#-o
اتفاقن لطفش به همینه که دقیقن واقعی نیست!به نقل از ساحـــــره :کلا سر کارم پس...
احساس میکردم کتاب واقعیه واسه همین به شدت جذاب بود برام...
ولی بعد یکم شک کردم
یه ذره خنده دار بود تصوراتم
میگم امکان نداره واقعی باشه !!!به نقل از ساحـــــره :نرگس کلا نمیفهمم حرفتو
اصن یه ادمی به اسم هوینیکر وجود داشته که پدر بمب اتم باشه یا نه؟
اونطور که من سرچ کردم فقط یه جان هوینیکر معروفی بوده که تو کار هواپیما بوده 
یعنی حالا که واقهی نیس واست جذاب نبود داستانش ؟ 
البته من نمایندگی تام الختیار ونه گوت رو ندارم متاسفانه.بعد یه چیز میگم دوستان که اطلاعاتشون بالاست میان یقه م رو میچسبن بعد بد میشهبه نقل از ساحـــــره :نه مثکه واقعا باید تا آخر کتاب بخونم تا نظرم تکمیل شه
از کتا بخوشم اومد .جاب هست ولی... نمیدونم...
الان یه سوال دیگه
نویسنده که خودشو جای قهرمان داستان گذاشته
مسلما از تفکرات خودش حرف زده... خدا رو همراه با باکنون قبول داره؟
درنا میشه این نظریه رو خلاصه بگی لطفن؟
و همچنین چند تن از یاران ِ با وفا سمپادیایی که با حضورشون سرافرازمون کردن 
اخه وقتِ کتاب خونیه میذارین؟ بنده سرم شلوغه به به شدت این چن روز... عربی ُ بیخیال!
( فوقش با دو،سه روز تمدید ) ) ، جالب بود برام . همون جا که میگن کاشکی درباره ی چینی ها بیشتر چیزی خونده بودیم ... 
آره ، خیلی غافلگیری بود .به نقل از ساحـــــره :خودکشی مونا خیلی جالب بود
ولی من نمیفهمم اون همه آدم به دستور رهبرشون خودشونو کشتن ولی خود باکنون تا چند ماه بعد زنده موند ...چرا؟
فک کنم فقط بهانه بود برایِ رسیدن به بقیه ی کارای دکتر هوینیکر ، و بعدش یخِ نه ، و بعدش ربط پیدا کردن به اتفاقات اون جزیره و ...به نقل از ساحـــــره :یه سوال دیگه هم دارم!
قضیه ی بمب اتم رو چرا به اون جزیره ربط داده بود اصن؟
ینی فقط به عنوان یه وسیله برای رسیدن به داستان دوم استفاده کرده بود؟
)