• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

پرنیان-۱۰۵۷

  • شروع کننده موضوع
  • #1
  • شروع کننده موضوع
  • #2

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-1057

1. سقوط- آلبرکامو

سقوط، داستانِ مردیه که از زندگی خودش میگه. ژان باتیست کلمانتس که اسمش رو خیلی کم تو داستان میبینیم، یه زمانی وکیل موفق و نمونه ای بوده و حالا داره از سقوطش میگه. از دوروریی ها و دروغ هایی که همه مون دچارشیم و متوجهش نیستیم. چون خیلی آروم اتفاق میفتن. اون متوجه این اتفاق ها میشه. و همین، سقوطش رو باعث میشه.

کتاب، کسل کننده شروع میشه. اولش آدم نمی فهمه چی به چیه، کی داره با کی حرف میزنه(هرچند آخرشم نمیفهمه)، از چی می خواد بگه، ...
و خیلی طول می کشه تا نخ اصلی داستان رو به دست بگیرید. ولی وقتی این نخ رو گرفتید دستتون، دیگه کنار گذاشتن کتاب سخت میشه. کم کم ژان باتیست از حقایقی حرف میزنه که ما رو وادار می کنه به گذشته ی خودمون نگاه کنیم و ببینیم که دچار چه چیزهایی بودیم. همچنین باعث میشه تو رفتار اطرافیانمون دقیق تر شیم. این کتاب که اول تصویر کدریه، کم کم تبدیل به یه آینه میشه که بشر میتونه خودش رو و مقصودش رو از بعضی رفتارها توش ببینه.

در یک کلام، خوندنِ این کتاب شجاعت میخواد و حوصله.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #3

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-1057

2. آتش بدون دود- نادر ابراهیمی

آتش بدود دود یه رمان 7جلدیه. ماجرا اکثراً تو صحراهای ترکمن اتفاق میفته. تو داستان شجاعت و غیرت و جوانمردی مردا و حیا و شجاعت و وفاداری خانوما خیلی جلب توجه میکنه.
نمیشه گفت کل داستان سر یک موضوعه. خیلی داستان کاملیه. مثلاً "گالان"ی که داستان باهاش شروع میشه، آدمیه که از شجاعت هیچی کم نداره. حتی اسمش لرز میندازه به تن حریفاش، اون وقت همین آدم برای معشوقش شعر میگه، چه شعرایی!
یا سولماز که معشوق گالانه و تو داستان خیلی از ظرافت رفتاریش میخونیم، وقتی حرف دفاع از شوهرش پیش بیاد یه شجاعتی از خودش نشون میده که آدم حیران میمونه.
آدم های داستانِ آتش بدود دود، آدم های دوست داشتنی ای هستند. ولی افسانه نیستند. میشه باورشون کرد.
فضای سیاسی این کتاب، خیلی خوب تصویر شده. میشه گفت آخرای کتاب، بیشترین مضمونی که میشه واسه ش در نظر گرفت، مضمون سیاسیه که در کنار یه زوج فوق العاده به وجود میاد: آلنی و مارال.
فضای سیاسی که در زمان آلنی و مارال به وجود میاد و مبارزه های سیاسی اونا، جذابیت فوق العاده ای داره که حتی اگه از سیاست متنفر باشید، دوستش خواهید داشت.
جملات قصار توی این کتاب خیلی زیاد هستند. قشنگی ش اینه که این کتاب، بیشتر از این که یه کتاب داستان باشه، مجموعه ای از باورهای اصیله. انسانیت رو میشه تو این کتاب با مفهوم ناب خودش حس کرد. اگه بخوام بیشتر جرات به خرج بدم، میگم داستان صحرای ترکمن فقط بهونه ایه برای انتقال حرفایی که حیفه آدم از خوندنش باز بمونه. حرفِ حساب!

از اون جایی که تو داستان از شخصیت های زیادی اسم برده میشه، کمی طول میکشه تا آدم هرکسی رو سرجای خودش قرار بده و ممکنه با کتاب احساس بیگانگی کنه. اما از جلد چهارم به بعد، میشه تو داستان زندگی کرد و حرفایی که ابراهیمی سعی داره بگه رو باور کرد.
از کتابایی بود که تونست اشک منُ در بیاره!

اسم کتاب هم برگرفته از یه ضرب المثل ترکمنه: آتش بدونِ دود نمی شود، جوان، بی گناه.

در آخر، حیفه آدم بمیره، در حالی که آتش بدود دود رو نخونده.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #4

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-1057

3. منِ او- رضا امیرخانی

قلمِ امیرخانی پیچیدگیِ شیرینی داره. پیچیدگیش آدمُ اذیت نمیکنه؛ بلکه پای کتاب میخکوب میکنه. کتاب با فضایی شروع میشه که کمی گنگه. آخر سر وقتی همه چیز واضح شد، نویسنده به همون فضا برمیگرده. این یه تکنیک جذاب نویسندگیه که استفاده ازش هنر میخواد...
توی این کتاب هم مثل بیوتن، جملاتی هست که خیلی تکرار میشه. تکرارشون به آدم حس خوبی میده. اون جمله ها رو تو سر آدم حک میکنه.
یه جورهایی داستانِ نمادین هم هست. اجسام تو این کتاب، معنایی ورای معنای معمولی خودشون رو میگیرن.
نه میشه گفت داستان حقیقیه، نه میشه گفت تخیلیه. خرق عادتی داره که آدم حیفش میاد باورش نکنه.
منِ او یه رمانِ عاشقانه ست. اما شعور آدم رو به بازی نمی گیره. عشقی که توش تصویر شده عشق درست حسابیه!
بهترین کتابیه که از امیرخانی خوندم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-1057

4. پیکرِ فرهاد- عباس معروفی

واقعاً پیکرِ فرهاد داستانِ چی هست؟
جواب دادن به این سوال ملزم اینه که شما کتاب بوف کور صادق هدایت رو خونده باشید و شاید این بزرگ ترین نقدیه که به این کتاب وارده.
فضای کتاب شدیداً برگرفته از بوف کوره و صحنه هایی توش تصویر میشه که تو بوف کور تصویر شده.
شاید بشه گفت این کتاب، بوف کوره از یه زاویه ی دید دیگه.
توی کتاب بوف کور، مردی رو میبینیم که هاله ی مبهمی از تصویر یه دختر رو در ذهنش داره. خیلی مبهم... خب، پیکرِ فرهاد، داستانِ اون دختره! دیوونگی هاش، گیجی ش، ...
زاویه ی دیدی که این کتاب از اون فضا ارائه میده خیلی نابه. تشبیه هایی داره که میشه به راحتی تجسمشون کرد. ولی این تشبیه های شفاف کمکی به ساده کردنِ فضا نمیکنن.
فضای سنگینی داره این کتاب که شاید تحملش کمی سخت باشه. خوندنش کمی ظرفیت هم میخواد! چون چیزایی تو کتاب هستن که میتونن حواس شما رو از اصل مطلب پرت کنن.
و کتابیه که باید باهاش حوصله کرد...
در کل، فکر میکنم دخترا از خوندن این کتاب بیشتر لذت ببرن. هم حسّی هایی توش پیدا میکنید که شاید فکر نکنید یه روزی جایی پیدا کنید.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #6

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-1057

5. دنیای صوفی- پوستین گوردر

بی راه نگفتم اگه بگم نقد نوشتن واسه این کتاب از خوندنش سخت تره. خوندنِ این کتاب کار راحتی نیست. آدم مجبور میشه باورهاشُ_هرچقدرم قوی باشن_بیاره وسط میدون و باهاشون بجنگه. با باورهاش، برای باورهاش.
به نظر من این کتاب بهترین انتخاب برای ورود به دنیای فلسفه ست.
گاهی با مکتب هایی رو به رو میکنه آدمُ که فکر میکنی "به! خودشه! حقیقت که میگن اینه!" ولی دو صفحه بعد میبینی خانه از پایبست ویران است.
کتابی که در عین پیچیدگی، خیلی ساده ست.(یا برعکس؟!)
اگه بخوام بیشتر ازش بنویسم مزّه ش میپره! خودتون برید و با خوندن دنیای صوفی، ببینید حقیقت عجب دور می نماید...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #7

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-1057

6. هبوط- دکتر علی شریعتی

نثر آرامش بخش و در عین حال تندِ شریعتی، خواننده رو مطیع میکنه. یا اقلاً باعث میشه بیشتر از وقتی که برای کتاب های معمولی میذارید، برای کتاب هاش وقت بذارید.
تنها نقدم از کتاب هبوط، طولانی بودن جمله هاست. گاهی میبینی سه چهار خط گذشته و هنوز جمله تموم نشده. و این به خاطر تلاش شریعتی برای توضیح و توصیف هرچه بهتر مسائله. که خب باعث میشه گاهی آدم حوصله ش سر بره.

اگه به مسئله ی آفرینش و هبوط انسان علاقه دارید، این کتاب رو از دست ندید. خیلی چیزا رو براتون روشن میکنه.
من با همه ی حرفایی که زده موافق نیستم. اما همین مخالفت رو هم، تا قسمتی مدیون دیدی هستم که خوندنِ کتاباش به من داد.
خوندن کتاب های شریعتی، فکر کردن رو به آدم یاد میده. به آدم زاویه ی دید میده.

یه نقد دیگه هم داشتم ازش راستی. یه جاهایی خیلی تو حرفاش تند میشه و مخاطبش رو در نظر نمیگیره. از جملاتی استفاده میکنه که از شریعتی بعیده. خودش عذرخواهی میکنه بابت این ادبیات، ولی خب وقتی که تو ذوق خواننده ش زده!

اما هبوط ارزش چندین بار خوندن رو داره...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #8

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-1057

7. ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد- پائولو کوئلیو

گاهی وقتا آدم پر از حواس عجیب و غریبیه که نمیدونه چجوری توضیحشون بده. ناراحتی های الکی، نا امیدی ها، خستگی ها، ...
در این شرایط، کتابی که بیاد این حالات رو توضیح بده، دوست خوبی برای آدم میشه.
داستانِ جنونِ ورونیکا، داستان همه ی آدم هاییه که نمیتونن از شر اندوه همیشگی شون فرار کنن، نمیتونن خودشون رو گول بزنن.
توی این کتاب، به بخشی از ریز ترین ترس ها و تمایلات انسان نزدیک میشیم.
وقتی دارید این کتاب رو میخونید، به جمله هایی بر میخورید که عجیب دلچسبن: گاهی آرامش بخش، گاهی محرّک.
سر بعضی صفحه هاش باید چند دقیقه موند و فکر کرد. به نظر من خوندن این کتاب توی هرکسی که عمیق خونده باشدش، اتفاق به وجود میاره.

برای من که یکی از خواننده های پر و پا قرص کتابای کوئلیو ام، در مقایسه با بقیه ی آثارش، این کتاب چیز دیگری بود.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-1057

8. چهل سالگی- ناهید طباطبایی

چهل سالگی، داستان یه زن در آستانه ی چهل سالگیه که فکر پیری اذیتش میکنه. "آلاله" شوهری داره که عاشقشه و دختری که خیلی به فکر مامانشه و یه دوست خوب پر حرف. در این گیر و داد، عشق دوران جوانی آلاله از خارج میاد تا رهبر ارکستری باشه که این خانوم، مدیر برنامه شه. آلاله که در گذشته نوازنده ی ویولن سل بوده و به دلیل درگیر جنگ شدن و عروسی و اینا، نوازندگی رو کنار میذاره، با اومدنِ عشقِ قدیمیش، دوباره دست به ساز میشه. و ...(تریپ اینایی که نمیخوان داستان رو لو بدن)

9بهمن: با فضاسازی خوبی شروع میشه. اما رابطه ی بین فضای آغازی و داستان، جالب نیست. داستان داره راجع به روزمرّگی های یک زن چهل ساله صحبت میکنه. اما طوری حالات و افکارش رو به تصویر کشیده، انگار دیروز 20سالش بوده و حالا 40سالش شده. این همه شگفت زدگی از شرایط چهل سالگی، جالب نیست و داستان رو غیرقابل باور کرده. درک شدید اطرافیان از شرایط اون زن هم غیرقابل باوره. علم غیب که ندارن!

10بهمن: نا امید کننده تر از چیزی بود که فکر میکردم! شاید دو سه تا جمله ی ماندنی بیشتر نداشته باشه، که اونم برگرفته از "شازده کوچولو"ئه. قهرمان داستان که یه خانوم نوازنده ست، منفعل ترین نقش رو در داستان داره و این اطرافیانشن که بهش شخصیت میدن. اطرافیان که چی بگم؟ فرشته های مهربون!
محور داستان پیریه و موسیقی. دوتاش ناشیانه توصیف شده. نویسنده سعی کرده از یه سری تکنیک داستان نویسی استفاده کنه، اما این تکنیک ها تو متنش جا نیفتادن.

بگم ارزش خوندن نداشت خودمو راحت کنم؟
 
  • شروع کننده موضوع
  • #10

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-1057

9. روی ماه خداوند را ببوس- مصطفی مستور

داستان این کتاب زیاد خاص نبود. اما ایده ی پشت داستان چرا. داستان خودش دو تا عشق رو به صورت موازی نشون میداد.(شاید هم سه تا). اما این بحث های بین شخصیت ها و درگیری های ذهنی شون بود که این کتاب رو برای من خاص کرد.
مضمون این کتاب بیشتر عشق و خداست. در باره ی خدا هم با زبان عرفان صحبت شده، نه فلسفه.
دلیلش هم اینه که نگارنده اعتقاد داره "باید با دلت خدا رو پیدا کنی"

بهترین خصوصیت کتاب اینه که این تعامل بین شخصیت هاست که معنا رو به وجود آورده، نه یه دانای کل خارج از داستان.
نقطه ضعفی تو کتاب ندیدم.

خوندنِ "روی ماه خداوند را ببوس" درست بعد از خوندنِ "دنیای صوفی" بیشتر از هر وقتی میچسبه. یکی فقط فلسفه و یکی پر از عرفان...
 
  • شروع کننده موضوع
  • #11

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-۱۰۵۷

10. چمدان- بزرگ علوی

بچه ها، ما رفتیم کتابخونه همینجوری الکی این رو برداشتیم که بخونیم، بعد با علاقه داشتیم میخوندیم، یه دفعه دیدیم جو کتاب به کلی عوض شد! نگو که این کتاب، داستان داستانه!
ضدّ حالی که من در اون لحظه خوردم، غیر قابل وصفه. اونم به این دلیل هست که خیلی جذب داستانِ چمدان شدم و تازه داشتم فکر میکردم "چه قشنگ این فصل کتاب رو تموم کرد!"

اگه روی کتاب نمی نوشتن "بزرگ علوی"، من فکر میکردم این کتاب یه نویسنده ی روس(یا حتی فرانسوی!) داره که صادق هدایت کارش رو ترجمه کرده. فضای کتاب خیلی آزاد اندیشانه ست و با روسیه هم ارتباط هایی داره.
چیزی که من دوست داشتم این بود که این داستان ها با این که ربطی به هم نداشتن، یه سری چیزا توشون تکرار میشد. مثلاً شخصیتی به نام آقای ف. تو چندتا داستان دیده میشه.

خوندنِ داستان های چمدان واقعاً لذت بخشه. تصوری که من از بزرگ علوی داشتم کاملاً غلط بود. اون با فضای مدرن داستان هاش به کلی من رو شوکه کرد.
این که میگم فضا مدرنه به این معنی نیست که اسم خانومه به جای کوکب، آزیتا باشه مثلاً. بلکه جریانِ داستان، شیوه ی روایتش، و درگیری های روانی شخصیت هاست که مدرنه.
درگیریِ روانیِ شخصیت ها، عشق های لحظه ای، ناکامی در عشق، خاطره های آزار دهنده و... خیلی قشنگ تصویر شدن.
شگفت زده م کرد بزرگ علوی!

اینم یه قسمت داستان سرباز سربی:

"لذتی که برای شما طبیعی است، برای من زجر است.من محکوم بودم به این که نتوانم دوست داشته باشم.
هزار زجر و شکنجه در دنیا هست. این مصیبت را کسی نتوانسته است تصوّر بکند که ممکن است اشخاصی باشند که نتوانند اصلاً دوست داشته باشند."
 
  • شروع کننده موضوع
  • #12

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-۱۰۵۷

دارم 3تا کتاب شعر میخونم. کتاب شعر که تموم شدنی نیست! تموم هم بشه باید دوباره خوندش.

11. افلاطون کنار بخاری- حسین پناهی

حسین پناهی دردناک مینویسه! گاهی محاوره ای، گاهی معیار. گاهی محترمانه، گاهی کوبنده... مثل بچه ای که تازه با نفس زندگی آشنا شده، (صادقانه) مینویسه.(مینوشت!)
بعضی جاها گرایشش به واژه های غربی تو ذوقم میزنه، اما بعضی جاها کاملاً به جا از این واژه ها استفاده میکنه.(میکرد!)
نمیشه شعراش رو همیشه خوند. انرژی میبره از آدم. خوندن شعراش حسّ خاصی رو میطلبه.
هیچ وقت نقّاش خوبی نخواهم شد!
امشب دلی کشیدم
شبیه نیمه سیبی،
که به خاطر لرزش دستانم،
در زیر آواری از رنگ ها
ناپدید ماند...



12. رد پای برف تا بلوغ کامل گل سرخ- سید علی صالحی

علی صالحی قلم لطیفی داره. اولین بار شعراش رو با صدای خسرو شکیبایی شنیدم. ترکیب شعر صالحی و صدای شکیبایی چیزیه که هیچ آدم عاقل اهل شعری از دست نمیده! خیلی هم جدی میگم! مجموعه ی شعر "نامه ها" با صدای خسرو شکیبایی.
اما این کتاب. محور اصلی شعرا "زن"ه. از زوایای مختلف با "زن" حرف زده و تلاش کرده توصیفش کنه. البته که اشعارش کاملاً عاشقانه ند.
هر دیگرانی که هست
بگذار
قصّه بگویند برای هر دیگرانی که هست
به جان خریده ی خواب های تو
من ام.


گاهی کلمه ها تو شعراش زیاد تکرار میشن. تنها چیزی که ممکنه خواننده رو اذیت کنه همینه.

13. دیوان حافظ

مگر این که بخوام خودم رو مسخره کنم با معرفی این کتاب!
فقط این رو بگم که غزل حافظ آرامش بخشه و اعتیاد آور. خیلی همدم خوبیه. یعنی این که میگن "کتاب دوست آدمه" تو دیوان حافظ به اوج میرسه.
یه غزلی که من خیلی دوست دارم با این بیت شروع میشه:

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد
وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد
 
  • شروع کننده موضوع
  • #13

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-۱۰۵۷

14. مسخ- فرانتس کافکا

پیش نوشت: مسخ به حالتی اطلاق میشه که در اون یک انسان، انسانیتش رو از دست میده و روح یک حیوان در اون حلول میکنه.
اما تو این داستان، روح همون روحه و جسم عوض میشه:

مرد جوانی به اسم گریگور یک روز که از خواب بیدار میشه، میبینه تبدیل به یک سوسک غول پیکر شده و داستان حول تلاش گریگور برای ادامه ی زندگی و واکنش اطرافیان نسبت به این تغییر میگذره.
این داستان به سبک سوررئال نوشته شده و کاملاً نمادینه.
انزوا، طرد شدن، خرد شدن یک شخصیت قوی به خاطر ظاهرش و ناتوانیش از بیان احساسش و فاصله ی خیلی کم بین عشق و نفرت چیزایی بودن که مسخ برام تصویر کرد.

اما از قلم کافکا:
تم داستان سرد و پوچگراست.
انقدر سرد روایت کردن این جریانِ تخیلی، قابل باور و غم انگیزش میکنه.
کافکا این داستان رو انقدر عادی و بی تفاوت روایت میکنه که انگار سوسک خودشه و دیگه به بی تفاوتی رسیده.
توجه به طرز بیان کافکا میتونه کاملاً مشخص کنه که چی به سر گریگور اومد.

اگه حوصله دارید به چیزی که میخونید حسابی فکر کنید و بین قسمت های مختلف داستان ارتباط برقرار کنید و خیلی خیلی غیر مستقیم این داستان سوررئال رو به وضع جامعه ربط بدید، خوندنِ مسخ یک تجربه ی فوق العاده ست.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-۱۰۵۷

15. در سرزمین محکومان- فرانتس کافکا

در پی خوندن مسخ، درباره ی قلم کافکا کنجکاو شدم. این شد که در سرزمین محکومان رو انتخاب کردم.

داستان درباره ی جزیره ایه که اسمش سرزمین محکومان ه. درباره ی این جزیره 2تصویر بیشتر نمیبینیم. اما همین دو تصویر کافی ان تا بفهمیم قضیه چیه.
مرد مسافری وارد این جزیره میشه و افسری مامور میشه تا یک روش اعدام قدیمی رو جلوی چشمای اون اجرا کنه تا مسافر نظرش رو درباره ی این مدل اعدام بگه.
از اون جایی که فرمانده جزیره با این روش اعدام مخالفه، نظر مسافر این جا خیلی مهمه.
افسری که مامور این کار شده از طرفدارای پر و پا قرص این روش اعدامه و پیرو فرمانده ی قبلیه. فرماندهی که شخصیت خیلی مستبدی داشته.

وقتی افسر شروع به توضیح روش میکنه، موجی از نفرت شما رو میگیره. به خاطر این که شیوه ی اعدامش فوق العاده وحشیه و افسر جوری تعریف میکنتش که انگار داره یه شاهکار رو توصیف میکنه و بهش افتخار میکنه.
برخورد مسافر هم بی تفاوت تر از چیزیه که از یه فرد معمولی انتظار میره.

اما چیزی که من نفهمیدم اینه که تو نوشته های کافکا نباید دنبال طبیعی و معمولی گشت. گرفتن ایرادهای این جوری، فقط ما رو از منظور اصلی داستان دور میکنه.

در حین داستان من چندبار آخر داستان رو حدس زدم. اما یک آن اتفاقی افتاد که کل ورق چرخید. افسری که اون قدر نفرت انگیز بود، یه دفعه یه بعد دیگه از شخصیتش برام رو شد و همه ی داستان با در نظر گرفتن این بعد شخصیتی، معنی دیگه ای پیدا میکرد.

پایان این داستان هم خیلی قشنگه.
جوریه که نمیشه حدسش زد. اما وقتی پیش میاد تو معادله صدق میکنه!

کافکا تو داستانش حضور نداره، اما هنر نویسندگی ش و توانایی ش در بازی کردن با ذهن خواننده نقشش رو از همه ی اشخاص پررنگ تر میکنه.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #15

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : پرنیان-۱۰۵۷

16. اخلاق- سیّد عبدالله بشر

گاهی وقتا که حسّ داستان و اینا نیست، میرم سراغ کتابای عقیدتی و اینا. هم غربی، هم اسلامی.
کتابی که اخیراً انتخاب کردم در مورد اخلاق اسلامی هست-به تفصیل!-
اخلاق مقوله ی جالبیه. تو فلسفه بحث سر این که اخلاق اصلاً وجود داره یا نه، چی هست؟ چرا باید باشه؟ حق داره باشه؟ و ... خیلی بحث شده.
تو همچین کتابی نمیشد دنبال بحث و اثبات اخلاق گشت! پیش فرض کتاب این بود که "شما مسلمانید و اینایی که ما میگیم را قبول میکنید و انجام میدهید. نقطه!"
این به هیچ وقت نمیتونه انتقادی به این کتاب باشه. چون من میتونستم خودم برم سراغ کتابی که با کسی مثل من راه بیاد و چیزی بهم تحمیل نکنه.

ریز به ریز که اخلاق رفتار با مامان، بابا، دوست، همسایه، همسر و حقوق اونا... اخلاق نماز، روزه، حج،... غیبت، دروغ، توهین، تهمت،غضب، ... فقر، غرور، صبر، خوف، رجا، توکّل، آرزو، ...
و کلّی چیز دیگه در این کتاب از نظر اسلامی بحث شده بود.
برای هر مورد روایت هایی در مورد زندگی بزرگان گفته بود، نظر خودش رو گفته بود، و در نهایت راه معالجه ارائه کرده بود واسه کسایی که به اشتباهاشون پی بردن :D
کتاب خوبی بود. خیلی مفصّل همه چیز رو توضیح داده بود. با دلیل و سند این که اسلام همین رو میگه و ...

یه انتقاد به خودم وارد میدونم اونم اینه که این کتاب در این برهه ی زمانی مناسب من نبود.
فقط باعث شد که خوندن یک عدد کتاب "فلسفه ی اخلاق" رو در فوریت هام قرار بدم!
شاید بعد از اون به همین کتاب برگردم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
بیگانه

17. بیگانه- آلبرکامو
(29فروردین 90- 65 صفحه)

بیگانه نگاه سریعیه به داستان زندگی مردی به نام مرسو که زندگی خیلی عادی ای داره و هیچ وقت سعی نمیکنه خودش رو به خاطر افکار متفاوتی که داره، از بقیه جدا کنه.
بهتر بگم، مرسو کلاً سعی نمیکنه!
و این سعی نکردن باعث میشه زنجیره ای از اتفاقات برای زندگیش جهتی تعیین کنه که خیلی دور از انتظاره.
البته، برای مرسو مهم نیست!
داستان با مرگ مادر مرسو شروع میشه. بی تفاوتی مرسو نسبت به این قضیه اول کمی شگفت زده مون میکنه، اما بعد کم کم ما هم به این قضیه بی تفاوت میشیم و باورمون میشه که "خب، مهم نیست" اما بعد میفهمیم که اشتباه میکردیم...
بی تفاوتی و پوچی. این اون چیزیه که آلبرکامو به طرز بیرحمانه ای به خواننده ی بیگانه القا میکنه.
تو قسمت های آخر کتاب درگیری ای بین مرسو و یک کشیش پیش میاد که نشونمون میده مرسو به هیچ چیز اعتقادی نداره.
ولی نکته ی جالبی این جا پیدا کردم.
مرسو که یک آدم کاملاً بی تفاوت پوچ گراست و از هیچ چیز عصبانی نمیشه، از هیچ چیز شگفت زده نمیشه، و هیچ چیز نیست که اون کاملاً باهاش مخالف باشه، وقتی حرف از خدا میشه عصبانی میشه. سر کشیش داد میزنه. و انقدر تلاش میکنه که خسته و کوفته یه گوشه میفته.
همون آدمی که وقتی درباره ی خودش حرفایی رو تو روش میزنن که درست نیست و از بعضی رفتاراش نتیجه هایی میگیرن که اشتباهه، براش مهم نیست که رفع ابهام کنه و حرف زدن رو بیهوده میدونه. آدمی که حتی یه جاهایی به خودش میگه "شاید من همینم که این میگه"،
همون آدمه که خدایی که براش مهم نیست و "نمیخواد وقت کمش رو صرفش کنه"، براش مهمّه که نباشه! برای اثبات بیهوده بودن یا نبودنش تلاش میکنه. مرسو میخواد از شرّ خدایی که بهش اعتقاد نداره خلاص شه...
کشیش: از همه ی این سنگ ها درد و رنج نشت میکند. من این را میدانم. و هرگز فارغ از غم و غصّه به آن ها نگاه نکرده ام.اما از ته قلب میدانم که بدبخت ترین شماها از تاریکی درونشان، بیرون آمدن صورت الهی را دیده اند.
بیگانه کتابیه که آدم رو خیلی به فکر فرو میبره و اگه خودت رو به دست کتاب سپرده باشی، توانایی عذاب دادنت رو هم داره. وسط های کتاب انقدر درگیری ذهنی من با خودم زیاد شده بود که میتونستم کتاب رو ببندم و به مسائل خیلی مهم تری که واسم به وجود اورده بود بپردازم.
لحن نویسنده کمی کسل کننده ست و بعضی توصیف های غیر ضروری کسل کننده، به من این فرصت رو میدادن که چند ثانیه ای به بعضی چیزا فکر کنم. میتونم بگم این توصیفا استراحتی بودن برای ذهن خواننده که در بین مفهوم کوبنده ی کتاب داده میشد.
باید یه نسخه ی انگلیسی از کتابای کافکا یا آلبرکامو رو بخونم تا بتونم قضاوت کنم که تو این بیان سرد و پوچ، مترجم هم دست داره یا نه.
تو کتاب مطلقاً حرفی از خودکشی نبود. ولی من تو صفحه به صفحه ی کتاب انواع و اقسام خودکشی و پیامدهاش رو تو ذهنم مرور میکردم!
میتونم بگم بیگانه یه شاهکاره. در عین حال، میتونم بگم مسخره ست.
این توانایی رو خود کتاب به من داد.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #17

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
سمفونی پاستورال

18. سمفونی پاستورال- آندره ژید
+ترجمه ی محمد مجلسی
+3 اردیبهشت 90
+105 صفحه

پیش نویس: سمفونی پاستورال اپوس 28 از مجموعه آثار بتهوونه.
در کل به موسیقی ای که توش به زندگی روستایی و چوپانی و طبیعت و ... توجه شده باشه هم میگن پاستورال.


سمفونی پاستورال برگ هایی از یادداشت های یک کشیشه. کشیشی که یک شب مثل خیلی از شب های دیگه ازش میخوان که به خونه ی افراد در حال مرگ بره و براشون طلب آمرزش کنه. کشیش اون شب به خونه ی پیرزنی میره و تا وقتی میرسه پیرزن از دنیا رفته. اما چیزی که توجهش رو جلب میکنه خواهرزاده ی اون پیرزنه که گوشه ی بخاری کز کرده. مثل یه تیکه گوشت. اون میفهمه که این دختر نابیناست و کسی جز پیرزن رو نداره. این میشه که اون رو به سرپرستی میگیره و فصل جدیدی از زندگیش رقم میخوره...

آندره ژید همون طور که احتمالاً از کتاب ادبیات فارسی2 متوجه شدید، یک مسیحیه و تم نوشته هاش متمایل به عرفانیه که تو مسیحیت تعریف میشه.
تو این کتاب هم بازی با آموزه های مسیح خیلی به چشم میاد.
وقتی کشیش به خونه میاد به زنش میگه "بره ی گمشده را به خانه آورده ام..." که این تمثیلی ه برای یکی از آموزه های مسیح که میگه "اگه 100تا بره دارید و یکیشون گم شد، 99تای دیگه رو رها کنید و دنبال اون گمشده بگردید. اونه که به شما نیاز داره"
اما این مسئله تو زندگی کشیش ایجاد بحران میکنه.

خوبیاش:

از اون جایی که پسر کشیش هم به دانشکده ی دینی میره و با بعضی از کارای پدرش مخالفه، تقابل جالبی بین دو تفسیر مختلف مسیحیت به وجود میاد.
گریزهایی که به عشق زده میشه هم خوبه. به خصوص عشق از دیدگاه یک کشیش خانواده دار!
شخصیت پسر کشیش با ظرافت پرداخته شده و با ظرافت هم تاثیر میذاره.

البته یه چیزایی هم تو ذوقم میزدن:

داستان به نظرم خیلی تکراری اومد. دختر نابینایی که یکی کمکش میکنه تا از پیله ی وجودش بیرون بیاد و دنیا رو قشنگ تر از چیزی که هست ببینه.
شخصیت های کتاب ملموس نبودن. دختره خیلی از این رو به اون رو میشه. روندش مصنوعی به نظر میاد. زن کشیش هم منفعل تر از طبیعیه. فکر میکنم آندره ژید تو این کتاب انقدر غرق مفهومی که میخواد منتقل کنه میشه که میخواد هرجور شده این مفهوم رو برسونه.
پایان این داستان کمی گنگه و نه گنگی که یه لذت تو خودش داشته باشه. یه جوری گنگه که انگار سر و ته قضیه یه دفعه هم اومده باشه.
پایانش ولی قابل پیش بینی بود که من این رو در مورد هیچ داستانی نمی پسندم :|

ولی در کل به خوندنش می ارزید به این دلیل که زاویه ی دید خوبی داشت و حرفای خوبی توش زده میشد و آدم رو یاد یه چیزایی مینداخت که بد نیست هرازگاهی یکی یادش بندازه.

"... اگر برای عشق حد و مرزی گذاشته باشند ، این آدمیان هستند که این حدو مرز را به وجود آورده اند و نه شما ( خدا ) ، عشق من از نظر آدمیان گناه است ، اما در نظر شما ، پروردگار من ، این عشق مقدس است ... "
 
  • شروع کننده موضوع
  • #18

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
از خم چمبر

19. از خم چمبر- محمود دولت آبادی
انتشارات نگاه
94 صفحه
12 ازدیبهشت

داستان کوتاهی از محمود دولت آبادی که چند روز از زندگی یه مرد روستایی رو شرح میده. تو صفحه های اول کتاب کل زندگی طاهر برامون مجسم میشه. چه شکلیه، چیکار میکنه، ... یه زندگی ساده ی روستایی. این جوری هم نیست که وسط این زندگی ساده یه دفعه اتفاق خاصی بیفته. همه چیز خیلی نرم پیش میره. ولی در نهایت از عادی دور میشه. میخوام بگم داستان آروم اروم اتفاق میفته و آدم میتونه کاملاً تصورش کنه و باهاش پیش بره.

شخصیت پردازی توش خوب بود. شخصیت ها سیاه سفید نبودن و با توجه به روستایی بودنشون، جذابیت های خاص خودشون رو داشتن.

توصیف صحنه ها و چهره ها با هم متناسب نبودن. توصیف صحنه خیلی به ندرت انجام شده بود در حالی که توصیف چهره تو این کتاب واقعاً کامل و ملموس بود.

ادبیات کتاب واقعاً ادبیات کوچه بود. معنی یه سری کلمه ها رو حتی حدس هم نمیتونستم بزنم :-s

اخلاق توی این کتاب قابل تامل بود. ترکیبی از خوبی و بدی. معرفت و خیانت، احترام و بی احترامی، شجاعت و بزدلی...
مقادیر زیادی هم فحش قابل مشاهده بود.

در مجموع از خوندنش خوشم اومد اما اگه نمیخوندمش هم چیزی رو از دست نمیدادم. تعریف محمود دولت آبادی رو خیلی شنیده بودم و انتظار بیشتری از این کتاب داشتم.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #19

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
مرگ غم انگیز پسر صدفی

20. مرگ غم انگیز پسر صدفی- تیم برتون
انتشارات حرفه ی هنرمند
121 صفحه
16اردیبهشت

673f92072f26fb2e30666f3254c7dfcd.jpg
دختری که یک عالم چشم داشت...

از تیم برتونی که این بالا نوشتم میشه حدس زد که این یه کتاب متفاوته.
مجموعه ایه از داستان های خیلی کوتاه با تصویرهای فوق العاده جذاب و سوژه های عجیب غریب!

سوژه های این کتاب اغلب بچه هایی هستن که به نحوی غیر طبیعی هستن و به همین دلیل تنهان و طرد شده ن.
نویسنده با لحن بیخیال و بچگانه چیزایی میگه که در عین خنده دار و مسخره بودن، غم انگیزن. بر خلاف ظاهرش از نظر من این کتاب مناسب بچه ها نیست!
خیلی کتاب ظریف و دوست داشتنی ایه.


روزی در پارک
کلی تعجب کردم
دختری را دیدم
که یک عالمه چشم داشت.

دختر خیلی خوشگل بود
(و خیلی هم شگفت انگیز!)
دیدم دهان هم دارد،
همین بود که حرف زدیم.


درباره ی گل ها
و کلاس های شعرش
و این که اگر میخواست عینک بزند
چه مشکلاتی داشت.

خیلی باحال است
که دختری را بشناسی که یک عالمه چشم داشته باشد
ولی اگر بزند زیر گریه
بدجوری خیس میشوی.
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

parnian.d

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,470
امتیاز
6,404
نام مرکز سمپاد
فرزنگان1 بندرعبّاس
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
تو مشغول مردن ات بودی

21. تو مشغول مردن ات بودی
گزیده ای از شعر و عکس جهان
ترجمه: محمدرضا فرزاد
انتخاب تصویر: شهریار توکلی
انتشارات حرفه ی هنرمند
208 صفحه

معمولاً از چیزای گزیده خوشم نمیاد و دوست دارم خودم چیزا رو گزیده کنم نه این که گزیده ها رو بخونم. اما این یه مجموعه ی فوق العاده ست از بهترین اشعار 40شاعر.
مدل شعرا هم خب شعر خاجیه! و با توجه به این که ترجمه شده دیگه اصلاً نباید دنبال زیبایی قالب گشت. اما تو این شعرا، محتوا واقعاً جای خالی قالب زیبا رو پر کرده.
شعرها کوتاه هستن و عکس ها مفهوم اونا رو کامل یا تثبیت میکنن. شاید اگه این دوتا رو از هم جدا کنیم و ببینیم/بخونیم انقدر که از با هم دیدن/خوندنشون لذت میبریم، لذت نبریم.
مترجم رسالتش رو به خوبی انجام داده بود و ترجمه از نظر من کمبودی نداشت.
آخر کتاب خلاصه ای از زندگی اون 40شاعر اورده شده که کار جالبی بود.
اگه از لحن بیخیال و طنزِ دردناک شعرای خارجی خوشتون میاد این رو از دست ندید.
کیفیت صفحه ها هم خیلی خوبه و کتاب راحت تا آخر عمر براتون میمونه!

%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%B4%D8%B9%D8%B1-%D9%88-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-4.gif
گاو در کلاس آموزش هنر- چارلز بوکوفسکی

هوای خوب
مثل
زن خوبه
همیشه پیش نمی‎آد
وقتی هم بیاد
برا همیشه
نمی‎مونه
مرد اما قرص‎تره:
اگه بَده
بختِ این که همون طور بمونه بیش‎تره
اگه هم خوبه
که خب خوب می‎مونه
ولی زن
عوض می‎شه
با
بچه
سن و سالی
رژیم غذایی
حرف
ماه
بود و نبود آفتاب
یا لحظه‎های خوش.
زن حیات‎اش به تیمار عاشقانه‎ی توئه
در حالی که مرد رو
اگه بهش نفرت بِدی
قوی‎تر می‎شه.
 
بالا