• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

قسمـت‌های جالـبِ کتـاب‌ها

Radikal

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,576
امتیاز
31,278
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
94
مدال المپیاد
داغ دیده ام بعله!
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
سیاستگذاری علم و فناوری
اینستاگرام
جایی که در آن هستیم اهمیتی ندارد ، مهم این است که در چه‌ حالت روحی ای قرار داریم.

×دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد
×آنا گاوالدا
 
آخرین ویرایش:

Sophie Amundsen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
1,092
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
پشت هیچستان!
ولی فايده اش چيست که انسان هی از خودش بپرسد که اگر فلان لحظه يا بهمان لحظه جور ديگری برگزار شده بود، کار به کجا ميکشيد؟
بايد برای خودت خوش باشی. بهترين قسمت روز شب است. تو کار روزت را انجام داده ای. حالا پاهایت را بگذار بالا و خوش باش. من اينجوری ميبينم. از هرکس ميخواهی بپرس. بهترين قسمت روز شب است...!

کازوئو ايشی گورو
کتاب : بازمانده روز
 
آخرین ویرایش:

esfrwms

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,325
امتیاز
19,283
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
NSU
رشته دانشگاه
General medicine
ادوارد هشتم بزرگترین پادشاهی جهان رو داشت،
اون به هشتادو چند سالگی فکر می‌کرد.
هشتادوچند سالگی وقتیه که هر چیزی معنای واقعی خودش رو پیدا می‌کنه،
جای چشم زیبا رو نگاه می‌گیره،
جای لب های غنچه رو لبخند
و جای دست‌های لطیف رو نوازش
ادوارد هشتم پادشاهی بریتانیا رو واسه بودن با زنی که نمی‌تونست ملکه بشه رها کرد.
جای کاخ‌های لندن رو اتاق اون زن گرفت،
جای ثروت اسکاتلند رو لبخندش،
جای سفرهای دور ودراز رو قدم زدن باهاش،
جای مجلل ترین رستوران‌ها رو یک فنجان چای همراهش،
تا حالا به هشتادوچند سالگی فکر کردی؟
اگه پیر بشی و اونی که می‌خوای کنارت نباشه،
جای همه چیز خالیه،خالیِ خالی...
#قهوه_سرد_آقاي_نویسنده
#روزبه_معین
 

Special girl

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
469
امتیاز
8,979
نام مرکز سمپاد
FARZANEGAN
شهر
SHZ-JAH
سال فارغ التحصیلی
1397
به شدت نياز داشتم با كسى حرف بزنم و از ايده ها و داستان هايى كه توو سرمه واسه ش بگم . تلفن رو برداشتم تا شماره اى رو بگيرم اما هيچ كس رو نداشتم . دفترچه تلفن من پر از اسم هاى جور واجوره . اما وقتى دنبال كسى مى گردم تا بتونم باهاش حرف بزنم ، مببينم كه به صورت مفتضحانه اى هيچ كس رو ندارم و اون اعدادى كه جلوى اسم ها نوشته شده مثل اعدادى روى يك چك بى محل نوشته شده باشه ، بى ارزش و مسخره ان ...

#روزبه_معین
از كتاب : قهوه ى سرد آقاى نويسنده
 

Sophie Amundsen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
1,092
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
پشت هیچستان!
گوتز: خدا نور هدایت به من عنایت کرده است!
ناستی: وقتی خدا ساکت است،
می‌توان هر ادعایی را به او نسبت داد...

نمایشنامه: شیطان و خدا
اثر:ژان پل سارتر
 

esfrwms

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,325
امتیاز
19,283
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
رشت
سال فارغ التحصیلی
92
دانشگاه
NSU
رشته دانشگاه
General medicine
من شاعر نیستم
اما خارج از همه‌ی وزن‌ها و آهنگ‌ها
با ساده‌ترین کلمات، می‌توانم دوست داشتن را برایت معنا کنم
تا باور کنی، زندگی آنقدرها هم که می‌گویند پیچیده نیست
تنها، تو چشم هایت راببند و کمی به حرف‌هایم گوش بده

#عطر_چشمان_او
#روزبه_معین
 

هولدن

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
884
امتیاز
12,100
نام مرکز سمپاد
حلی
شهر
تهران
سال فارغ التحصیلی
96
هیچکدام ازشاگردهای تحت درمان دختر نبودند همه پسرهایی بودند شبیه خودم که توی دفترشان عکس هنرپیشه هارومیچسباندند وتخت خواب هایشان را خودشان مرتب میکردند مردهای فامیل میگفتند نکن این کارهارو، این کارها مال دخترااست
کیک و بیسکویت درست کردن برای مستخدم مدرسه تماشاکردن سریال نور راهنما بامادرمان کلکسیون گلبرگ درست کردن هرکاری که حال میداد درنظر بقیه دخترانه بود برای اینکه دست از سرمان بردارند دورویی را یاد گرفتیم
بالاخره یه روزی قشنگ حرف میزنم
دیوید سداریس
مترجم پیمان خاکسار
 

شکیبـآ

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
711
امتیاز
15,511
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امین1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1397
داستان از این قرار است که یک روز جناب کافکا ، در حال قدم زدن در پارک ، چشمش به دختربچه‌ای می افتد که داشت گریه می کرد. کافکا جلو می‌رود و علت گریه ی دخترک را جویا می شود. دخترک همانطور که گریه می کرد پاسخ می‌دهد : «عروسکم گم شده !» کافکا با حالتی کلافه پاسخ می‌دهد : «امان ازاین حواس پرت! گم نشده ! رفته مسافرت.»
دخترک دست از گریه می‌کشد و بهت زده می‌پرسد : «از کجا میدونی؟» کافکا هم می گوید : «برات نامه نوشته و اون نامه پیش منه.» دخترک ذوق زده از او می پرسد که آیا آن نامه را همراه خودش دارد یا نه که کافکا می‌گوید : «نه . تو خونه‌ست. فردا همینجا باش تا برات بیارمش».
کافکا سریعاً به خانه‌اش بازمی‌گردد و مشغول نوشتن ِ نامه می‌شود. چنان با دقت که انگار در حال نوشتن کتابی مهم است ! و این نامه‌ نویسی از زبان عروسک را به مدت سه هفته ادامه می‌دهد ؛ و دخترک در تمام این مدت فکر
می‌کرده آن نامه ها به راستی نوشته‌ی عروسکش هستند. و در نهایت کافکا داستان نامه‌ها را با این بهانه‌ی عروسک که «دارم عروسی می کنم» به پایان می‌رساند.

کافکا و عروسک مسافر
جوردی سیئرا ای فابرا
مترجم: رامین مولایی
 

MHO

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
688
امتیاز
6,765
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
دندانپزشکی
آنها وقتی چهل سالشان می شود، چون نمی توانند تجربه هایشان را بیرون بریزند، حس می کنند که ورم کرده اند.
خوشبختانه بچه دارند و تجربه شان را درجا به خوردشان می دهند.
دوست دارند به ما بقبولانند که گذشته شان هدر نرفته، که خاطره هایشان متراکم شده و به نرمی تبدیل به دانایی شده.
چه گذشته خوش دستی!
گذشته قطع جیبی، کتاب لبه طلایی پر از پند و اندرز.
" باور کنید، تجربه هایم را به شما می گویم. هر چه را که می دانم، زندگی به من آموخته."
آیا زندگی این وظیفه را به عهده گرفته که به جای آن ها فکر کند؟
آنها نو را با کهنه تفسیر می کنند و کهنه را، باز با رویدادهای کهنه تر تفسیر کرده اند.

تهوع
ژان پل سارتر.
 

boodika

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
904
امتیاز
6,071
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ناکجا
سال فارغ التحصیلی
1398
همیشه با افراد جدیدی اشنا می شد و وقت زیادی هم صرف انها نمیکرد!
وقتی ادم هر روز همان افراد را ببیند،مثل موقعی که در مدرسه علوم دینی بود،انها کم کم جزئی از زندگیش میشوند..و انوقت میخواهند او هم به ادم دیگری تبدیل شود..اگر ادم انطور که دیگران میخواهند نشود،
از دستش عصبانی خواهند شد.
هر کسی فکر میکند میداند دیگران باید چگونه زندگی کنند اما هیچکس برای زندگی خود ایده ای ندارد!

رمان کیمیاگر اثر پائولو کوئیلو
 
آخرین ویرایش:
ارسال‌ها
24
امتیاز
1,855
نام مرکز سمپاد
شهید قدوسی
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
96
رشته دانشگاه
فیزیک
وه ، چه بسیار اندیشه های بزرگ که کارشان جز دم نیست:باد می کنند و تهی تر می سازند.
خود را آزاد می خوانی؟می خواهم اندیشه فرمانروا بر تو را بشنوم،نه این را که از یوغی رها شده ای .
آیا چنان هستی که رهایی از یوغی را سزاوار باشد؟ای بسا کس که با دور افکندن یوغ بندگی، واپسین ارزندگی خود را دور افکند.
آزاد از چه؟ زرتشت را با این چه کار! اما چشمانت باید به روشنی مرا خبر دهند : آزاد برای چه؟
آیا نیک و بد خویش را به خود توانی داد و اراده ی خود را چون قانونی بر فراز خویش توانی آویخت؟قاضی خویش توانی بود و کیفر خواه قانون خویش؟
هولناک است تنها ماندن با قاضی و کیفر خواه قانون خویش.حال ستاره ای را ماند افکنده در خلا و دم سرد بی کسی.

چنین گفت زرتشت.
فریدریش نیچه


هیچ عملکرد ذهنی ای نیست که در نهایت بی فایده باشد.یک نظریه فلسفی در ابتدا وصف موجه و منطقی جهان است،با گذشت زمان آن نظریه فقط یک فصل،و حتی یک فراز یا یک اسم خاص از تاریخ فلسفه می شود.
کتابخانه بابل.داستان پی یر منار ...
اثر خورخه لوییس بورخس.

آدمی با اصول خود میخواهد عادت های خود را زیر چنگ آورد یا توجیه کند یا محترم دارد یا سرزنش کند یا پنهان کند:دو تن با اصولی همانند چه بسا در پی چیزی بکل نا همانندند.

فراسوی نیک و بد
فریدریش نیچه
 
آخرین ویرایش:
ارسال‌ها
3,327
امتیاز
64,689
نام مرکز سمپاد
فرزانگان زینب:)
شهر
تهر
سال فارغ التحصیلی
95
دانشگاه
علامه طباطبایی
رشته دانشگاه
روان شناسی
حتی در یک بازی هم فقدان آزادی در کمین است . حتی یک بازی هم تله ای برای بازیگرانش است !هیچ راه فراری از بازی نیست .یک تیم پیش از پایان بازی نمی تواند آن را ترک کند . مهره های شطرنج نمیتوانند صفحه ی شطرنج را ترک کنند. مرزهای زمین بازی غیر قابل عبورند.
دختر ،تنها به این دلیل که این یک بازی بود نمیترسید، در برابر بازی نمی ایستاد و بیشتر در آن فرو میرفت...

عشق های خنده دار ـ میلان کوندرا
 

شانا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
13,364
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
پزشکی
نمیخوام بهت بگم فقط آدمای تحصیل کرده و محققق میتونن چیزای با ارزشی به دنیای ما اضافه کنن.اصلا این جوری نیس.ولی معتقدم که آدمای تحصیل کرده و محقق اگه هوش و خلاقیت داشته باشن -که متاسفانه بیشترشون ندارن -احتمالا آثار بی نهایت باارزشی از خودشون به جا میزارن تا اونایی که هوش و خلاقیت نصفه و نیمه دارن.اونا معمولا نظرشونو روشن تر بیان میکننو معمولا هم مشتاقن که پی افکارشونو تا آخر بگیرن.و از همه مهم تر در اکثر موارد از متفکرای غیر محقق و تحصیل نکرده متواضع ترن...
ناتور دشت/جی.دی.سلینجر
 

mahan.by

کاربر فعال
ارسال‌ها
23
امتیاز
84
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی (1)
شهر
بروجرد
تو در مدتی محدود به من بی نهایتی نامحدود بخشیدی، و من از تو سپاسگزارم.

نحسی ستارگان بخت ما
جان گرین
 

Sophie Amundsen

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
147
امتیاز
1,092
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
پشت هیچستان!
ادوارد: میدونی آنا
آدم ها چندین دسته اَن
دسته ای که از تنهایی فراری اَن
و تصمیم میگیرن
که یکی رو دوست داشته باشن
دسته ی دوم نمی تونن از تنهایی فرار کنن
و از طرف یکی دوست داشته میشن
و دسته ی سوم ...
آنا(با لبخند) : و دسته ی سوم چی ...؟!
ادوارد : اونا تو هیچ دسته ای نیستن
میدونی آنا
اونا واقعاً تنهان ...

اسب های لنونگراف شبیه ما نیستند
رابرت کیوساکی
 

:-|

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
471
امتیاز
8,069
نام مرکز سمپاد
frz1
شهر
قم
سال فارغ التحصیلی
94
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
و خوشی های بزرگ زیاد مهم نیست، مهم این است که آدم بتواند با چیزهای کوچک خیلی خوش باشد. بابا جون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلاً نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد. من میخواهم بعد از این، زندگی فشرده بکنم و هر ثانیه از زندگی ام را خوش باشم. می خواهم وقتی خوش هستم بدانم که خوش هستم. بیشتر مردم زندگی نمی کنند، فقط با هم مسابقه ی دو گذاشته اند. میخواهند به هدفی در افق دوردست برسند ولی در گرماگرم رفتن آنقدر نفس شان بند می آید و نفس نفس میزنند که چشم شان زیبایی ها و آرامش سرزمینی را که از آن می گذرند نمی بینند و بعد یک وقت چشم شان به خودشان می افتد و می بینند پیر و فرسوده هستند و دیگر فرقی برایشان نمی کند به هدف شان رسیده اند یا نرسیده اند.

#بابا لنگ دراز
#جین وبستر
 
ارسال‌ها
472
امتیاز
3,351
نام مرکز سمپاد
بهشتي
شهر
کاشان
سال فارغ التحصیلی
1392
مدال المپیاد
رتبه سوم المپیاد آزمایشی زیست
دانشگاه
علوم پزشکی كاشان
رشته دانشگاه
تخصص اطفال
تلگرام
اینستاگرام
تا بیست سال دیگه آقای گولدمن، مردم دیگه سراغ کتاب نمیرن، چون سرشون گرم گوشی هاشون میشه. اینو بهت قول می دم. یه زمانی میرسه که بازار نشر رو تخته می کنن. بچه های بچه های ما به کتاب همونطوری نگاه می کنن که ما الان به کتیبه های مصری. ازت میپرسن:
بابا بزرگ، کتاب خوندن به چه دردی میخوره؟
شما هم بهشون جواب میدی:
برای قطع کردن درختا یا رویاپردازی... خودم هم دیگه نمی دونم...

کتاب پرونده بالتیمور
از ژوئل دیکر
 

شانا

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
421
امتیاز
13,364
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
مشهد
سال فارغ التحصیلی
1396
رشته دانشگاه
پزشکی
قاعده ی بیست و یکم:به هر کدام ما صفاتی جداگانه عطا شده است.اگر خدا میخواست همه عینا مثل هم باشند،بدون شک همه را مثل هم می آفرید.محترم نشماردن اختلاف ها و تحمیل عقاید صحیح خود به دیگران بی احترامی است نسبت به نظام مقدس خدا.. ملت عشق/الیف شافاک/
 
بالا