آتلان» که توسط «ارازقلی» اعدام شد و البته «دایان» نوجوان که برای گرفتن انتقام خون بستگانش،ایل را به جوشش در میاورد.
 
  • لایک
امتیازات: dorna
  • شروع کننده موضوع
  • #7

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
شما که غریبه نیسیتید/هوشنگ مرادی کرمانی

shoma_ke_gharibeh_nistid.jpg
Believe it or not
کتاب برگزیده سال 2006 میلادی
این کتاب،بدون هیچ تحقیق و یادداشتی،
فقط از حافظه برآمده است.

به نظرم کتاب محشریه!
و از اون محشرتر حافظه هوشنگ مرادی که تا شیش سالگیشم میره!
همه پدیده هارو خیلی ساده و عامیانه توصیف کرده که آدم خوشش میاد.
فضاسازیش جوری بوده که تو عملا خودتو تو "سیرچ" تصور میکنی.
و واقعنم ما که غریبه نیستیم!اومده همه زندگیشو بهمون گفته؛کاری که هیچ نویسنده ای نمیاد بکنه.
برای اون دسته از دوستایی که کتابُ نخوندم باید بگم داستان زندگی آقای مرادی کرمانی هست؛از بچگی هاش تا همین الان.
همه چیُ کاملا توضیح داده و گفته.
از یه چیز دیگشم که خیلی خوشم میاد،اینه که کتابُ تموم نکرده؛
یعنی فصل آخر رو جوری نوشته که ما بعد از اونُ خودمون تصور کنیم.
و همین قشنگش میکنه...
....بچه‌های حالایی خیلی از این کارها نمی‌کنند. عجب یادداشتی شد، از قبر شروع شد و به قبر هم تمام شد. بروم برای خودم آب بیاورم، دارد از وقتش می‌گذرد. اصلاً می‌روم توی آشپزخانه قرص‌هایم را می‌خورم. با زندگی به هر صورت باید کنار آمد. شما که غریبه نیستید.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
اتوبوس مدرسه/مری.ک.هریس

633533345943757500_160418_otobose-madrese.jpg
این کتاب داستان دخترانی است که در مدرسه با هم آشنا می شوند؛
هتی دختری مودب و سر به راه،
و داوینا دختری خودخواه و جسور.
فداکاری هتی برای داوینا باعث تغییر رفتار او می شود،اما...

این کتاب داستان یه مدرسه دخترونس، داستانیه که وقتی اون رو میخونی،
خودتُ داخل اون مدرسه تصور میکنی،
تمام اتفاقات جلوی چشمت میاد،
طرز رفتار بچه ها با معلما رو میبینی و قضاوت میکنی،
و همین طور طرز برخورد بچه ها با همدیگه رو،
وقتی کتاب رو میخونی در اون فضا قرار میگیری و انگار همه چی کنارخودته،
وقتی بچه ها از تکالیفشون خستن تو هم خسته میشی،
وقتی شادُ خوشحالن تو هم خوشحال میشی،
و وقتی نگرانُ مضطربن تو هم باهاشون احساس ترس میکنی.
در کل کتابیه که از فضاسازی عالی برخورداره، نه خیلی سنگین و سخت که کوچکترین لحظاتُ ثبت کرده باشه،
و نه خیلی خشک و بی روح.
خودت رو یکبار هتی میبینی، و یکبار داوینا و رو حرکات همشون قضاوت میکنی.
...ولی او نگران خودش نبود...فقط ای کاش بتواند هتی را به خانه برساند...ای کاش این کابوس سر میرسید و انها می توانستند یکبار دیگر در اتوبوس مدرسه کنار هم بنشینند.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
میشل استروگف/ژول ورن

971_orig.gif

میشل استروگوف [Michel Strogoff]رمانی پرحادثه از ژول‌ ورن (1828-1905)، نویسنده فرانسوی، که در 1876 در پاریس انتشار یافت. میشل استروگوف، قهرمان رمان، که فرمانده ارتباطات تزار است، مأمور می‌شود که پیام مهمی را به شهر دورافتاده ایرکوتسک در سیبریه شرقی برساند و....
اولین مشخصه این داستان اینه که نوشته ژول ورن ـه، و مشخصا هر کتابی که از ژول ورن باشه یکی از شاهکارهای ادبیه جهان ـه، و این کتابم شامل اون شاهکار ها میشه. کتاب از فضاسازی عالی، داستان جالب و نه کشدار که خواننده رو خسته کنه و مهمتر از همه ریز اتفاقاتیه که نه تنهاداستانُ طولانی نمیکنه بلکه جذابیتی به اون میبخشه که هرچی بیشتر ترغیب میشی تا بخونیش.
من این کتابُ وقتی سال چهارم ابتدایی بودم خوندم و اون زمان اصولا اینجور کتابا باید برا من سخت میبودن و مشکل، اما من همون اولین دفه که خوندمش عاشقش شدم و از اون موقه تا حالام بارها خوندمش و هنوزم خسته نشدم، یادم میاد همون موقه هام کارتونشُ نشون میداد که اونم خیلی دوس داشتم و نیگا میکردم، اصلن این کتاب ذهن منُ به علم جغرافیا کشوند، خیلی مسخرس ولی چون تو این کتاب شهرای مختلف روسیه رو آورده بودُ منم برا اینکه مسیر حرکت میشلُ بدونم گیتاشناسی بزرگمونُ میاوردم و نقشه روسیه رو باز میکردمُ از روی نقشه با داستان پیش میرفتم!
مث اینکه چن تا فیلم و تئاتر هم از روش ساخته شدن که تئاتر در سال 1880 و با همکاری خود ژول ورن و فیلم ها در سال های 1960،1937،1926 ساخته شدن.
در کل داستان جالبی که خواننده رو تا صفحه آخر پای کتاب مینشونه و ساختار داستان هم جوری هست که تو هر لحظه احساس میکنی ممکنه اتفاق تازه ای بیفته که اتفاقای قبلی رو هم پوشش بده.
...مارفا استروگف ناامیدانه دستهایش را به سوی پسرش دراز کرد، تیغه آتشین شمشیر از جلوی چشمان محکوم بدبخت عبور داده شد، مادر پیر فریادی از ته دل کشید و نقش بر زمین گردید.
میشل استروگف کور شده بود....
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
به بلندای فکرت پرواز خواهی کرد/مسعود لعلی

bolandayefekrat1.jpg
داستانهای تکان دهنده درباره قانون جذب و قدرت فکر
در چشم کسانی که پرواز را باور ندارند،هرچه اوج بگیری کوچکتر خواهی شد
کتابیه با موضوع روانشناسی، که یه حالتی مث داستانای تعلیمی مولانا داره، تو مثنوی یه مثال داستانی آورده بد نصیحت کرده، اینجام یه داستانک روانشناسی آوردهُ بدش توضیح بیشتر و به قول خودش "هدایت" کرده. در کل داستانهای قشنگ و متناسب با موضوع فصل داره، حتی گاهی وقتا داستانا به قول خودش خیلی "تکان دهنده" اس.بالای هرداستان که میشه اول هر صفه هم یه جمله از اندیشمندان یا روانشناسان بزرگ اورده که بعضی وقتا واقن ادمُ به فکر وا میداره.
این کتاب کتاب پنچم از مجموعه کتابای "شما عطیم تر از آنی هستید که می اندیشید" هست که 7 تا کتابن البته من همشُ نخوندم ولی فک میکنم همشوارزش خوندنُ داشته باشن و مث این یکم آدمُ به فکر بندازن.
برای اطلاعات بیشتر راجع به این نویسنده و کتاباش میتونین به <a href="http://www.masoodlaali.com/news.php">اینجا</a> سر بزنین.
آورده اند که نجاری هنگام ساختن یک صندلی، که به یکی از قضات متعلق بود،اهتمام زیادی میکرد و در استحکام آن سعی بسیاری داشت. کسی به او گفت:"این اندازه دقت و موشکافی برای چیست؟"گفت:" برای اینکه میخواهم روزی بر آن بنشینم."
عاقبت نیز چنین شد،چه آن که نجار مزبور، شروع به خواندن و مطالعه علم حقوق کرد و پس از مدتی به منصب قضاوت رسید.
 
  • لایک
امتیازات: L.E
  • شروع کننده موضوع
  • #11

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
آوای وحش/جک لندن

سلام؛ با توجه به قفسه های دوستان شرکت کننده در مسابقه، خواسم از این به بد یه تغییری تو فضای ارائه دادنم بدم.

آوای وحش؛جک لندن

درباره ی کتاب : آوای وحش مشهورترین رمان جک لندن تویسنده آمریکایی است. این رمان در سال ۱۹۰۳ منتشر شد.
جک لندن در این رمان داستان باک سگ اهلی و محبوب یک قاضی را تصویر می‌کند که در پی ماجراهایی سر از محیط خشن و بی‌رحم کلوندایک در روزگار هجوم جویندگان طلا به ایالت یوکان در می‌آورد.
باک سگی است که از محیط انسان‌ها به دنیای وحش می‌رود. جک لندن در رمان دیگر خود سپید دندان داستان سگ-گرگی را حکایت می‌کند که از میان گرگان به جهان انسان‌ها وارد می‌شود. این دو رمان را «رمان‌های سگی» جک لندن خوانده‌اند.
آوای وحش با ترجمه پرویز داریوش به فارسی ترجمه شده است.[nb]1.از ویکیپدیا![/nb]
آوای وحش که حاصل بسیاری از تجربه های نویسنده اش در قطب شمال بود، بعد ها به هفتاد زبان ترجمه شد و میلیون ها نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رسید.
جک لندن به قول خودش آوای وحش را در مدتسی روز جان کندن نوشته. او در این رمان شخصیت سگی را از درون دیده و عشق و دلبستگی او به انسان را به نمایش گذاشته است.
من این کتابُ حدودا سه سال پیش خوندم، کاور کتاب و همین که یه جلد به ظاهر مرتب و ساده داشت، خیلی منُ برای خوندنش ترغیب کرد.از اون موقه تا حالا هم 3-2 بار خوندمش و حدس میزنم بازم بتونم.

نقاط قوت کتاب:کتاب نثر ساده و روونی داره،ولی با قدرت خاصی به توصیف سگ ها و قطب شمال پرداخته که آدم میتونه قطب رو جلوی چشماش تصور کنه،پیچیدگی چندانی نداره و همه اتفاقا رو میشه به سادگی درک کرد.

نقاط ضعف کتاب: تنها مشکلی که کتاب داره از نظر انتقال حس هست، که ترجمه باعث شده در بعضی پارت ها کتاب خیلی خشک به نظر برسه و با اینکه با تمام وجود سعی در توصیف سگ ها کرده که اتفاقا در این کار موفق بوده، نتونسته احساس اونها روبه خواننده برسونه. البته این مشکل با دو یا سه بار خوندن کتاب برطرف میشه و در دفه های بعدی به راحتی میتونی با همه شخصیت ها همذات پنداری کنی.

احساس من راجع به کتاب: کتاب دفعه اول تاثیر چندانی رو من نذاشت، اما وقتی دفعه دوم خوندمش به خیلی از توصیفاش پی بردم، به ذات اون سگ ها و اینکه چقد شبیه جامعه ای از انسان ها هستند، با اخلاق ها و سرشت های متفاوت. همین طور صحنه آخر کتاب که باک برای همیشه به جنگل میره تاثیر فوق العاده ای رو من داشت.

زیباترین صحنه های کتاب:

*...اما در درونش اشباح سگ های جورواجور، گوشتی را که میخورد مزه مزه می کردند و تشنه آبی بودند که مینوشیدو همراهش باد را می بوییدند و مانند او به صداها گوش می سپردندزمزمه های زندگی در جنگل وحشی را برایش باز میگفتند و راهنمایش بودند و با او دراز میکشیدند تا بخوابند و مثل او خواب میدیدند و خودشان بازیگران خوابش بودند....

*...میدانست که مرگ پایان جنب و جوش زندگی است و میدانست که جان تورنتون مرده است. با مرگ او احساس خلا برگی میکرد و این خلا چیزی شبیه گرسنگی بود، خلائی که عذابش میداد و غذا نمیتوانست پرش کند....

*...این بازدید کننده، گرگ قوی هیکلی است با پوستی زیبا،که شباهتی به گرگ ها ندارد. این گرگ نما به تنهایی از آن سرزمین میگذرد و از بلندی فرود می اید و به فضای باز میان درختان پا میگذارد.در اینجا جویباری زرد رنگ از میان کیسه های پوسیده ای از پوست گوزن میگذرد و در زمینی فرو میرود که در ان علف های بلند روییده است، علف هایی که زردی آب را از نور خورشید پنهان میکنند اینجا گرگ تنها لختی به فکر فرو میرود و قبل از این که بازگردد،زوزه ای بلند و غمناک سر میدهد....
 
  • لایک
امتیازات: sayna
  • شروع کننده موضوع
  • #12

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
شازده کوچولو / آنتوان دو سنت اگزوپری

شازده کوچولو؛ انتوان دو سنت اگزوپری

درباره کتاب :شازده کوچولو یا شهریار کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Prince) نام یک کتاب داستان اثر آنتوان دوسنت اگزوپری است که اولین بار در سال ۱۹۴۳ منتشر شد. این کتاب پرفروش‌ترین کتاب تک مجلد جهان در تمام طول تاریخ می‌باشد. کتاب شازده کوچولو «خوانده شده‌ترین» و «ترجمه شده‌ترین» کتاب فرانسوی‌زبان جهان است و به عنوان بهترین کتاب قرن ۲۰ در فرانسه انتخاب شده است.
از این کتاب به طور متوسط سالی ۱ میلیون نسخه در جهان به فروش می‌رسد. این کتاب در سال ۲۰۰۷ نیز به عنوان کتاب سال فرانسه برگزیده شد.[nb]*ویکی! :-"[/nb]
+
بازم کتاب ِ دوران ِ ابتدایی! و البته اون زمان یکم درکش برام سخت بود!
کتاب با ترجمه ی ِ احمد ِ شاملو تو ایران به چاپ رسیده، احمد ِ شاملو اسم ِ شاهزاده کوچولو رو عوض کرده و اون رو " شهریار کوچولو" یا "مسافر کوچولو " خطاب کرده.
بضیا میگن که احمد ِ شاملو تو ترجمه سبک ُ سیاق ِ اگزوپری رو از بین برده؛ و به جاش سبک خودش رو جانشین کرده، به نظر ِ من تا حدودی درسته چون با بضی از لغات عامیانه ی ِ ایرانی تو بضی از جاهای کتاب مواجه میشیم که نمدونیم از کجا سر دراوردن! ولی خوب به نظرِ ِ من مشکلی نداره و هر مترجمی حق داره رنگُ بوی ِ خودشُ به کار بده. به خاطر ِ همینم من اینُ عیب به حساب نمیارم.
(احساس کردم که همه با موضوع ِ کتاب آشنا ن؛ موضوع رو توضیح ندادم :-" )

نقاط ِ قوت ِ کتاب : نثر ِ کتاب ساده بود، همونطور که تو قسمت ِ قبلم گفتم، از کلمات عامیانه ایرانی تو ترجمه ی ِ شاملو خیلی استفاده شده که کارُ دلنشین تر میکنه.

نقاط ِ ضعف ِ کتاب : به نظر ِ من ، گاهی وقتا روند ِ داستان تند میشد؛ تا حدی که ممکن بود بضی اتفاقات رو آدم درک نکنه.

احساس ِ من راجع به کتاب : در کل خوب بود، از توصیفات ِ زیادی بهره نبرده بود اما تو بضی از قسمتا، وقتی دارید میخونیدش، ممکنه یه دفه ای بی اختیار بشید ُ بلن بگید : وای! این خیلی قشنگه! و این چیزیه که رمانُ ارزشمند کرده.

زیباترین صحنه های کتاب :

* ... آن روزها نتوانستم چیزی بفهمم. می بایست روی ِ کرد و کار ِ او در باره اش قضاوت میکردم نه روی گفتارش ... عطر آگینم میکرد . دلم را روشن می کرد. نمی بایست ازش بگریزم. می بایست به مهرُ محبتی که پشت ِ ان کلک های معصوما نه اش پنهان بود پی می بردم. گل ها پرند از اینجور تضادها. اما خب دیگر، من خام تر از ان بودم که راه ِ دوست داشتنتش را بدانم!

*... توالان واسه من یک پسربچه ای مثل ِ صد هزار پسر بچه دیگر . نه من هیچ احتیاجی به تو دارم نه تو هیچ احتیاجی به من. من هم برای تو یک روباه مثل صدهزار روباه ِ دیگر. اما اگر منو اهلی کردی هر دوتامان به هم احتیاج پیدا میکنی. تو برای من میان همه عالم موجود ِ یگانه ای می شوی من برای تو...

*... آدم ها این حقیقت را فراموش کرده اند اما تو نباید فراموشش کنی. تو تا زنده ای نسبت به آنی که اهلی کرده ای مسئولی. تو مسئول ِ گُلِتی...
شهریار کوچولو برای آنکه یادش بماند تکرار کرد : _ من مسئول ِ گُلُمم ...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
مجموعه ی کامل ِ قصه های بهرنگ / صمد ِ بهرنگی

mecmue-kamel-gessehaye-behr-250x250.jpg
مجموعه ی ِ کامل ِ قصه های ِ بهرنگ؛ صمد ِ بهرنگی

درباره ی ِ کتاب: این کتاب مجموعه ای از قصه هایِ صمدِ بهرنگیه؛ تقریبا همه‏یِ قصه هاش.
من میخواستم جدا بنویسمشون، ولی دیدم که خیلی زیادن و همشونُ تو یه بخش خلاصه کردم؛ کتابایی مث اولدوز و کلاغ ها، اولدوز و عروسکِ سخنگو، ماهیِ سیاهِ کوچولو، تلخون، یک هلو هزار هلو، افسانه محبت، کوراوغلو و کچل حمزه،دومرول دیوانه سر و ...
این داستانا شاید اسمای کودکانه ای داشته باشن، ولی مضمون اصلیِ همشون، مضمونیه کاملا بزرگسالانهُ اجتماعی، همشون از فقرُ بدبختی موجود تو جوامع حرف میزنن و از فرق بین طبقات ِ بالاتر و طبقات پایین ترِ اجتماع -داخل یه دنیای بچگانه- حکایت میکنن.
اصولا مضمون همه ی ِ داستانا صمد بهرنگی این شکلین و به خاطر ِ همینه که من داستاناشُ دوس دارم، فقرُ بدبختی ُ اونچنان با زبون بچگانه ای برات تعریف میکنه که دیگه یادت میره فقرُ بدبختی چه درد ِ بزرگیه!

نقاط ِ قوت و ضعف ِِ کتاب: اگه میخواستم برای هر داستان یه نقد ِ جدا بنویسم، معلوم نبود کی تموم میشه، واسه همینم من خیلی کلی به قضیه نیگا میکنم و یه نقد ِ کلی میگم:
حسنش تو این بود که همه چیزُ جور ِ دیگه ای رو توصیف کرده بود، تا حدودی از کلیشه در اومده بود(نه تو همه داستاناش) و این لحن ِ تازه تا حدودی لذت بخش بود. عیبشم این بود که دیگه بیش از حد از فقر گفته بود! درسته، قسمت ِ بالا گفتم همون فقر عم جوری توصیف کرده که آدم نمیفهمه این "فقر" ه، ولی گاهی دیگه خیلی خسته کننده میشد!

نظر ِ من راجع به کتاب: در کل خوب بود، میگم چون از داستانای متعددی تشکیل شده بود یکم نظر دادن راجع بهش سخته، مخصوصا داستانای صمد ِ بهرنگی که تقریبا هرکدومُ به شکل ِ خاص نوشته، ولی ای کاش یکم به جنبه های مثبتم نیگا میکرد! :-"

زیباترین صحنه های ِ کتاب: کتاب طولانیه و منم خیلی وخته نخوندمش؛ برا همین فقط میتونم زیباترین داستان ِ کتابُ بگم، به نظر ِ من قشنگترین داستانش "تلخون و ... " بود، البته یه داستان ِ دیگه با همون موضوعم تو کتاب بود، فقط یه سری از وقایعش فرق میکرد، ولی توصیفِ داستان ِ تلخون از همه نظر عالی بود؛ پیشنهاد میشه بخونیدش!
اینم اول ِ داستان ِ تلخون نوشته بود. گفتم بد نیس منم بنویسمش به عنوان حسن ختام این قسمت ِ قفسه :

من اینجا بس دلم تنگ است؛
و هر سازی که میبینم بد اهنگ است.
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه ِ بی بازگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمان ِ هرکجا آیا همین رنگ است؟
"م.امید"

ویرایش: این قسمت یکی از معروفترین قسمتای ِ داستانای ِ صمد ِ بهرنگیه؛ از معروفترین داستانش ماهی ِ سیاه کوچولو:
«مرگ خیلی آسان می‌تواند به سراغ من بیاید، اما من تا می‌توانم زندگی می‌کنم، نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شوم که می‌شوم، مهم نیست. مهم این است که زندگی یا مرگ من، چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد…»

لینک های ِ وابسته : خانه ی ِ صمد ِ بهرنگی - وب سایت ِ یاد بودِ صمد ِ بهرنگی
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

smart girl

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
839
امتیاز
2,032
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
اسفراین
مدال المپیاد
المپیاد ادبی
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
گیوتین ِ خشک / رنه بل بنوا

اول از همه یه توضیحی بدم، که این کتابُ من 5 سال ِ پیش خونده بودم،
در یک شب ِ بارانیُ سرد :D که اکثر ِ کتاب ـای کتابخونه ـم رو خونده بودم و حوصله ـم بسی سر رفته بود، یه کتابی رو برداشتم از قفسه ـم که تا اون موقه بهش برنخورده بودم، و شروع کردم به خوندنش. از اون موقه تا حالا، تو شوکم که من چیجوری این کتابُ خوندم. :D
گیوتین ِ خشک؛ اثر ِ رنه بل بنوا
دربـارهـ : داستان راجع به زندگی ِ خود ِ نویسندس ، طی یه اقدام ِ خلافی تو فرانسه، دستگیر میشه و به یکی از دور افتاده ترین نقاط جهان، گویانا که اون موقه ها از مستعمرات فرانسه بوده تبعید میشه. داستان ِ بدبختی ها و شکنجه هایی ـه که نویسنده اونجا دیده، و در اخر فرارشُ شرح میده به لوس آنجلس، بعد از مدتی هم اونجا ازدواج میکنهُ خانواده دار میشهُ کتابُ مینویسه.[ وختی که آبا از آسیاب گذشته :-" ]
نویسنده خیلی معروف نیس و به احتمال ِزیاد تنها کتابی ـه که نوشته، که کلی عم ثروتمندش کرده، اونطوری که خود ِ کتاب گفته.

نقاط ِ قوت کتاب: اونقدر گذشته از خوندن ِ کتاب که نثرشُ خوبیاشُ عیباشُ یادم رفته باشه ؛ فقد در حدِ این که بخوام قسمت ِ بالا رو بنویسم. تنها چیزی که یادم میاد اینه که تعریف کرده بود چقد سختی کشیدن، و همونطوری که اول ِ کتاب گفته نقض ِ قوانین پایمال کردن ِ حقوق ِ انسانی ـه، به نوعی میتونه جالب باشه.

نقاط ِ ضعف ِ کتاب : تو کتاب اغراق به شــــدت زیاده! یادم میاد اون زمانا که بچه تر بودمُ چشام گرد میشد از بلاهایی که سر ِ این بنوا آوردن، بعدها فهمیدم که بضی از قسمتا دروغ توش زیاد بوده!

قسمت های جالب ِ کتاب: گفتم که کتابُ پنج سال ِ پیش خوندم، بنابراین طبیعیه که هیچی ازش یادم نیاد. :D
کتاب جالبی نبود در کل، که بخوام بگم آه! این عالی بودُ فلان. تازه نصفشم یادم نمیاد. :))
 
بالا