• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

میگم اولی قدرت مانور توش بیشتر بود!!!!!!!!!

شبه هوا هم ابریه بارونم میاد شدید چمدون تو دسته راستمه بعد از چند قدم که رفتم جلو صدای طبل میاد با خودم میگم واسه ورودم جشن گرفتن :-" ولی بعد میبینم صدای شلیک گلوله و خمپاره و اینا هم میاد :D متوجه میشم جنگ جهانی سوم شروع شده یهو صدای آمبولانس میاد گلوله از کنارم رد میشه ................... احساس سبکی میکنم چقد بارم سک شده....................... :D چشم میوفته به چمدونم که با دستم جفتایی رو زمینن :-"
 
  • لایک
امتیازات: L.E

meli

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,014
امتیاز
8,478
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کشوری کامپیوتر
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

به نقل از پگاه :
دور 2:شما رفتین مسافرت ، با اتوبوس رفتین یه جا ، ( باز معلوم نیست شب یا روز ) ، توی ایستگاه اتوبوس پیاده میشین و وسایلتون رو میذارین پایین ( اون اطراف میتونه شلوغ باشه یا اینکه سوت و کور باشه) همینطور که دارین چمدون ها رو بلند میکنید میذارین پایین یهو صدای آمبولانس و صدای طبل میشنوین ، به نظرتون الان توی این شهر غریب چه اتفاقی افتاد؟


(پ.ن: از دور بعدی من دیگه صدا نمیگم ، سیستم رو عوض کنیم یه جوری :-? )
یه قاتل جانی یکی از دشمناشو کشته و همسایه ها فهمیدن و زنگ زدن آمبولانس بیاد...

اون قاتل جانی هم چون بیماریه روای داره داره از ذوق مرگ اون فرد طبل میزنه!!!!

میخواین برای این دور من صدا بگم؟؟؟ :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #43
ارسال‌ها
2,779
امتیاز
11,238
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
یه زمانی واسه شیمی/ نجوم میخوندم
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

( هر 15-20 ( 15 بهتره فکر کنم) پست صداها رو عوض کنین )

به نقل از Meli :
میخواین برای این دور من صدا بگم؟؟؟ :D

فقط صدا نه، فضا سازی کن :D موقعیت و مکان و اینا رو یکم توضیح بده که یه تصویر تو ذهن بیاد
 

meli

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,014
امتیاز
8,478
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1 تهران
شهر
تهران
مدال المپیاد
برنز کشوری کامپیوتر
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
علوم کامپیوتر
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

تو هوای سرد زمستون... نیمه های شب شما تنها در خیابان قدیم میزنید...

در میان برف ها سایه ی یک زن را میبینید... نزدیک تر میروید.... صدای گریه ی یک نوزاد رو میشنوید...

سه ثانیه بعد صدای یک گلوله می آید و در خیایابان سکوت محض میشود!!!

پ.ن: زیادی جو سازی کرده بودم میدونم!!!! :D
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

یهو برقا میره تو کف بقیه فیلم میمونی :D
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

مادری که بچه اش رو سر راه گذاشته بعد خودکشی کرده
 

sisili

کاربر فعال
ارسال‌ها
34
امتیاز
48
نام مرکز سمپاد
farzanegan1
شهر
shiraz
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

زنه یه شوهره کله خراب داشته که از هم طلاق گرفته بودن اما زنه دوست نداشته بچه ش پیش شوهرش بزرگ بشه به خاطر همین بچه رو می دزده اما چون توانایی بزرگ کردنشو نداشته اونو می زاره در یه خونه و می ره. اما تو این مدت که شوهره تعقیبش می کرده از دست کاره زنش عصبی می شه و اونو با یه تیر می کشه.
حال کردین داستان جنایی ساختم!!!!!!!!!
 

afroDt

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
866
امتیاز
4,437
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهرانــــــــــ
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

باد میخوره تو صورتش...چن تا خط تمیز رو صورتش . رد اشکا رو نشون میدن....هر دونه اشکی که میاد پایین رو صورتش یخ میزنه....

شاید بچه داره برای اخرین بار مامانشو بو میکنه...تو اون سرما ژاکتش رو درمیاره دور بچه میپیچه...بچه میفهمه یه خبراییه...گریه میکنه..با تمام وجود...قلب مادر فشرده میشه!...

یه نفر از طبقه ی بالای اون ساختمونی که زیرش وایسادن با سر و صدای بچه از خواب بیدار میشه!

تفنگشو ور میداره و ربدوشامبرش رو دورش میپیچه میاد پایین...درو وا میکنه!

ـ ببخشید آقا یارانه ها رو ورداشتن آبمون قطع شده...یکم اب دارین؟

یارو فک کرد خانومه اورده بچه رو بذاره دمه درشون...اعصابش خورد میشه...تفنگش رو میاره بالا...صدای گریه ی بچه شدید تر میشه...چشماش رو میبنده...ماشه رو فشار میده...بنگ...مادر رو زمین میافته... صدای بچه قطع میشه...یارو میخواد بچه رو ورداره به زنش خبر بده که دیگه لازم نیس شبا از غم نداشتن بچه گریه کنه...چشماش رو باز میکنه....از سر بچه خون میاد...مادرشم غش کرده...
:D
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

این خیلی سخت بود خلقیت هم نمیشد زیاد نشون داد من یکی دیگه بگم؟

پس میگم :D

شبه توی جنگل (مثلا آمازون ) گیر کردین درختای بلند اطرافتونن از صبح هم بارون بند نیومده همینجوری که داری میری تو یه باتلاق گیر میکنی از دور صدای شاخ و برگ میشنوی....

شما بگو بقیه اش رو :-?
 

.!؟

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
798
امتیاز
5,565
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
کرمان
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
معماري
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

به صدای شاخ و برگ گوش میدی...سعی میکنی بیای بیرون از اون باتلاق لعنتی(؟)(:D)
نمیتونی...
بیشتر سعی میکنی
سرعت فرو رفتنت بیشتر میشه و اینو با تمام وجودت حس میکنی...
دیگه هیچ حسی ندارن پاهات
انگار مال تو نیستن...
پایین تر میرری
صدای شاخ و برگ درختا بیشتر میشه...
حس میکنی یه چیزی داره بهت از پشت سر نزدیک میشه
به زحمت گردنتو جوری کج میکنی که محدوده ای از پشت سرت رو ببینی
پایین و پایین تر میری...
نزدیک ترین شاخه بهت ،تکون میخوره...
نمیترسی...
یه حس کنجکاوی شدید داری...
مخوای بدونی چیه...
حالا یکم احساس ترس میکنی
اما بازم میخوای ببینی چی پشت بوته هاست...
تا بینی تو باتلاقی!حس خفگی میکنی
میدونی تا یک ثانیه دیگه اون چیز بیرون میاد و میبینیش و این خوشحالت میکنه...
همون موقع ....
دیگه نمیبینی...
حالا چشمهاتم زیر لجن و تو باتلاق...
هیچی دیگه یه عالمه ضایع میشی
:)) :))
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

خودم هم بگم:
تاریکه قدرت دید نداری اصلا بارون داره دیوونه ات میکنه هر چی تلاش میکنی به نتیجه نمیرسی دریغ از یک سانت جا به جایی :D
گوشاتو تیز میکنی تا بفهمی صدای چیه! همینجوری ترس برت میداره یه سایه بلند روبه روت میبینی دوتا گوش داره فک میکنی گرگی چیزیه داره میاد تا گردن تو باتلاقی که میبینیش :(
یه خرگوش خاکستریه زل میزنه تو چشات و زل میزنی تو چشاش این اخرین صحنه زندگیته B-)
 

مـــــــریم

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
116
امتیاز
935
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
مشهد
دانشگاه
دانشگاه تهران 8-> (ینی میشه؟)
رشته دانشگاه
پزشکی ایشالا 8->
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

شبه توی جنگل (مثلا آمازون ) گیر کردین درختای بلند اطرافتونن از صبح هم بارون بند نیومده همینجوری که داری میری تو یه باتلاق گیر میکنی از دور صدای شاخ و برگ میشنوی....

هنوز داری تلاش میکنی تا خودت رو از اون باتلاق کذایی(!) نجات بدی!
اما هر چی تقلا میکنی بیشتر توی باتلاق فرو میری...
صدای شاخ و برگا نزدیکتر میشه( :-s )
و تو میتونی صدای چندین خنده ی شیطانی(!) رو هم بشنوی!
دست از تقلا کردن برمیداری و به سمت صدا برمیگردی،
که یک دفه متوجه چند تا سایه میشی...
با وجود تاریکی هوا میفهمی که اونا همون قاتلایی(!) هستند که از صبح داری از دستشون فرار میکنی!
یکیشون تو چشات زل میزنه و به طرز وحشتناکی میخنده...
بعد اصلحشو به سمتت میگیره تا قبل از فرو رفتن تو باتلاق خلاصت کنه!
که یکدفه یه صدای سوت مانند میشنوی
و میبینی که یه تیر تو قلب همون قاتله فرو میره!!
دهنت از تعجب وا مونده که ناگهان(!) چند کماندو( :D ) از رو درختا میپرن پایین و همه ی قاتلا رو درو میکنن!
یکی ازون آدم خوبا جلو میاد و از اون تو(باتلاق! :D) درت میاره!
احساس میکنی قیافش آشناست!
که میگه:
من رابین هودم...از آشناییتون خوشوقتم!!! :D
 

sahere

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,829
امتیاز
11,813
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
مشهد
دانشگاه
علوم پزشکی مشهد
رشته دانشگاه
گفتار درمانی
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

اینجا داره خاک میخوره حیف نیست؟؟؟ :-w
یکم خلاقیت نشون بدین :D
 
  • شروع کننده موضوع
  • #54
ارسال‌ها
2,779
امتیاز
11,238
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان امین
شهر
اصفهان
مدال المپیاد
یه زمانی واسه شیمی/ نجوم میخوندم
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

( اگه یکم اتفاقات و صداهای که میگین به هم نامربوط باشن خلاقیت بیشتر لازم میشه :D )
 

مهرناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,051
امتیاز
3,242
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
NeYshaBerliN
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

تو خونه تنهای تنهایی مطمئنی هیچکس غیر از تو تو خونه نیست...یهو صدای کشیدن سیفون دستشویی میاد :D
پا میشی بری ببینی کیه ...یکی از پشت میزنه به شونت (البته آروم)...میترسی برگردی...میبینی گوشیت جلو در دستشویی افتاده خودشم یه شماره گرفته...یه شماره عجیب...یکیم داره میرفه اون پشت!
اصن تخیل رو حال کن :D
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

در خونتون وا بوده بچه کوچیک همسایه اومده تو
تو هم حواست پرت بودی ندیدیش.
همسایتون یهو دیده بچش نیست گشته فهمیده اومده خونه شما میاد بچه رو ببره
یهو دچار فشار و غلیان احساسات ! میشه
در اندرون من خسته دل ندانم کیست/که من خموشم و او در فغان و غوغاست
ناچار از دستشویی شما استفاده کرده و صدای سیفونو میشنوی
بچه هم گوشیتو میبینه که یه گوشه بوده
ورمیداره دست میزنه . گوشی هم شماره گرفته . اونور هم یارو جواب داده
میری همسایتون هم میزنه به شونت تا برگردی برات توضیح بده عذرخواهی کنه
 

مهرناز

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,051
امتیاز
3,242
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
NeYshaBerliN
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
داروسازی
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

به نقل از sk1v :
در خونتون وا بوده بچه کوچیک همسایه اومده تو
تو هم حواست پرت بودی ندیدیش.
همسایتون یهو دیده بچش نیست گشته فهمیده اومده خونه شما میاد بچه رو ببره
یهو دچار فشار و غلیان احساسات ! میشه
در اندرون من خسته دل ندانم کیست/که من خموشم و او در فغان و غوغاست
ناچار از دستشویی شما استفاده کرده و صدای سیفونو میشنوی
بچه هم گوشیتو میبینه که یه گوشه بوده
ورمیداره دست میزنه . گوشی هم شماره گرفته . اونور هم یارو جواب داده
میری همسایتون هم میزنه به شونت تا برگردی برات توضیح بده عذرخواهی کنه
عذر میخوام...اینجا همسایه هه هنو دستشویی بوده چه جوری میزنه به پشتت؟! :O
 

sk1v

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
721
امتیاز
1,933
نام مرکز سمپاد
دبیرستان علامه حلی 3
شهر
تهران
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

به نقل از Dr.Stansfield :
عذر میخوام...اینجا همسایه هه هنو دستشویی بوده چه جوری میزنه به پشتت؟! :O

وقتی سیفونو زده یعنی احساساتش! تموم شده تا اون موقع که بری اونجا میاد بیرون از دستشویی
 

.!؟

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
798
امتیاز
5,565
نام مرکز سمپاد
farzanegan
شهر
کرمان
دانشگاه
علم و صنعت
رشته دانشگاه
معماري
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

داشتی یه فیلم خیلی ترسناک میدیدی
وسطای فیلم یه تیکه کمدی داشت که طرف رفته بود تو دسشویی و صدا ضبط کرده بود تو هم به تقلید از اون وسط فیلم میری همین کار رو تکرار میکنی و صدای سیفون رو ضبط میکنی ( :D B-) :D )
میشینی و ادامه ی فیلم رو میبینی
فیلم لحظه به لحظه ترسناک تر میشه
تو خونه تنهایی
شبه و تاریکه
و هیچ چراغی هم روشن نیسست
فقط نور تی وی هست که تا یه شعاع 2 متری رو روشن میکنه...( (< )
در حساس ترین لحظه ی فیلم برق میره
دیگه هیچی نمیبینی
توی دستشویی شمع و کبریت داری
سعی میکنی بری به اون سمت!گوشیت دستت بوده و تو قسمت "music" بودی!پات به یه چیزی گیر میکنه . و میخوری زمین و گوشیت هم از دستت میفته
موزیک شرو میکنه به پخش شدن!"صدای سیفون"
یادت نمیاد که خودت ضبط کردی
برا همین میترسی
...
بقیشم تخیله :D :D :D :D
که یکی میزنه پشتت!!!
شایدم شخصیتای اون فیلمی که داشتی میدیدی اومدن بیرون میخوان یه سکانس توی خونه ی تو بگیرن :D :D :D :D


(صداهای قشنگ تر بدین!!!نه میشد عشقی کرد قضیه رو نه زیاد fun :D )


بعد از ویرایش:
(‌اونی هم که دیدی یه شماره ی عجیب بوده،نبوده!همون پخش موزیک بوده فقط تو اون موقه تتو جو بودی اشتباهه دیدی:D )
 

afroDt

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
866
امتیاز
4,437
نام مرکز سمپاد
دبیرستان فرزانگان 1
شهر
تهرانــــــــــ
پاسخ : صدا را بشنوید ، اتفاق را پیش بینی کنید.

امشب سالگرد فوت مادرشه...نمیدونه باباش کجاس...احتمالا تو یه باره و تا خرخره مست کرده...

چراغا رو خاموش کرد...به سمت رخت خابش رفت...امشب فکر مادرش رهاش نمیکنه...ولی مث بقیه ی شبا ناراحت نیس...امشب یه خوشحالیه عجیبی تو وجودشه...

خونه تاریکه تاریکه...همیشه مادرش موقع خاب این کارو میکرد...به طرف تختش میره...کنار تختش یهو پاش میره رو تلفن و چن تا شماره رو میگیره...خم میشه که تلفنو قط کنه...یهو صدای مادرش تو خونه میپیچه....خشکش میزنه...

ــ پســــرم...بالاخره زنگ زدی...خیلی وقته منتظرتم...فک میکردم زود تر از اینا صدام کنی...

ــ مـ ـ ـا مــ ـ ـ ـان؟

ــ پسرم بالاخره اومدم....اومدم که دیگه تنهات نذارم...با من بیا...

نوازشی رُ رو شونش احساس میکنه...از همون نوازش هایی که هر وقت کابوس میدید مادرش با اونا از خواب بیدارش میکرد...بعدشم سرشو تو دامن مادرش قایم میکرد و گریه میکرد...دست مادرشو میگرفت و میفشرد...و اروم میشد...

ــ اومدم از این خواب بد نجاتت بدم پسرم...دمبالم بیا...

نوازش رو ی شونش حرکت کرد...انگار بخاد اونو با خودش ببره...خونه تاریک بودو هیچی نمیدید...نفهمید کجا رفت...فقط اشکای رو گونشو احساس میکرد...

ــ من اینجام عزیزم...

نوازش اون جلو برد...حسی بش گفت باید بشینه...توی اون تاریکی فقط اندکی میتونس ببینه...حس میکرد همه جا سفیده...این قطعا مادرشه...سرشو تو دامن مامانشو فرو برد...خیس بود...حتما اشکای خودش بودن...

دستش رو در جستجوی پیدا کردن دست مادر بلند کرد...کمی بالاتر از همیشه...ولی پیداش کرد...دست مادرشو به سمت خودش کشید...که مادر نوازشش کنه...اشکاشو پاک کنه...جای کتک های پدر رو کمرش رو تسکین بده...که دست مادر اونو به یه جای امن ببره....از این زندگیه کابوس وار نجات بده...

ــ مامان...

دست مادرو کشید...

صدای سیفونـــــ ــــ ــ ــ ـ ...

ـــــــــ

مست وارد خونه شد...

ا...پسرم تو دسشویی چرا خابیدی؟ نمیدونی مامانت دوس نداره این کارو کنی.؟..

بلن شو...چرا یخ کردی؟ بذا ببرمت تو تختت راحت بخابی...

بابایی توام یکم کمک کن دیگه...من پیر شدم نمیتونم وزنتو تحمل کنم...

اهان...راحت بخاب پسرم...بذا پتو رو بکشم روت...

بابایی چرا گرم نمیشی...بذا کنارت بخابم گرم شی...

شب بخیر پسرم...


+ خیلی تراژدی شد...ولی قشنگ شد...
B-)
 
  • لایک
امتیازات: L.E
بالا