• اگر سمپادی هستی همین الان عضو شو :
    ثبت نام عضویت

بهترین خاطراتتون با والدینتون

  • شروع کننده موضوع HHH
  • تاریخ شروع
  • شروع کننده موضوع
  • #1

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,478
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
بهترین خاطره هایی که با پدرتون داشتید چی بوده؟!
شاید بعضی از بچه ها پدرشون رو از دست داده باشن
احتمالا اون دوستان بیشتر از خاطراتشون لذت میبرن
بگید همینجا مارم بی نصیب نذارید
-------------------------------------------------------------------------------
اول خودم:
یادمه 5 سالم که بود هر وقت نون بربری یا باگت میگرفتیم خمیر توش رو بابام در میاورد شروع میکرد باهاش مجسمه میساخت برام
منم بعد از یک مدت یاد گرفته بودم یکم روغن به خمیر نون میزدم و مجسمه درست میکردم
نمیدونی چه لذتی داشت :P
یاش بخیر
-----------------------------------------------------
یک بار هم یادمه رفته بودیم پیکنیک بابام شروع کرد گفت بدو
گفتم چرا؟
گفت باید ورزشکار بشی
خلاصه که بگم براتون از دوییدن شروع شد
دیگه جو گرفت حرکت آکروباتیک میزدیم آخرش
شب جنازمو بردن خونه از خستگی
ولی الان هر وقت به یادش میفتم جای خسته شدن تمام خستگیم در میره


کاش فردا هم به خاطرات امروزمون حسرت بخوریم :-<
اونطوری مطمئن میشیم همیشه زندگی زیباست فقط توی اون لحظه درکش نمیکنی :)
 

hidden

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
676
امتیاز
369
نام مرکز سمپاد
سلطان شهیدان
شهر
کرج
دانشگاه
تهران
رشته دانشگاه
دارو
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

ما ک پدرمون انقدر بهمون حال نمیده ...
خوش بحالت برو حال کن ( خدا رو هم شکر کن)
 

Sadaf.Tb

کاربر حرفه‌ای
ارسال‌ها
340
امتیاز
96
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 1
شهر
اصفهان
سال فارغ التحصیلی
1392
دانشگاه
صنعتی اصفهان
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

به نقل از hidden :
ما ک پدرمون انقدر بهمون حال نمیده ...
خوش بحالت برو حال کن ( خدا رو هم شکر کن)

ولی یکی هست یادم بچه بودم با بابام میرفتیم کوه صفه باغ وحشش شیرارو می دیدم :D
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

یه بار بابام میخواست بره نون و ... بگیره
منم4 سالم بود باهاش رفتم
بابام همیشه عادتش بود میگفت تو ماشین بشین من میرم میخرم میام :(
درم قفل میکرد (من خر بودم بلد نبودم باز کنم) :))
رفت نیومد
منم جیش داشتم :-[
هـــــــــــــــــــی صب کردم نیومد :-w
زدم زیره گریه جیغ میزدم جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــشم :-[ :((
ملتم رد میشدن نگاه میکردن ???
بعد بابام اومد گفت چته؟ X-(
گفتم جیش دارم :((
گفت من بلد نیستم باید صب کنی بریم خونه B-)
اخم کرد تا بترسم جیش نکنم تو ماشین :))
10 دقیقه تحمل کردم تا رسیدیم دره خونه ماشینو بارونی کردم :P :D
انچنان کتک خوردم که تا یه هفته دستشویی نمیرفتم :(( O0
 
  • شروع کننده موضوع
  • #5

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,478
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

به نقل از hidden :
ما ک پدرمون انقدر بهمون حال نمیده ...
خوش بحالت برو حال کن ( خدا رو هم شکر کن)
راستش یک روزی میفهمی چقدر تا حالا بهت حال داده که دیگه کنارت نباشه
بابای منم خیلی اهل حال نیست
یک دو باری جو گرفتش اینطوری شد {-8
من خودم وقتی بابام اینطوری میشه خیلی ذوق میکنم
به نقل از * ســــــارا حــقیـقـی * :
یه بار بابام میخواست بره نون و ... بگیره
منم4 سالم بود باهاش رفتم
بابام همیشه عادتش بود میگفت تو ماشین بشین من میرم میخرم میام :(
درم قفل میکرد (من خر بودم بلد نبودم باز کنم) :))
رفت نیومد
منم جیش داشتم :-[
هـــــــــــــــــــی صب کردم نیومد :-w
زدم زیره گریه جیغ میزدم جیـــــــــــــــــــــــــــــــــــشم :-[ :((
ملتم رد میشدن نگاه میکردن ???
بعد بابام اومد گفت چته؟ X-(
گفتم جیش دارم :((
گفت من بلد نیستم باید صب کنی بریم خونه B-)
اخم کرد تا بترسم جیش نکنم تو ماشین :))
10 دقیقه تحمل کردم تا رسیدیم دره خونه ماشینو بارونی کردم :P :D
انچنان کتک خوردم که تا یه هفته دستشویی نمیرفتم :(( O0
بهترین خاطرت بود؟! :D
 

کوزت

کوزت
ارسال‌ها
1,651
امتیاز
7,346
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 3 مشهد
شهر
مشهد
رشته دانشگاه
مهندسی کامپیوتر
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

به نقل از Captain. Pisko :
بهترین خاطرت بود؟! :D
اره
هیچ وقت یادم نمیره
من تو چشاش زل زدم نیشم باز بود جیش میکردم
اونم داشت حرص میخورد
 

panther

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,428
امتیاز
1,119
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی هرمزگان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

من بابابام عمرا سره چیزی به تفاهم برسیم که بخوایم خوش باشیم!اما تمام ایران گردیامون یه خاطرست! :D
 

minasamiei

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
222
امتیاز
549
نام مرکز سمپاد
فرزانگان امين يك
شهر
اصفهان
دانشگاه
صنعتی شریف
رشته دانشگاه
مهندسی صنایع
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

عید سال 86 بود.خواهرم کنکور داشت به خاطر همین نیمتونستیم مسافرت بریم.اما مامانم موند خونه منو بابام رفتیم 2تاای دوبی.البته سفر کاری بود درواقع ئ از طرف 1شرکت بود.
خیلی خوش گذشت اون دوبی.خیلی خاطره شد.از صحراش تا خریداش که هرچی میگفتم بابام میخرید!خیلی خندیدیم با هم!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #9

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,478
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون


یک خاطره جدید باحال با بابام:
چند روز پیش بابام اومد دستشو کرد تو ماهام تکون داد گفت چطوری پسرم؟!
تا شب هم هی میگفت پسرم،پسر گلم،پسر بابا و...

عموم هم وایساده بود نگاه میکرد فکش هم داشت رو زمین راه میرفت(فکش از تعجب به سمت پایین میل کرده بود! )
بعد خود عمومم جوگیر شد شب که پسرش اومده بود گفت چطوری دختر گلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بیچاره پسر عموم سرخ شد
 

4245

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
591
امتیاز
2,386
نام مرکز سمپاد
شهید بهشتی
شهر
ارومیه
سال فارغ التحصیلی
1392
رشته دانشگاه
مهندسی پزشکی
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

به نقل از hidden :
ما ک پدرمون انقدر بهمون حال نمیده ...
خوش بحالت برو حال کن ( خدا رو هم شکر کن)
اره باو !
بابای منم اصلا جوگیر نمیشه ! :(
میخوای یکم باهاش شوخی کنی چپ چپ نگاه میکنه میزنه تو ذوق ادم ! :(
 

benjaminklar

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
206
امتیاز
38
نام مرکز سمپاد
شهيد سلطاني
شهر
كرج
مدال المپیاد
علوم و رياضي اول راهنمايي - كامپيوتر دوم دبيرستان
دانشگاه
نامعلوم!
رشته دانشگاه
خدا می دونه!
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

خب!
تصميم داشتم ديگه پست ندم ولي ديگه روي بضي از دوستان رو نميشه زمين انداخت!
امروز چهلم پدرم بود و اين پست به ياد اون ميذارم .
راستش هرچي خاطره با بابام دارم فقط خوبه و بد توشون پيدا نميكنم واين خودش بهترين چيزيه كه از بابام يادمه!
 

alizad

کاربر فعال
ارسال‌ها
63
امتیاز
19
نام مرکز سمپاد
شهیدحقانی
شهر
بندرعباس
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

به نقل از KLar :
خب!
تصميم داشتم ديگه پست ندم ولي ديگه روي بضي از دوستان رو نميشه زمين انداخت!
امروز چهلم پدرم بود و اين پست به ياد اون ميذارم .
راستش هرچي خاطره با بابام دارم فقط خوبه و بد توشون پيدا نميكنم واين خودش بهترين چيزيه كه از بابام يادمه!
خدا رحمتشون کنه
غم اخرت باشه
 

Your feline

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
2,059
امتیاز
16,981
نام مرکز سمپاد
فرزانگـان
شهر
شهرستان
سال فارغ التحصیلی
105
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

باباي مــن يه پــا ويكــتور هــوگوهست ! تهشــه ! همش خاطرس ! خاطره ي توپ !
 
  • شروع کننده موضوع
  • #14

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,478
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

به نقل از KLar :
خب!
تصميم داشتم ديگه پست ندم ولي ديگه روي بضي از دوستان رو نميشه زمين انداخت!
امروز چهلم پدرم بود و اين پست به ياد اون ميذارم .
راستش هرچي خاطره با بابام دارم فقط خوبه و بد توشون پيدا نميكنم واين خودش بهترين چيزيه كه از بابام يادمه!
مرسی از لطفت
فکر نمیکردم بیای پست بدی
خیلی خوشحال شدم پستتو دیدم (;

------------------------------------------------------
خاطره جدید یادم اومد
یک روز مامانم رفته بود بیرون بنم شدیدا جوم گرفته بود پینگ پنگ بازی کنم
به بابام گفتم بیا بریم یک باشگاه پینگ پنگ بازی کنیم
گفت نه یه فکر بهتری دارم
رفت و روکش میز ناهار خوری رو ورداشت
گفت بیا کمک کن میزو بیاریمش وسط پذیرایی
منم ذوق کردم سریع رفتم کمک کردم
میزو آوردیم گفت برو دسته پینگ پنگ هاتو بیار
آوردم
دو طرف میز وایسادیم و ...
دیگه کلی اونشب پینگ پنگ بازی کردیم :D

ولی ای داد از شبش
شب مامانم اومد میزو که دید یهو یک نگاهی به منو بابام انداخت به این صورت :-w

قیافه اینجانب هم شد مثل این :rolleyes: :-"
بابامم به این صورت :D

خلاصه اینکه اونشب شام سوخته عصبانی پز مامانو خوردیم :-&
 

benjaminklar

کاربر نیمه‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
206
امتیاز
38
نام مرکز سمپاد
شهيد سلطاني
شهر
كرج
مدال المپیاد
علوم و رياضي اول راهنمايي - كامپيوتر دوم دبيرستان
دانشگاه
نامعلوم!
رشته دانشگاه
خدا می دونه!
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

نامردا يكم فرصت ميدادين ميخواستم ويرايش كنم !
به هر حال !
يه خاطره هم مينويسيم تا بفهميد چرا ميگم با بابام كسي بهش بد نميگذره!!!!!

يه بار خالم اينا كه اومده بودن خونه ما از اونجا كه تازه عروسي كرده بودن و خونه هم از خودشون نداشتن دايم در گردش بودن و اون شب ميخواستن از كرج برن اردبيل براي يك سري كار كه بايد صبح زود اونجا مي بودن خب طبق آيين مهمان نوازي رسونديمشون ترمينال ولي خب اتوبوس كجا بود؟! و به اجبار برگشتيم خونه !
وسط راه كه بوديم يه دفه بابام گفت ما كه اين همه راه (كلا 1.5 كيلومتر نميشد!!!)اومديم يه ذره ي(كرج تا اردبيل!!!)باقي مونده رو هم ميريم !!!مي رسونيمشون !!!!
منو ميگي كف كردم ولي از من بدتر پدربزرگم بود كه صبح از خواب بيدارش كرديم تا در خونه رو باز كنه!!!
 
  • شروع کننده موضوع
  • #16

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,478
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

:-?چه پدری
بابات چقدر شبیه دایی منه!
نصفه شب از سفر رسیدیم ویلای خودمون
تقریبا ساعت 3 شب بود
تا وسایل رو گذاشتیم تو خونه ورداشت مارو برد تا صبح بیرون گردوند
 

closeman

کاربر فوق‌حرفه‌ای
ارسال‌ها
1,078
امتیاز
6,745
شهر
مشهد
دانشگاه
ازاد:-&quot;&quot;
رشته دانشگاه
مهندسی معماری
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

من عاشقه بابامم بی شوخی...خیلی ماهه...اهله خداییش حاله *-: >:D<
هیچ وقت یادم نمی ره کوچولو که بودم همیشه بابام می خواست بره خرید باهاش می رفتم و همیشه زیر میزی واسم یه چیزایی می خرید و تا قبل از اینکه می رفتیم خونه دخلشو میاوردم که به داداشم ندم (<
همیشه خدایی بهترین خاطراتم کناره خانوادم مخصوصا بابامه...
یادمه این اواخر که یوزارسیف رو می ذاشت من خیلی جو این ارایشاشون گرفته بودم بعد به مامانم گفتم: بیا ارایشت کنم پ.تیفار بازی کنیم
مامانم: برو برو... با امیر بازی کن
امیر:برو با ایمان بازی کن
جای ایمان هم نی رفتم چون با هم 24قهریم
می رفتم بابام رو ارایش می کردم :))اونم چه ارایشی!بعد کلاه گیس و یه شال می ذاشتم یرش با رژ لب قرمز.... :)) :)) :)) :))هنوزم عکسامون هست....اون شده بود زلیخا :)) :))
 

panther

کاربر خاک‌انجمن‌خورده
ارسال‌ها
1,428
امتیاز
1,119
نام مرکز سمپاد
فرزانگان 2
شهر
تهران
دانشگاه
علوم پزشکی هرمزگان
رشته دانشگاه
پزشکی
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

بابای من هیچ وقت حوصله نداره1 :-<
همیشه یا داره نظارت میکنه، یا کار یا نی وی
اما وقتی میریم عروسی خیلی بابای باحالی میشه! یا مسافرت! :D
 

stargirl

کاربر فوق‌فعال
ارسال‌ها
75
امتیاز
221
نام مرکز سمپاد
فرزانگان
شهر
ارومیه
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

بابایی منم خیلی خیلی باحاله

فک کنم هر چی خاطره دارم باهاش همشون خوبن

خیلی ماهی بابایی >:D<
 
  • شروع کننده موضوع
  • #20

HHH

لنگر انداخته
ارسال‌ها
2,765
امتیاز
5,478
نام مرکز سمپاد
مدرسه
شهر
کرج
پاسخ : بهترین خاطراتتون با پدرتون

حالا یکی از بدترین خاطراتم با بابام:
نمی گم سر چه قضیه ای ولی توی جمع جلو همه خیتم کرد
میخواستم تو اون لحظه یک بلایی سر خودم و خودش بیارم

ولی بعدا به کل یادم رفت!
خاطرس دیگه
میگذره نباید به دل گرفت :D
 
بالا